«جنگ در هر دورهای و در هر کجای دنیا اتفاق خوبی نبوده و نیست. »
این کتاب از زبان سربازی نوشته شده که مجبور به جنگیدن برای کشورش بوده و مصداق بارز این جمله است.
هرچند این کتاب به نوعی خاطره این سرباز از روزهای حضورش در جنگ است اما در هر بخش احساسات خواننده را با خود همراه میکند. اتفاقاتی مثل مرگ عزیزان و دوستان، کمبود غذا، کمبود لباس و چکمه، بیماری، دوری از خانواده و...
یکی از مهمترین بخشهای کتاب جایی بود که توضیح میداد نوجوانان کم سن و سال از مدرسه به جنگ اعزام میشدند. نوجوانانی که در مدرسه با هم در کلاس درس میخواندند و حالا در سنگر در کنار هم بودند. نوجوانانی که حتی لباسهای سربازان جنگی به تنشان اندازه نبود.
در بخش دیگری از کتاب، بیان شد که گروه جدیدی از نوجوانان به جنگ اعزام شدند و موقع بمب شیمیایی به دلیل اینکه نحوه استفاده از ماسک را نمیدانستند، ریه هاشان در اثر مواد شیمیایی سوخت و فوت شدند.
در بخش دیگری از کتاب، بغض کردم وقتی نویسنده برای مرخصی به خانه برگشت اما لباسهایش در خانه برایش کوچک شده بود و حین مدتی که در جنگ بود، رشد کرده بود.
و.....