یادداشت فاطمهالسادات شهروش
5 روز پیش
راستش اول تمایلی به خواندن کتاب نداشتم. چرا؟ چون از موضوعهای تلخ بدم میآید. بارها شده بسیاری از فیلمها و کتابهای معروف را به خاطر همین تلخبودنشان ندیدهام یا نیمهکاره رها کردهام. خیلی طول کشید تا کتاب را سفارش دهم و بعد از رسیدن سفارش هم خیلی طول کشید تا بروم سراغش. نمیخواستم کامم را با دعواهای زنوشوهری و غرغرهایشان تلخ کنم. روزی که تصمیم گرفتم از بین کتابهای نخوانده برش دارم مطمئن بودم بعدش باید بیدمشک بخورم؛ اما راستش اصلاً گذر زمان را حس نکردم. وقتی سرم را بلند کردم که دخترم از خواب بیدار شده بود و من سه روایت را بدون وقفه خوانده بودم. خداخدا میکردم بچه دوباره بخوابد و بقیهاش را بخوانم. کتاب تلخ بود اما تلخ خوشمزه؛ شبیه شکلاتهای هفتاد درصد. بازنویسی روایتها توسط نویسنده باعث شده بود روایتها یکدست باشند و چون خود راوی روایتها را ننوشته بود زهر غمشان گرفته شده بود. اسم کتاب و عنوان فصلها که در همهشان کلمه خانه به چشم میخورد از خلاقیتهای نویسنده است. به نظرم کتاب هم برای کسانی که ازدواج نکردهاند و هم برای کسانی که زندگی متاهلی خوب و خوشی دارند و هم برای طلاقگرفته و هم برای دستاندرکاران امر ازدواج مناسب است. تقریبا همه کتابهای نویسنده را خواندهام و باید بگویم هر چه جلوتر میرود قلمش پختهتر میشود و کلمات در قلم نرمتر از مو.
(0/1000)
فاطمهالسادات شهروش
4 روز پیش
1