معرفی کتاب خانبوم اثر فاطمه سادات موسوی

خانبوم

خانبوم

4.6
9 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

9

خواهم خواند

10

شابک
9786228424477
تعداد صفحات
250
تاریخ انتشار
1404/2/1

توضیحات

        خانه‌ها حجم عظیمی از عواطف و احساسات را گرد هم می‌آورند تا جایی برای پناه‌بردن از ناملایمات عاطفی باشند؛ اما خانه‌ای که در آن «طلاق» اتفاق افتاده، به ساکنین اجازۀ این گرد هم بودن را نمی‌دهد. وقتی رابطه‌ای به پایان می‌رسد، عمیق‌ترین نوع بی‌پناهی، یعنی همان از دست‌دادن آغوشِ کسانی که دوست‌شان داریم یا سال‌ها کنارشان بوده‌ایم‌، رخ می‌دهد. ما توی قراردادهای دائمی این قانون را وضع کرده‌ایم که وقتی وارد خانه می‌شویم، از سرزمین ترس‌ها و آسیب‌ها و نگرانی‌ها به صمیمت پناه ببریم‌. طلاق اما ...
خانبوم روایت انسان‌هایی است که به هر دلیل رنج طلاق و جدایی را پذیرفته‌اند و از پناهگاه امن‌شان یعنی خانه دور افتاده‌اند.
      

لیست‌های مرتبط به خانبوم

یادداشت‌ها

فاطمه مرادی

فاطمه مرادی

1404/3/27 - 13:30

          
_ تجربهٔ آدم‌ها مبنای قضاوت و استناد نیست!

این جمله را دوستی گفت که سال‌ها در فضای آکادمیک نفس کشیده و به نظم و چهارچوب‌های علمی باور دارد. زمانی آن را به زبان آورد که اولین روایت‌نویسی‌ام از تجربهٔ طلاق را برایش خواندم. تجربه‌ای که برای من زیسته و التیام‌بخش بود، اما برای او صرفاً روایتی بی‌پشتوانه تلقی شد.

گفت این موج تازه‌ راه‌افتاده که همه دنبال تجربه‌نگاری افتاده‌اند، چیزی جز رزومه‌سازی نیست؛ کاری سطحی، خودمحور و میان‌مایه. به‌جای آن‌که بر تحقیق و تحلیل تکیه کند، صرفاً دردِ بی‌واسطه را فریاد می‌زند.

ناراحت نشدم. دفاع هم نکردم. فقط شنیدم. اما در درونم چیزی آرام و عمیق حرکت کرد. حسی که می‌گفت باید بیشتر یاد بگیرم. بیشتر بخوانم. بفهمم تجربه چیست و چطور می‌شود آن را از سطح شخصی، به سطحی جمعی رساند.

از همان روز، سه سال تمام خودم را غرق کتاب‌ها کردم. روایت‌ها را خواندم، تحلیل‌ها را دنبال کردم. با روان‌درمانگرها، روانپزشکان، روانشناسان و حتی اساتید دانشگاهی گفت‌وگو کردم. همهٔ آن‌ها با زبانی متفاوت، اما در نهایت به یک معنا اشاره می‌کردند:  «تجربهٔ زیسته اگر درست و دقیق روایت شود، می‌تواند مبنایی برای آگاهی‌دادن باشد. نه فقط به بیماران یا تجربه‌کنندگان، بلکه به خانواده‌هایشان، به دانشجویان، به درمانگران، و حتی به سیستم‌های آموزشی.» 

همهٔ این مسیر فکری وقتی برایم قوام گرفت که «خانبوم» را خواندم.

«خانبوم» فقط روایت جدایی و طلاق آدم‌ها نیست. یک آینهٔ هزار تکه است؛ آینه‌ای که در هر تکه‌اش می‌توان تصویر اجتماع، فرهنگ، سیاست و حقوق، اقتصاد، روان آدم‌ها، خرده‌فرهنگ‌های متناقض و بحران‌های پنهان‌شده را دید. در این کتاب، طلاق فقط یک موضوع نیست؛ یک منشور است برای دیدن لایه‌های پنهان درد و ساختار. روایتهایش مثل تکه‌های یک پازل‌اند که با کنار هم نشستن‌شان، تصویری واضح از یک جامعهٔ درگیر، شکل می‌گیرد.

این کتاب می‌تواند نشان دهد که عرف‌های غلط چطور سرنوشت را عوض می‌کنند. می‌تواند ترومای یک مادر را که سال‌ها در جانش مانده و ناخواسته به فرزندش منتقل کرده، به‌روشنی آشکار کند. می‌تواند ساختارهای فرسوده و اصلاح‌نشدهٔ اجتماعی را، که مثل زخم چرکینی زیر پوست زندگی جریان دارند، بی‌پرده و بی‌اغراق نمایش دهد.

