معرفی کتاب آینه های دردار اثر هوشنگ گلشیری

آینه های دردار

آینه های دردار

3.8
29 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

47

خواهم خواند

38

شابک
9789644481062
تعداد صفحات
162
تاریخ انتشار
1399/6/1

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به آینه های دردار

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به آینه های دردار

یادداشت‌ها

Mobina Fathi

Mobina Fathi

1400/10/25

          
آینه‌های دردار، قصه سفر ابراهیم به چند کشور اروپایی برای خواندن داستان است. ابراهیم نویسنده‌ای ایرانی است که مسافر جهان غرب است و با مرور خاطراتش در این جهان، مخاطب را دلتنگ هویت ایرانی خود می‌کند و تا حدی تقابل دو جهان مادی و معنوی را به تصویر می‌کشد. در پایان داستان این سفرها مخاطب معلق می‌ماند که آیا ابراهیم به ایران باز می‌گردد؟! (این ذات نوشتن هست که نویسنده از زندگی حقیقی خود نیز، وام بگیرد؛ مسلما گلشیری نیز تا حدی همین کار را کرده است، اما ما می‌دانیم که خود گلشیری در نهایت باز هم از غرب به ایران بازگشت.)
این وام گرفتن را به وضوح در متن رمان می‌‎بینیم. وقتی که ابراهیم، برخی از ویژگی‌های صنم (زنی که دوستش دارد.) را در شخصیت مریم (یکی از شخصیت‌های داستانش) تعریف می‌کند. برای مثال خالی که ابراهیم روی صورت مریم می‌گذارد را از صنم وام گرفته است. 
حضور نویسنده در جامعه غرب باعث شده تا او مدام وضعیت جامعه فرهنگی غرب را با جامعه فرهنگی شرق مقایسه کند. البته این قیاس فقط محدود به نویسنده‌های غربی و شرقی نیست و بلکه در داستان، مخاطب با مقایسه کردن‌های حال و هوای مردم این دو جهان توسط ابراهیم نیز همراه می‌شود. این مواجه شدن‌های دو جهان در ذهن راوی داستان باعث می‌شود تا او به بیان مسئولیت‌ها و وظایف نویسنده شرقی نیز بپردازد. ( که در واقع گلشیری از این طریق سعی داشته تا مانیفست خود را نسبت به نویسنده شرقی بیان کند.)
شاید دلیل اهمیت بسیار بالای آینه‌های دردار نیز از همین رو است. این رمان از آثار متاخر گلشیری است و او در این رمان نه تنها به امضای خود و سبک شخصی خودش رسیده است، بلکه همانطور که عنوان شد گلشیری با این رمان، مانیفست خود در داستان‌نویسی را بیان می‌کند. 
راوی رمان گلشیری، دچار ناکامی عاشقانه‌ای در زندگی‌اش بوده و سعی دارد خلا نبود معشوق خود را در داستان‌هایش، با شبیه کردن شخصیت‌های زن داستان به معشوقش پر کند. علاوه بر این‌ها در جوانی درگیر مبارزات سیاسی نیز بوده است و از این رو مخاطب بیشتر و بیشتر با خط به خط کتاب حس می‌کند که خود گلشیری را می‌خواند و این حد از افراط از نظر منتقدین چندان صحیح نبوده است.
این رمان علیرغم تحسین و توجهاتی که داشته اما همچنان مورد نقدهای تندی نیز قرار گرفته است که یکی از منتقدین سفت و سخت آن، براهنی بوده است. نقد براهنی استدلال‌گرانه بود و به ویژگی‌های مثبت رمان نیز نظری داشت اما درویشیان به دلیل خط فکری سیاسی‌اش بسیار خشن و حتی متعصبانه نوشته شده است. درویشیان که به شدن رئالیست است و داستان را رونویسی از واقعیت می‌داند، بیان می‌کند که فرج و طاهر (شخصیت‌های داستان) نمی‌توانند نماینده و نماد تمام جریان‌های چریکی ایران باشند و کاری که گلشیری کرده است، بیشتر شبیه به «از خاص، عام ساختن.» است. 
نقد براهنی و درویشیان با طول و تفسیر است و در این مقال نمی‌گنجد، اما ارزش خواندن دارند.

        

