معرفی کتاب من پیش از تو اثر جوجو مویز مترجم مهدی صائمی

من پیش از تو

من پیش از تو

جوجو مویز و 1 نفر دیگر
3.7
402 نفر |
102 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

19

خوانده‌ام

1,112

خواهم خواند

123

ناشر
پر
شابک
9786008137870
تعداد صفحات
544
تاریخ انتشار
1397/3/12

توضیحات

        «لوئیزا کلارک» ۲۶ ساله با خانواده اش زندگی می کند. او جاه طلب نیست و صلاحیت های کمی دارد و مدام از خواهر کوچک ترش «ترینا» کم می آورد. لوئیزا که به تأمین معاش خانواده کمک می کند شغلش را در یک کافه محلی از دست می دهد. بعد از چندین تلاش یک موقعیت استخدامی خاص به دست می آورد؛ کمک برای مراقبت از «ویل تریلر» مرد جوان موفق و ثروتمندی که دو سال پیش در اثر سانحه فلج شده است. کم کم با مراقبت های لوئیزا، ویل روشن فکرتر می شود. لوئیزا متوجه مچ های زخمی ویل می شود. علت این زخم ها خودکشی ویل بوده است و... .
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به من پیش از تو

نمایش همه

یادداشت‌ها

فرشته

فرشته

1401/3/1

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

5

Davoud sarvi

Davoud sarvi

1403/6/31

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          رمان با از دست دادن کار لوئیزا کلارک در یک کافه محلی آغاز می شود. او با داشتن فرصت های شغلی کمی در شهر کوچکش در انگلیس، شغلی به عنوان مراقب ویل ترینر، تاجر ثروتمندی که دو سال قبل در تصادف با موتورسیکلت از گردن به پایین فلج شده بود، می پذیرد. ویل در ابتدا نسبت به لوئیزا سرد و دور است، اما وقتی آن دو زمان بیشتری را با هم می گذرانند، شروع به ایجاد پیوند می کنند.لوئیزا متوجه می شود که ویل، که زمانی یک تاجر ماجراجو و موفق بوده است، از زمان تصادفش با افسردگی و احساس ناامیدی دست و پنجه نرم می کند. او به لوئیزا می گوید که قصد دارد برای خودکشی کمکی به سوئیس سفر کند که در آنجا قانونی است. لوئیزا از این ایده وحشت زده می شود و تصمیم می گیرد تا نظر خود را تغییر دهد.در طول رمان، لوئیزا و ویل رابطه نزدیکی برقرار می کنند. لوئیزا ویل را با تجربیات جدیدی آشنا می کند و به او کمک می کند تا عشقش به زندگی را دوباره کشف کند. ویل به نوبه خود به لوئیزا کمک می کند تا اعتماد به نفسی برای دنبال کردن رویاها و جاه طلبی های خود به دست آورد. ویل علیرغم احساسات فزاینده آنها نسبت به یکدیگر، همچنان به برنامه خود برای پایان دادن به زندگی خود متعهد است.
        

1

آیناز

آیناز

1402/3/19

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

4

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          من اول فیلمش رو دیده بودم دو بار و مجذوب بازیگراش و به خصوص اون شور و نشاط شیرین لوییزا شده بودم.
داستان دختری که یک جورهایی نون‌آور خونه‌ست و شغلی رو قبول می‌کنه که توش باید از فرد معلولی که دست‌ها و پاهاش حرکتی ندارن، مراقبت کنه. بیشتر از نظر روحی، نه جسمی.
داستان زندگی‌بخشیدن‌ه. داستان یادآوری دلایلی برای ادامه دادن، برای موندن، برای نفس کشیدن.
این کتاب داشت می‌گفت حتما نباید دست و پات رو از دست بدی و یک گوشه بیفتی تا زندگی نکنی، در کمال سلامتی، میتونی درگیر تکرّر و روزمرگی بشی و خودت رو فراموش کنی، خواسته‌هات رو و دل‌خوشی‌هات رو.
اول که می‌خونیش،فکر می‌کنی فقط این ویلیامی که روزی چقدر موفق بوده و حالا ویلچرنشین شده، به کمک و انگیزه و یادآوری نیاز داره، ولی در آخر هر دو در تلاشند که به دیگری زندگی کردن رو یادآوری کنن. و این قشنگه، سخته و خیلی حوصله و صبر میخواد ولی قشنگه.
این هم بگم که وقتی شروعش کردم که داشتم کتاب سنگینی می‌خوندم که یهو ازش خسته می‌شدم. برای اینکه مجبور نشم اون کتاب رو ول کنم، وسط مسط‌هاش این رمان رو شروع کردم. خب آدم همیشه باید ببینه انتظارش از کتابی که می‌خونه چیه. من دنبال یه شاهکار ادبی و کتاب پرفروش و محبوب نبودم. و دلیل خوندنم هم این‌ها نبود. و چون توقع بار ادبی و معنایی خاصی نداشتم و به چشم تفریح بهش نگاه می‌کردم، ازش راضی بودم.
        

3

مهسا

مهسا

1403/4/27

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

3

مهسا

مهسا

1403/8/28

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

2