معرفی کتاب خفاش اثر یو نسبو مترجم رودابه جم

خفاش

خفاش

یو نسبو و 3 نفر دیگر
3.2
5 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

11

خواهم خواند

12

شابک
9786008299783
تعداد صفحات
472
تاریخ انتشار
1397/2/10

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        یونسبو موسیقیدان، ترانه سرا، اقتصاددان و نویسنده ی معروف نروژی و یکی از شناخته شده ترین نویسندگان ژانر جنائی درجهان می باشد. ازکتاب های نسبو تاکنون بیش از 24 میلیون نسخه درجهان فروخته شده است. این کتاب به عنوان اولین اثر نسبو با خلق کارآگاهی به نام «هری هول» درسال 1997 انتشاریافت که با اقبال عمومی درکشورهای اسکاندیناوی، آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر، جزو پرفروش ترین کتاب ها قرارگرفت و جایزه ی کلید شیشه ای را از آن خود کرد.
      

یادداشت‌ها

_به نام خد
          _به نام خداوند_
"خفاش" اولین اثر یو نسبو، جنایی نویس نروژی، در سال 1997 منتشر شد و کارآگاه هری هوله را به جهان ادبیات معرفی کرد. 

دختری نروژی در سیدنیِ استرالیا به طرز فجیعی به قتل می رسد. پلیس نروژ هری هوله را به استرالیا اعزام می کند تا نماینده نروژی ها در تحقیقات باشد. وقتی دایره جنایی پلیس سیدنی گزارش های گمشدگان و این پرونده را کنارهم قرار می دهد، متوجه می شود قاتلِ دختر نروژی یک قاتل سریالی ست که پیش از این هم مرتکب چند فقره قتل شده و مشخص نیست پس از این جان چند نفر را می خواهد بگیرد. در این میان هری هوله بیش از همه برای دستگیری قاتل تلاش می کند...

"خفاش" مدرن است نه فقط به خاطر زمان انتشارش، بلکه به خاطر روح حاکم بر آن:
هری هوله فقط یک کارآگاه است. او نه مثل شرلوک هلمز نگاه تیزبین و هوش افسانه ای دارد و نه مانند هرکول پوآرو می تواند با یکجا نشستن و فقط فکر کردن پرونده ای را حل کند. هوله بیش از هرچیز یک انسان امروزی ست. با ترس ها و آرزوهایش، گذشته پر اشتباه اش و ضعف های اخلاقی اش. کاراگاه اینجا ابرقدرت نیست، او باهوش است اما در چارچوب واقعیت ها. در آخر به نتیجه درست می رسد اما بعد از اینکه چندین بار اشتباه نتیجه گیری می کند و پلیس را هم به اشتباه می اندازد. او در قدرت بدنی هم بی نقص ظاهر نمی شود. یعنی حتی در درگیری با خلافکاران اگر یک مشت بزند دو تا می خورد!.
او در نهایت موفق می شود اما آن طور که در زندگی حقیقی می توان موفق شد. با زمین خوردن، بلند شدن، دوباره زمین خوردن و باز بلند شدن. 
شاید تصور کنید چنین کارآگاهی جذاب و دوست داشتنی نیست. اگر چنین تصوری دارید شما دنبال یک کارآگاه خیالی هستید، دنبال یک قهرمان. 
هری قهرمان نیست او خود ماست اما باهوش تر و سمج تر. نزدیکی شخصیت هری به ما باعث می شود ما او را بپذیریم، درک کنیم و دوست داشته باشیم. 

راوی، دانای کل محدود به شخصیت اصلی ست. 
پس تا شخصیت اصلی چیزی نداند ما هم نمی دانیم. این زاویه دید مناسبی برای رمان کارآگاهی ست و باعث می شود ما مثل دستیار ساکت کارآگاه کنارش باشیم و مدام آرزو کنیم تا معما را هرچه زودتر حل کند. بعضی ابهام ها در رمان نیز حاصل همین زاویه دید مبتنی بر شخصیت است. مثلا آنجا که هری مست است و درک واضحی از شرایط بیرون از خودش ندارد ما هم درست از وقایع با خبر نمی شویم. یعنی ما بیشتر از هری در جریان اتفاقات نیستم و همین تعلیق داستان را بیش از پیش می کند.

می توان "خفاش" را تاحدودی یک رمان تصویری هم دانست زیرا نویسنده بعضی از افکار هری را بیان می کند اما بیشتر بار رمان بر دوش توصیفات، صحنه پردازی ها و دیالوگ هاست. برای پردازش غیرمستقیمِ شخصیت هری، یو نسبو گاهی از توهم و خواب استفاده کرده تا نیاز نباشد افکار او را دانه به دانه شرح دهد.