12

          .
آینه های در دار
نوشته هوشنگ گلشیری
.
.
هوشنگ گلشیری نویسندهٔ معاصرایرانی و سردبیر مجلهٔ کارنامه بود. مورّخان ادبی وی را از تأثیرگذارترین داستان‌نویسان معاصر زبان فارسی دانسته‌اند.
او کارگاه های داستان نویسی ای دایر کرد که نویسندگانی همچو عباس معروفی به تلمذ در کلاس های او پرداختند.
سبک نوشتاری او جریان سیال ذهن بود.
سبکی که برای بعضی گیج کننده و برای بعضی جذاب است.(به شخصه عاشق این سبک هستم.) جریان سیال ذهن(سیلان ذهن)شکل خاصی از روایت داستان است که مشخصه‌های اصلی آن پرش‌های زمانی پی در پی، درهم ریختگی دستوری و نشانه‌گذاری، تبعیت از زمان ذهنی شخصیت داستان و گاه نوعی شعرگونگی در زبان است که به دلیل انعکاس ذهنیات مرحله پیش از گفتار شخصیت رخ می‌دهد.
.
.
جذابیت این سبک برای من این است که تکه تکه پازل داستان را نویسنده مطرح میکند و باید همراه با خواندن، با تمرکزی شدید این پازل ها را کنار هم بگذاریم تا در اخر داستان با مطرح شدن شکل کلی روایت، دور شده و از دور پازل تکمیل شده را نگاه کنیم!
شب هول هرمز شهدادی و یا سمفونی مردگان عباس معروفی و حتی عقاید یک دلقک هاینریش بل چنین چینشی را در خود دارا بودند و از تمامی آنها لذت بردم.
.
.
آینه های دردار روایت نویسنده ای است که از ایران به اروپا سفر میکند... و در جلسات خوانش کتاب هایش، دوستانی قدیمی را میبیند. در طی خواندن داستان هایش از زندگی گذشته و ماضی خود در داستان ها نشانه هایی را بیان میکند و گریزی به انقلاب و کشتار های ساواک و درگیری های جنگ ایران و عراق و دوره کوتاهی پس از انقلاب، میزند. داستان عشق نویسنده است به صنم که سی سال از آن میگذشت. و تا صفحات پایانی داستان متوجه نمیشویم بر آن چه رفت که "باختند".
چیره دستی هوشنگ گلشیری بر بیان داستانی به این پیچیدگی و جذابیت عالی سبکی که ساخت، مجذوب کننده بود.
ادبیات ایران را باید از روی تاریخش شناخت... عظیم و پر از ترس و جدایی و مرگ و شوک و غم.
ادبیات به شخصیت و فرهنگ گره خورده و فرهنگ را تاریخ میسازد. چه تاریخی از تاریخ ما خونین تر؟
پس بهتر است با نگاهی به ادبیات غنی کشورمان، فرهنگ و نگرش ها را ببینیم و بشناسیم.
.
.
کتابی پر شور و عالی پر از نقد های اجتماعی و فرهنگی و خانوادگی و سیاسی.

در پناه خرد


.
آنجا رو به روی او نشسته بودم با همان لباسی که معمولا سرکار میپوشم.رو پوش البته تنم نبود و او داشت نمیدانم هی از پرولتاریای جهان حرف میزد.اما سر بلند نمیکرد تا ببیند این الگویی که میخواستند علم کنند چه شکلی است.من میان این ها و آن بازجو ها(ساواک) که با وقاحتشان میخواستند مرا وادار کنند تا همه چیز را جزء به جزء تعریف کنم، فرقی نمیبینم.من در هر دو حالت شئ بودم.یک جا شیئ برای شکستن،اصلا برای دستمالی، و اینجا شیئ تزئینی.(صفحه 81)
        

0

سامان

سامان

1403/9/30

          «چند خطی در مورد آینه های دردار»
از گلشیری گفتن و نوشتن خیلی سخته.آثار گلشیری اغلب با پیچیدگی هایی همراهه که برای منی که خواننده ساده و معمولی ادبیات هستم کار رو دشوار میکنه اما این دشواری باعث نمیشه که آثار گلشیری رو نخونم و به سمتشون نرم.قبلا در معرفی کتاب دیگری از گلشیری نوشته بودم که علی رغم اینکه تمام داستان و منظور نویسنده رو متوجه نمیشم،اما باز هم علاقه دارم آثارش رو مطالعه کنم.به گمانم این از ویژگی های نثر گلشیری است که باعث میشه من خواننده کتاب رو به سمت خودش بکشونه.
داستان در مورد نویسنده ایست به نام ابراهیم.او به جلسات داستان خوانی و محافل ادبی خارج از کشور دعوت میشه و اونجا داستانهاش رو میخونه .یکی از مواردی که گلشیری میخواد در موردش صحبت کنه مهاجرته.اما ابراهیم،تمایلش به ماندن در وطن با تمام سختی هاست.او ریشه هایی داره که زبان یکی از مهمترین آنهاست.در جایی از کتاب از زبان ابراهیم میخوانیم :
«او از زبان، نه، خانه ی زبان گفته بود که تنها ریشه ای است که دارد.. گفت: من فقط همین را دارم، از پس آن همه تاخت و تازها فقط همین برایمان مانده است. هربار که کسی آمده است و آن خاک را به خیش کشیده است با همین چسب و بسط زبان بوده که باز جمع شده ایم، مجموعمان کرده اند، گفته ایم که چه کردند مثلا غزان یا مغولان و مانده ایم، ولی راستش ننوشته ایم، فقط گفته ایم که آمدند و کشتند و سوختند و رفتند. از شکل و شمایلشان حرفی نیست و یا اینکه دور آتش که می نشستند پشت به آن مناره ی سر آدمها، پوزارشان به پا بود یا نه»
در این سفرها و داستان خوانی ها ،ابراهیم گذری هم به گذشته میزنه و از انقلاب و جنگ و مصائب اون دوران میگه.رمان به شیوه سیال ذهن نوشته شده و پرش های زمانی زیادی رو در داستان میبینیم.در این گذر به گذشته روایتی است از پسری که از جنگ برمیگرده و یکی از دستانش در جنگ قطع شده و حالا قراره پدر و مادرش برای اولین بار در این وضعیت او رو ببینند.روایت دیدارحمید و حاجی(پدرش) به غایت درخشان و تاثیرگذار و برای من ماندگار بود(صفحه 92 کتاب)
ابراهیم  دوست دوران جوانی خودش،صنم بانو که روزگاری در تمام جلسات نقد و داستان خوانی کتاب شرکت میکرد رو پیدا میکنه.یک سوم انتهایی کتاب به بحث و گفت و گوهای دو نفره ابراهیم و صنم میپردازه و دز زمانتیک داستان بالا میره.کتاب پر از جملات و پاراگراف های زیباست که حسابی آدمو با خودش درگیر میکنه.البته همونطور که در بالا گفتم نثر گلشیری پیچیدگی زیادی هم داره.همین پرش های زمانی مختلف و یا مثلا گاهی پاراگرافی اینطوری شروع میشد که "گفت" و مشخص نیست این گفت از طرف کدوم شخصیته و بعد از خوندن چند خط متوجه این قضیه میشدم.
گلشیری پیچیده و سخت ولی در عین حال شیرین و جذاب مینویسه.هر زمان که خواننده این آمادگی رو داشته باشه تا به سراغ آثاری سخت خوان بره،مطمئنا گلشیری میتونه از انتخاب های خوب تو این زمینه باشه. این مرقومه رو با پاراگرافی از کتاب تمام میکنم:

