یادداشت Mobina Fathi
1400/10/25
آینههای دردار، قصه سفر ابراهیم به چند کشور اروپایی برای خواندن داستان است. ابراهیم نویسندهای ایرانی است که مسافر جهان غرب است و با مرور خاطراتش در این جهان، مخاطب را دلتنگ هویت ایرانی خود میکند و تا حدی تقابل دو جهان مادی و معنوی را به تصویر میکشد. در پایان داستان این سفرها مخاطب معلق میماند که آیا ابراهیم به ایران باز میگردد؟! (این ذات نوشتن هست که نویسنده از زندگی حقیقی خود نیز، وام بگیرد؛ مسلما گلشیری نیز تا حدی همین کار را کرده است، اما ما میدانیم که خود گلشیری در نهایت باز هم از غرب به ایران بازگشت.) این وام گرفتن را به وضوح در متن رمان میبینیم. وقتی که ابراهیم، برخی از ویژگیهای صنم (زنی که دوستش دارد.) را در شخصیت مریم (یکی از شخصیتهای داستانش) تعریف میکند. برای مثال خالی که ابراهیم روی صورت مریم میگذارد را از صنم وام گرفته است. حضور نویسنده در جامعه غرب باعث شده تا او مدام وضعیت جامعه فرهنگی غرب را با جامعه فرهنگی شرق مقایسه کند. البته این قیاس فقط محدود به نویسندههای غربی و شرقی نیست و بلکه در داستان، مخاطب با مقایسه کردنهای حال و هوای مردم این دو جهان توسط ابراهیم نیز همراه میشود. این مواجه شدنهای دو جهان در ذهن راوی داستان باعث میشود تا او به بیان مسئولیتها و وظایف نویسنده شرقی نیز بپردازد. ( که در واقع گلشیری از این طریق سعی داشته تا مانیفست خود را نسبت به نویسنده شرقی بیان کند.) شاید دلیل اهمیت بسیار بالای آینههای دردار نیز از همین رو است. این رمان از آثار متاخر گلشیری است و او در این رمان نه تنها به امضای خود و سبک شخصی خودش رسیده است، بلکه همانطور که عنوان شد گلشیری با این رمان، مانیفست خود در داستاننویسی را بیان میکند. راوی رمان گلشیری، دچار ناکامی عاشقانهای در زندگیاش بوده و سعی دارد خلا نبود معشوق خود را در داستانهایش، با شبیه کردن شخصیتهای زن داستان به معشوقش پر کند. علاوه بر اینها در جوانی درگیر مبارزات سیاسی نیز بوده است و از این رو مخاطب بیشتر و بیشتر با خط به خط کتاب حس میکند که خود گلشیری را میخواند و این حد از افراط از نظر منتقدین چندان صحیح نبوده است. این رمان علیرغم تحسین و توجهاتی که داشته اما همچنان مورد نقدهای تندی نیز قرار گرفته است که یکی از منتقدین سفت و سخت آن، براهنی بوده است. نقد براهنی استدلالگرانه بود و به ویژگیهای مثبت رمان نیز نظری داشت اما درویشیان به دلیل خط فکری سیاسیاش بسیار خشن و حتی متعصبانه نوشته شده است. درویشیان که به شدن رئالیست است و داستان را رونویسی از واقعیت میداند، بیان میکند که فرج و طاهر (شخصیتهای داستان) نمیتوانند نماینده و نماد تمام جریانهای چریکی ایران باشند و کاری که گلشیری کرده است، بیشتر شبیه به «از خاص، عام ساختن.» است. نقد براهنی و درویشیان با طول و تفسیر است و در این مقال نمیگنجد، اما ارزش خواندن دارند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.