معرفی کتاب من و آقای همسایه اثر علیرضا متولی

من و آقای همسایه

من و آقای همسایه

3.8
57 نفر |
28 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

102

خواهم خواند

27

شابک
9789640234204
تعداد صفحات
268
تاریخ انتشار
1400/1/2

توضیحات

کتاب من و آقای همسایه، نویسنده علیرضا متولی.

لیست‌های مرتبط به من و آقای همسایه

نمایش همه

یادداشت‌ها

عطیه بانو

عطیه بانو

1402/3/25 - 16:16

        خطر اسپویل!! 
کتاب 
١. متن روانی داره
٢. سوژه و ایده داستان زیباست. 
٣. مخاطب را با نشانه‌های هستی آشنا می‌کنه و به شیرینی، توجه امام به لحظات زندگی ما رو به تصویر می‌کشه. 
۴. با بیان مسائل اعتقادی در مسیر داستان به هدایت غیر مستقیم نوجوان میپردازه. 
اما با این حال کتاب رو دوست نداشتم!
بخاطر تعریف‌های زیادی که شنیده بودم برای دخترم گرفتم تا در سن نوجوانی بخونه و خوشحالم اول خودم خوندم.
اگرچه سوژه داستان رو دوست داشتم، ارتباط قلبی دختری با آقای همسایه یا همان مسجد امام جواد(ع).
١. روابط و شخصیت های داستان به خصوص شخصیت اول داستان،افسانه؛خوب شکل نگرفته.
٢. استفاده از عبارات و کلمات ناسزا بین خانواده بسیار زیاده. 
٣. بیان اعتقادات در بعضی قسمتها حالت کلیشه‌ای زیادی داره و اذیت‌کننده‌است و مزه رمان رو تحت تاثیر قرار میده. برای مثال {من اصلا لاک نزده بودم. صبح اول وقت رسیدم مدرسه، نفهمیدم خانم ضیایی از ته حیاط چطور متوجه وارد شدن من شد. از همان جایی که بود، به سرعت به سمتم آمد، باد افتاده بود توی چادرش. گفتم الان می‌آید و مقنعه‌ام را برمی‌دارد و موهایم را چنگ می‌زند و می‌اندازد زمین و می‌کشیدم به هر جایی که دلش می‌خواهد. کافی بود حس کند یک خال لاک روی ناخون های کسی است. نیازی به اسب و جاروی جادوگرها نداشت، چون سرعتش از سرعت اسب  و سریع‌ترین دونده‌ها و خزنده‌ها و پرنده‌ها و چرنده‌ها هم بیشتر می‌شد} 
٣. افکار و توهمات عاشقانه برای نوجوان مناسب نیست اگرچه در نهایت با نتیجه گیری مثبت سعی در تصحیح افکار و تصمیم ها داره
۴. کتاب در بیشتر رویدادها، ابتدا کار و فکر و تصمیم اشتباه رو کامل بیان میکنه و بعد در روند داستان به تصحیح و هدایت شخصیت به سمت درست میپردازه و این برای نوجوانی که بعضی مسائل رو هنوز تجربه نکرده میتونه بدآموزی داشته باشه! 

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

12

فهیمه ایمانی

فهیمه ایمانی

1402/8/13 - 18:38

          به نام خدا

رمان های نوجوان در معرض خطر قریب الوقوع عشق های آبکی دوره نوجوانی هستند!مسئله ای بسیار رایج و پرکشش بین نوجوانان که اگر در این مورد کتابی خوب نوشته شود ،رهایش نمی‌کنند!من و آقای همسایه کتابی ست که موضوع عشق نوجوانی با تمام حواشی اش را با ضمیمه مذهبی روایت کرده.آنقدر به موضوع عشق نوجوانی در این کتاب  پرداخته شده که نقش محوری امام جواد علیه السلام و کراماتشان در حاشیه قرار می‌گیرد و این مسئله اثر سوء تربیتی بسیاری دارد.در ذهن مخاطب نوجوان ناخودآگاه پایه ریزی می‌شود که اصل ،همین عشق های آبکی نوجوانی ست.من و آقای همسایه رمان جذابی ست ،ابتدایش جملات جذاب و ماندگار زیادی دارد اما هرچه پیش می‌رویم جذابیت قصه کمتر و کلیشه بیشتر میشود‌‌ .اشاره به کرامات امام جواد علیه السلام و تاثیرشان در زندگی افسانه از آن جهت که شخصیت افسانه شخصیت علاقه مند اما غیر محجبه بوده می‌توانست محور بسیار خوبی برای داستان باشد که نویسنده از آن عبور کرد. جایگاه پدر در خانواده حتی بعد از فوتش در خانواده افسانه مسئله کم اهمیتی بود و نویسنده از مرگ پدر و نقشش به راحتی عبور کرد.نقش مادر نیز به داستان عشقی و فرار عاشقانه اش تقلیل داده شد.اینکه زندگی پدر و مادر افسانه بعد از فرار و نفی خانواده ها ،اینقدر مثبت جلوه داده میشود،نیز می‌تواند اثرات سوء تربیتی بسیاری داشته باشد.در مجموع این کتاب با وجود اینکه اشارات مذهبی خوبی دارد ،در این زمینه پرداخته نشده و  در زمره کتاب های عاشقانه نوجوان قرار میگیرد.کتابی ست که به نوجوانان توصیه نخواهم کرد.
        