خانبوم، ناقوسی است برای بیدار شدن.
می‌گوید: مسیرهایی که آمده‌ایم، همه درست نبوده. باید ایستاد. بازنگری کرد. حتی برگشت.

من این کتاب را به‌شدت دوست داشتم. هم به‌خاطر موضوعش، که با تجربهٔ زیستهٔ خودم هم‌صدا بود، و هم به‌خاطر زبان روان و صمیمی‌اش که باعث می‌شد از متن جدا نشوی. چینش روایت‌ها سنجیده بود؛ کشش و تعلیق کافی داشت، اما اغراق نمی‌کرد. خوش‌خوان،خواندنی و ضربه‌زن. 

و از همه مهم‌تر، من با تک‌تک شخصیت‌ها احساس نزدیکی کردم. گویی هر روایت، تکه‌ای از من بود که سال‌ها در درونم مانده و حالا از زبان دیگری گفته می‌شد. نکته‌ای مثبت که می‌دانم به دلیل همدلی و نزدیکی نویسنده، فاطمه‌سادات موسوی با تک‌تک سوژه‌هایش بوده، آنقدر زیاد که انگار صدایی واحدند. 

همین تجربهٔ شخصیِ عمیق باعث شد به این باور برسم: «روایت، اگر درست روایت شود، نه‌تنها می‌تواند مبنای استناد و قضاوت باشد، بلکه می‌تواند به اصلاح و درمان هم کمک کند.» 

کتاب «خانبوم» را بخوانید.
نه فقط برای دانستن تجربهٔ دیگران، بلکه برای بازشناسی خودتان، در آینه‌ای که بی‌پرده روبه‌رویتان قرار گرفته است.


        

18

          به نیمه‌ها که رسیدم دیگر دلم نیامد زمین بگذارمش. هرچه جلوتر می‌رفتم قصه‌ها جان‌دار‌تر میشد و قلم نویسنده بیشتر یقه‌ام را می‌گرفت که بنشینم پایش. اصلا احساس نمی‌کردم که دارد قصه‌ی فرد دیگری را می‌نویسد. انگار با سوژه‌اش یکی بود. حس و حال‌ها را به خوبی درمی‌آورد. شعار نمی‌داد. بالای منبر نمی‌رفت. از همه مهم‌تر روی خط یکنواختی و تکرار نیفتادم. سوژه‌ها متنوع بود و این تلاش و جنگیدن فاطمه‌سادات موسوی را نشان می‌داد که به چند زندگی معمولی بسنده نکرده است. بعد از هر روایت توی فکر می‌رفتم و با اشتیاق بیشتری می‌رفتم سراغ خانه‌ی بعدی. این یعنی این‌ روایت‌ها آنچه ازشان می‌خواهیم یعنی کشف و نگاه جدید و نو را در خود داشته‌اند. علت اسم کتاب و وجه‌اشتراک روایت‌ها همان پوست دور شکلات است که بگذارید بعد از خواندنش مزه‌مزه‌اش کنید.
من این کتاب را دوست داشتم و فکر می‌کنم حالا حالاها این خانه‌های خالی، حسرت‌ها، آرزوهای دست نیافتنی، غم‌ها، شادی‌ها و خانبوم‌ها را درون خودم حمل کنم.

🔅 کتاب خانبوم، ۱۶ روایت درباره‌ی طلاق و جداییست به قلم فاطمه سادات موسوی  که نشر مهرستان همین امسال چاپش کرده. از مهرستان دو سه کتابی خوانده بودم که این کتاب تا اینجا از همه‌شان از هرلحاظی بهتر بود. پیشنهاد می‌کنم بخوانید.



#خانبوم
#کتاب
#روایت
#واقعیت
        

31

نجمه حسنیه

نجمه حسنیه

1404/5/5 - 17:42

          خانبوم دست شما را می‌گیرد و به رابطه‌هایتان می‌برد‌ و کمک می‌کند به لایه‌های عمیق رابطه‌ و چطور نگهداشتن آن بیشتر فکر کنید.
برای من خواندن کتاب، تجربه‌ای برای کشف نقاط ارزشمند رابطه‌ با همسرم بود. لحظه‌هایی که با خودم روراست شدم و به نقطه اتکای رابطه‌مان فکر کردم: لحظه‌های نجات‌دهنده.