رمان پر از اشاره به افسانه های مردم استرالیا و به خصوص بومیان آنجاست. در ابتدا این حجم از اطلاعات شاید نامربوط و مقاله وار به نظر برسد. اما تمام افسانه ها در جای خود مورد اشاره قرار می گیرند و در داستان نقش ایفا می کنند. غیر از افسانه ها، بسیاری از ملاقات ها و گفت و گو ها هم به نظر بی استفاده می آیند اما هرقدر جلوتر می رویم  متوجه می شویم همه این به ظاهر فرعیات، اصل ماجرا بوده اند. 

 نویسنده، این داستانِ جنایی کم نقص را با مفهومی انسانی درهم‌تنیده:
نقد نژادپرستی به عنوان ظلمی آشکار و نهادینه شده.

در نهایت این کاراگاهی_معمایی مدرن را به معمادوستان پیشنهاد می کنم و به کسانی که می خواهند بخوانند توصیه می کنم صبرکنند و تا آخر بخوانند و انتظار یک اثر هیجان انگیز و اکشن نداشته باشند.

پ.ن 1:  نارادارن (خفاش) در باور بومیان قدیمی استراليا تجسم مرگ است.

پ. ن 2: ترجمه اثر روان و خوشخوان بود. همین ترجمه را بخوانید. 

        

21

          به نام او

ژانر معمایی- جنایی برای یکی از محبوبترین ژانرهاست، ژانری که اگر نویسنده در آن هوشمندانه عمل کند اثری ماندگار خلق خواهد کرد، شخصیتهایی خلق خواهد کرد که حتی از او هم بزرگتر می‌شوند، مثلا شرلوک هولمزی می‌شود که بر شخصیت آرتور کانن دویل و تمام آثارش سایه می‌افکند.

نویسندگان زیادی در این ژانر قلم زده‌اند و آثار ماندگار آفریده‌اند ولی گویا امروز نویسندگان حوزه اسکاندیناوی بیش از سایر مناطق در این ژانر فعالیت دارند، پس از هنینگ مانکل سوئدی که با کارگاه والاندر داستانهای پرکشش جنایی را روایت می‌کرد، الان یو نسبوی نروژی با آثار پرمخاطبش میانداری می‌کند.

من از یو نسبو بیش از این دو رمان خوانده بودم یکی رمان پرکشش و فوق‌العاده خون بر برف و دیگری رمان پیچیده و روان‌شناسانه خورشید نیمه‌شب و سومین کاری هم که خواندم همین خفاش بود که اولین کتاب از سری کتابهای کارگاهی یو نسبو بود، کتابهایی با محوریت هری هوله کارگاه نروژی که پرونده‌های مختلف در سراسر جهان را پیگیری می‌کند.

اول بگویم که خفاش به خوبی آن دو کار قبلی نبود البته چندین دلیل می‌شود برشمرد که این امر را توجیه کند، یک اینکه خفاش اولین کار یو نسبو است و آن‌طور که من از دوستان جنایی‌بازم شنیده‌ام نسبو کتاب به کتاب قوی‌تر ظاهر می‌شود، دو اینکه ژانر آن دو اثر تریلر است و داستان از ابتدا تا به انتها ضربآهنگی سریع و جذاب دارد ولی این اثر کارآگاهی- معمایی‌ست و قاعدتاً با ضربآهنگی کند شروع می‌شود و رفته رفته اوج میگیرد و مخاطب همگام با کارآگاه و پلیس گره‌های داستانی را باز می‌کند، که البته مشکل اصلی خفاش این است که دیر شروع می‌شود و هری هوله هم حداقل در این کتاب کارآگاه خوب و جذابی نیست.

البته کار از بسیاری از رمانهای این ژانر قوی‌تر است و نشان می‌دهد که چه نویسنده بزرگ و باهوشی قرار است به صف نویسندگان جهان اضافه شود. شاید من چون آن دو اثر خوب را از نسبو خوانده بودم توقعم زیادی بالا بود.
‌
در آخر ضمن تشکر از مترجم خوب اثر که اتفاقا شاعر هم هستند جناب عباس کریمی‌عباسی عزیز از نشر چترنگ هم بابت آثار خوبی که از نسبو و سایر جنایی‌نویسان منتشر می‌کند تشکر می‌کنم و استدعا دارم آثار نسبو رو با ترتیب ترجمه منتشر کند فی‌المثل بعد از خفاش، چاقو را منتشر کرده‌اند که دهمین و آخرین اثر از سری رمانهای هری هوله است. و این اصلا خوب نیست. :)
        

3