معرفی کتاب سمفونی پاستورال اثر آندره ژید مترجم سیروس ذکاء

سمفونی پاستورال

سمفونی پاستورال

آندره ژید و 2 نفر دیگر
3.5
58 نفر |
21 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

111

خواهم خواند

20

شابک
9786008209584
تعداد صفحات
128
تاریخ انتشار
1398/5/5

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        نه،اجازه بدهید به شما بگویم: من چنین سعادتی را نمی خواهم.شما باید متوجه باشید که من... من نمی خواهم این گونه خوشبخت باشم،می خواهم بدانم.چیزهای بسیاری،چیزهای ناگواری،هست که من نمی توانم ببینم،اما شما حق ندارید آنها را از من پنهان کنید.طی این ماه های زمستانی،مدام به این موضوع فکر کرده ام.می ترسم جهان به این زیبایی نباشد که شما قصد دارید به من القا کنید. میترسم نه تنها چنین نباشد،بلکه اساسا جور دیگری باشد.آندره ژید سمفونی پاستورال را در سال 1919و در ایام جوانی نوشت.این کتاب شرح شور انگیزی است از سرگذشت یک دختر نابینا در اوایل قرن بیستم.سمفونی پاستورال،در کنار مائده های زمینی بیش ترین اقبال را در میان خوانندگان آثار آندره ژید یافته است.
      

یادداشت‌ها

          این کتاب رو تو دو روز خوندم. روز اول حال خوبی نداشتم و از همون اول داستان از راوی خیلی بدم اومد. خودخواهیش در خیرخواهی و نیکوکاری آزاردهنده بود. روز دوم حالم بهتر بود. ژرترود از خوشبختیش می‌گفت و ذوق دونستن و یادگیری چیزهای جدید داشت و احساسم به راوی  کمی بهتر بود. افراطی بودن و بی‌اهیمیتش به خانواده‌اش کماکان خیلی اذیتم می‌کرد ولی به ژرترود زندگی و روح بخشیده بود. نظر کلیم درمورد راوی: رو اعصاب و خودخواه. نمی‌دونم این همه تمرکز و ابراز احساسات درمورد راوی لازمه یا نه، ولی به نظرم داستان درمورد اون بود. نمی‌دونم حالم موقع خوندن کتاب چقدر روی احساسم تاثیر گذاشته.

پایان کتاب اصلا قابل قبول نبود و به بلوغ و جهان‌بینی و حرف‌های ژرترود نمی‌خورد. کلا سرعت شکل‌گیری این دختر و اغراق‌هایی که به کار رفته بود برام قابل درک نبود.

جمله‌ای که دوست داشتم: بار خدایا، گاه فکر می‌کنم به عشق او نیازمندم تا بتوانم تو را دوست بدارم.

در کل کتاب متوسطی بود و خوبیش این بود که زیاده‌گویی نداشت و کوتاه بود. می‌تونست یه رمان طولانی با جزییات بیشتر و اغراق و سرعتی کمتری باشه.
        

0

          
بگذارید حرف آخر را همین الان بزنیم، اگر دنبال یک کتاب خوش خوان و کم حجم و البته پر کشش بودید می توانید جز لیست انتخابی تان سمفونی پاستورال را هم بگذاریذ، اما… اما نوشتن این کتاب در لیست تان یک شرط دارد. سعی کنید در مسیر بیشتر از زیبایی های محیط لذت ببرید و همه انرژی تان را نگذارید برای مقصد. شاید اصلا مقصدی در کار نباشد و شاید به آن زیبایی که گمان می کردید نباشد.
به گمانم با این تشبیه تصوری از کتاب پیدا کرده اید. اما خب به نظر بد نیست کمی بیشتر در مورد این کتاب صحبت کنیم.
سمفونی شماره شش بتهوون را سمفونی پاستورال هم می نامند. می گویند خالق این اثر شیفته طبیعت بود و آن را تنها محرم راز او می دانند. این سمفونی هم به گونه ای شادی بخش بودن طبیعت برای انسان را القا می کند. حالا تصور کنید این موسیقی برای انسانی نابینا که تنها از زیبایی طبیعت شنیده و البته شنوایی اصلی ترین حس اوست چقدر می تواند دلنشین و زیبا باشد. 
کتاب سمفونی پاستورال که نامش را از این سمفونی وام گرفته داستان تلاش های دختر نابینایی را روایت می کند که سال های ابتدایی از عمرش را  در کلبه ای تنها و نزد پیرزنی ناشنوا زندگی کرده است. 
شاید بشود گفت بخت با او یار بوده و دل کشیش محلی به رحم آمده و تصمیم به سرپرستی و آموزش او گرفته است.
هر چند این کار تقریباً نشدنی به نظر می آید اما کشیش - که راوی داستان هم هست- به موفقیت های خوبی دست می یابد. 
از آنجا که نابینایان در اصلی ترین و پرکاربردترین حس با اغلب آدم ها تفاوت دارند زندگی ایشان به خودی خود می تواند جالب توجه باشد. علاوه بر این آندره ژید در برخی قسمت های این کتاب از تعلیق هایی استفاده کرده که مخاطب را برای ادامه دادن ترغیب می کند. 
اگر متن روان، ساده فهم و زاویه دید داستان که به مخاطب احساس نزدیکی می دهد را هم در کنار تعلیق ها در نظر بگیریم می توان گفت اغلب خواننده ها از مطالعه این کتاب لذت خواهند برد.

        

2