خانبوم ۱۶ روایت درباره طلاق است. راوی‌های کتاب هم زن، هم مرد‌ و هم فرزند طلاق هستند. تنوع داستان‌ها، تنوع راویان و چینش درست روایت‌ها نقطه قوت این کتاب است.
نویسنده با درک ماجرای هر راوی، تنها به یک روایت عادی بسنده نکرده است. بلکه با واکاوی رابطه و ماجرای طلاق، روایت عمیق‌تری از آنچه گذشته را، در معرض دید مخاطب گذاشته است‌. یکی شدن نویسنده با راویان و نوشتن داستان آن‌ها به گونه‌ای که انگار خودش هم یکبار تک تک آن‌ها را تجربه کرده است، سبب شده بتوانید یک نفس کتاب را بخوانید.

کتاب را در اوج شلوغی کاری شروع کردم و نتوانستم زمین بگذارمش. یک نفس خواندم و چند روز درگیر اتفاقات و معنای نهفته در آن شدم.
        

6

          راستش اول تمایلی به خواندن کتاب نداشتم. چرا؟ چون از موضوع‌های تلخ بدم می‌آید. بارها شده بسیاری از فیلم‌ها و کتاب‌های معروف را به خاطر همین تلخ‌بودنشان ندیده‌ام یا نیمه‌کاره رها کرده‌ام. خیلی طول کشید تا کتاب را سفارش دهم و بعد از رسیدن سفارش هم خیلی طول کشید تا بروم سراغش. نمی‌خواستم کامم را با دعواهای زن‌وشوهری و غرغرهایشان تلخ کنم. روزی که تصمیم گرفتم از بین کتاب‌های نخوانده برش دارم مطمئن بودم بعدش باید بیدمشک بخورم؛ اما راستش اصلاً گذر زمان را حس نکردم. وقتی سرم را بلند کردم که دخترم از خواب بیدار شده بود و من سه روایت را بدون وقفه خوانده بودم. خداخدا می‌کردم بچه دوباره بخوابد و بقیه‌اش را بخوانم. کتاب تلخ بود اما تلخ خوشمزه؛ شبیه شکلات‌های هفتاد درصد. بازنویسی روایت‌ها توسط نویسنده باعث شده بود روایت‌ها یکدست باشند و چون خود راوی روایت‌ها را ننوشته بود زهر غمشان گرفته شده بود. اسم کتاب و عنوان فصل‌ها که در همه‌شان کلمه خانه به چشم می‌خورد از خلاقیت‌های نویسنده است. به نظرم کتاب هم برای کسانی که ازدواج نکرده‌اند و هم برای کسانی که زندگی متاهلی خوب و خوشی دارند و هم برای طلاق‌گرفته و هم برای دست‌اندرکاران امر ازدواج مناسب است. 
تقریبا همه کتاب‌های نویسنده را خوانده‌ام و باید بگویم هر چه جلوتر می‌رود قلمش پخته‌تر می‌شود و کلمات در قلم نرم‌تر از مو.
        

10

شعبانی

شعبانی

1404/7/15 - 22:50

          خانبوم کتاب تلخی که خواندنش به اندازه خوردن یک داروی تلخ برای شفا از بیماری ضروریه.
واقعاً هر یک از روایتهای آن را جرعه جرعه به زور قورت میدادم .
گاهی ذهنم هنگ می‌کرد ، گاهی دق می کرد، گاهی قضاوت می کرد، گاهی می ترسید، گاهی از کار می افتاد...
چندین بار کتاب را گذاشتم کنار و تنها چیزی که باعث شد برگردم بخونم قلم جذاب نویسنده بود. 
لاجرم آنچه از دل برآید بر دل نشیند.
چینش کلمات، احساسات جملات و مشکلات افراد،  بدون قضاوت، تعصب و ملامت گری کار سختی است که از عهده هر کسی بر نمی‌آید.
از همه دلرباتر مقدمه کتاب بود که ابتدا و انتها دوباره مطالعه کردم تا ببینم آیا کتاب آنچه را خواسته در دل مخاطب محقق نموده یا نه؟ 
و الان قدر خانه ام را بیشتر می دانم و آن را بیشتر دوست دارم و از آن بیشتر محافظت خواهم کرد 
خانبوم برایم تداعی آرامش و استقرار شده بعد از درد و رنجی که از خواندنش تحمل کردم.. 

مطالعه این کتاب را به کسانی پیشنهاد میکنم که خانه ندارند یا میخواهند خانه ای بسازند یا دارند ولی بلد نیستند از خانه هایشان مراقبت کنند.  
        

2