5

زهرا عباد

زهرا عباد

1404/5/3 - 00:52

          #یادداشت_کتاب 
#من_و_آقای_همسایه
کتاب من و آقای همسایه درباره دختری ۱۷ ساله به نام افسانه است که همان ابتدای داستان، پدرش را بخاطر بیماری کلیوی از دست می‌دهد. او و مادر و برادر بزرگش، علاوه بر فقدان پدر، دچار مشکلات مالی هم می‌شوند و همین مسائل باعث می‌شود افسانه تلاش کند با درست کردن دستبند و فروختن آن، کمی به اقتصاد خانواده کمک کند. 
از آن طرف دایی افسانه با اینکه ثروتمند است اما چون پسرش خواستگار افسانه بوده و پدر و مادر دختر مخالفت کرده‌اند، ارتباطش را با آن‌ها قطع کرده بود و حالا هم هرچند با دادن اجاره‌های عقب افتاده آن‌ها، بهشان کمک کرده، ولی همچنان موجود منفوری در خانواده به شمار می‌رود. 
حالا این آقای همسایه کیست؟ امام جواد علیه‌السلام. در واقع خانه این خانواده روبروی مسجد امام جواد در یکی از محله‌های تهران است، احتمالا غرب تهران، و همین باعث شده افسانه این نام را برای امام جواد انتخاب کند.

در گیر و دار ماجراهای این خانواده، ارتباط برادر افسانه با همان پسردایی معروف زیاد می‌شود و این ماجرا مادر و افسانه را کفری می‌کند. از آن طرف افسانه عاشق پسری می‌شود که هر شب برای نماز به مسجد امام جواد می‌آید و برای دیدنش، هر وقت بتواند خودش را پشت پنجره می‌رساند و نگاهشان به هم گره می‌خورد.

همه این اتفاقات و گره‌های داستانی، با روندی خوب و معقول پیش می‌روند و دانه دانه، به شکل عاقلانه نه احساسی، باز می‌شوند. باوجود این، داستان کمی برای من نچسب بود. خودم هم درست نفهمیدم چرا. تنها دلیلی که می‌توانم پیدا کنم، مرد بودن نویسنده کتاب در عین مونث بودن شخصیت اول و راوی داستان است. حس من این بود که همه چیز در عین اینکه خوب کنار هم چفت شده، به دلم نمی‌نشیند. یعنی دختر ۱۷ ساله داستان با اینکه اصلا مذهبی نیست، اما بسیار منطقی است! چیزی که من بین نوجوان‌های ۱۷ ساله کم دیده‌ام. کلا دختران نوجوان این سنی، هرچقدر هم معقول و منطقی باشند، دوز احساس در وجودشان آنقدر بالاست که به ندرت تصمیم‌های عاقلانه می‌گیرند، مگر اینکه دین و مذهب خیلی دست و پای آن‌ها را بسته باشد.

چند نکته خاص هم در داستان وجود دارد که خوب است به آن‌ها اشاره شود و شاید همین‌ها کمی روی نچسب بودن داستان اثر گذاشته است.
اول اینکه افسانه و خانواده‌اش هیچ‌کدام اعتقادی به حجاب ندارند و اهل نماز و روزه هم نیستند اما خدا را قبول دارند. در عین حال این را چیز عجیبی نمی‌بینند و فقط معتقدند چون از کودکی در خانواده‌ای بدون بروز ظاهری اعتقادات دینی بوده‌اند، این شکلی شده‌اند.
از طرف دیگر شخصیت منفی داستان، خانم ضیائی، یکی از ناظم‌های مدرسه است که چادری است اما بد صدا، و با همین صدای بدش اصرار دارد در مدرسه دعای توسل و ... بخواند. او با افسانه پدرکشتگی دارد و تمام تلاشش این است او را اخراج کند. بسیار به حجاب دیگران گیر می‌دهد و حتی در صحنه‌هایی درگیری فیزیکی هم با بچه‌ها پیدا می‌کند!
شخصیت مثبت مدرسه، عطیه دوست افسانه و خانم مدیر هستند که خیلی افسانه را دوست دارند و به او کمک می‌کنند ولی در خلال داستان می‌فهمیم آن‌ها هم چادری هستند. 
حالا چرا خانم ضیائی آنقدر تابلو از همان ابتدا چادری معرفی می‌شود اما این شخصیت‌های مثبت در وسط و آخر داستان مشخص می‌شود چادری و مذهبی هستند، احتمالا انتخاب خاص نویسنده بوده تا روی ناخودآگاه مخاطب تاثیر مثبت بگذارد ولی شاید همین امر باعث تاثیر منفی هم بشود. 
در بخش‌هایی از داستان هم نویسنده احادیث امام جواد را بیان کرده و افسانه آن‌ها را در دفترش می‌نویسد و دائم تکرار می‌کند.
ترکیب این دو نکته، باعث می‌شود بخش‌هایی از داستان مصنوعی شود و از جذابیت آن کاسته شود.

در مجموع به نظر من کتاب برای نوجوانان غیر مذهبی هم انتخاب خوبی است اما این مستقیم‌گویی‌ها می‌تواند در برخی قسمت‌ها توی ذوقشان بزند.
باوجود صحبت از عشق و عاشقی، بخاطر انتخاب‌ها و اتفاقات خاص و منطقی و عقلانی داستان، می‌توان کتاب را تمیز دانست و به نوجوان بالای ۱۳ سال پیشنهاد داد. 

        

9