«مینا برای من راستـش حضور حی و حاضر هـمان خاک است که با صبوری ادامه می دهد، حتی اگر من نروم. من با او روی زمین زندگی می کنم، از همان ریشه ها، گیرم پوسیده، تغذیه میکنم، لحظه به لحظه. نمی خواهم این تکه خاک را از دست بدهم، نمی توانم به او هـم دروغ بگویم، او را همین طور که هـست دوسـت دارم، و تو را...
-مکث کرده بود  حتما که صنم گفت:همانطور که بوده ام.
        

0

          پیش یادداشتی در مورد ستاره های که به کتاب آینه ها دادم،بگویم؛محتوای کتاب به واقع آینه جهان بینی مرحوم گلشیری است که  زیاد مورد پسندم نیست.اما این ۴ ستاره به واسطه خلاقیت و شجاعت نویسنده در آزمودن فرم های مختلف داستانی است.

آینه های در دار در مکتب مدرن یا موج نو به رشته تحریر در آمده  و با چهارچوب کلاسیکی که ما از نگارش داستان می شناسیم،تفاوت بسیاری دارد.
وقتی این کتاب را می خواندم در یک سوم ابتدای داستان هیچ چیز نفهمیدم! انتظار داشتم اثر راحتی نباشد ولی نه اینقدر مبهم که نتوانم بگویم داستان در مورد کیست و چه می خواهد و چه می کند و....
به خاطر اینکه اعتقاد دارم گلشیری سلطان فرم در داستان نویسی معاصر است،سعی کردم بیشتر دقت کنم و خواندن این کتاب ۱۶۰ صفحه ای را ادامه بدهم.
در داستان راوی گاه اول شخص بود و گاه سوم شخص،در یک سوم ابتدایی ملغمه‌ای  از ۱۰،۲۰ اسم داریم.در مکان اروپا و ایران هستیم، حال و گذشته در هم تنیده است.حتی نمی شود فهمید داستان در مورد چه شخصی است.
اگر داستان گلشیری صحنه یک نمایش باشد،تصور کنید پرده اول پر از دود و غبار است و شاید به زور چیزکی دیده شود.نویسنده به مثابه کارگردان رفته رفته پرده را کنار می زد.
در ۵۰ صفحه پایانی پرده کنار رفته و غبار و دود محو می شود.در بیست صفحه پایانی همه چیز شفاف است.اینجا بود که شگفت زده شدم. حالا می توانستم تکه تکه های داستان و نمادهای آن را متوجه شوم.نوشتن داستان به این سبک بسیار پیچیده و شاهکار است.برایم مثل شنا کردن در دنیای تعلیق و پیچیدگی و بعد رسیدن به ساحل کشف و آگاهی بود.
این داستان  مرز قواعد را در نوردیده و در نوع نگارش و رساندن مضمون و محتوا پر قدرت و بدیع ظاهر شده است.
اگر اهل ادبیات هستید و قلم به دست،خواندن کتاب آینه ها را از دست ندهید.
ولی برای مخاطب عام  توصیه نمی کنم.

        

19