معرفی کتاب گزارش به خاک یونان اثر نیکوس کازانتزاکیس مترجم صالح حسینی

گزارش به خاک یونان

گزارش به خاک یونان

4.5
18 نفر |
10 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

25

خواهم خواند

37

شابک
0000000150730
تعداد صفحات
561
تاریخ انتشار
1368/1/5

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        کازانتزاکیس فقط نیروی اجدادی را به سمت مبارزه ای معنوی سوق می دهد که در تمام زندگی به دنبال آن بود، و اقامتش در پاریس، برلین و مسکو تعیین کننده مراحلی از آن بود. هرجا که آتشی آماده جرقه زدن باشد، هرجا که شعله ای و اندیشه ای سر برآورد، کازانتزاکیس نیز حضور دارد. کنجکاوی خستگی ناپذیر او، عشقش به زندگی و طبیعت، که هر آن با نیاز وی به ریاضت و مبارزه درگیر می شود، موجب شده است که گزارش به خاک یونان به منزله وصیت نامه معنوی کازانتزاکیس باشد. او آن «نگاه کرتی» بی پندار و امید را بر همه چیز می اندازد، آن نگاهی که می داند چگونه چشم در چشم مرگ دوزد. نویسنده در سرلوحه گزارش به خاک یونان چنین بیان می دارد: «تمامی روح من فریادی است، و تمامی اثر من تفسیر این فریاد.»
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به گزارش به خاک یونان

نمایش همه
paku

paku

1404/7/2 - 11:02

بریدۀ کتاب

صفحۀ 15

- پدر بزرگ عزیز، به من فرمان بده. با تبسمی دست بر سرم نهادی. دست نبود، آتش رنگارنگ بود. شعله تا بن مغزم دوید. - فرزندم، برس به آنچه می‌توانی. صدایت جدی و تاریک بود؛ گویی از حلقوم عمیق زمین برمی آمد. صدا تا بن مغزم رسید؛ اما در قلبم اثر نکرد. دوباره صدا زدم ـ و حالا بلندتر - «پدربزرگ فرمانی دشوارتر، «کرتی»تر به من بده.» کلامم تمام نشده بود که به یکباره شعله ای هیس کنان هوا را شکافت. نیای تسلیم ناپذیر با ریشه مرزنگوش بر موی سرش، از جلو دیدگانم محو شد و بر قله سینا فریادی بر جای ماند فریادی فرمان آلود و هوا لرزید. - برس به آنچه نمی‌توانی. یکه ای خوردم و بیدار شدم. روز آغاز گشته بود برخاستم، به سوی در رفتم و به ایوان خانه با چفته های پر از انگور، برآمدم. اکنون باران فروکش کرده بود: سنگها می‌درخشیدند و می‌خندیدند، اشک بر روی برگ‌ها سنگینی می‌کرد. - برس به آنچه نمی‌توانی. این صدای تو بود. به جز تو پدر بزرگ سیری ناپذیر کسی دیگر یارای به زبان آوردن چنان فرمان مردانه ای نداشت...

2

لیست‌های مرتبط به گزارش به خاک یونان

پست‌های مرتبط به گزارش به خاک یونان

چگونه بر «شعر» مرور کتاب بنویسیم؟

مدتی است پرسش بالا ذهنم را مشغول کرده. این درگیری ذهنی نمودهای مختلفی هم دارد، گاهی در همینجا و در گودریدز کم ندیده‌ام مرورهایی بر مجموعه‌های شعر که زبان مشترکی در آن‌ها نیافتم. یعنی به صرف اینکه خواننده با کتابِ شعر سروکار دارد ملاک را «احساس» مطرح می‌کند، یا اینکه «احساس خوبی» از خواندنِ شعرها پدید می‌آید، یا شعر مملو است از احساسات، البته شاید هر دو یکی باشد. اما، بالاخره، آیا می‌توان معیاری عرضه کرد تا کتاب‌های شعر هم به زبان مشترکی مرور و بررسی شود؟ این مسأله هنگامی پیچیده می‌شود که بدانیم «مرور کتاب» بیانِ «نوعِ حال کردن» ما با کتاب است. یعنی مرور کتاب، و خاصه مجموعه‌های شعر، شخصی می‌شود؟

8

یادداشت‌ها

          خواندن این کتاب با رمان‌هایی که تاکنون خوانده‌ام تفاوتی جالب داشت: شاید خوابِ صبح اوایل تابستان را که گنجشک‌ها جیک‌جیک‌کنان برایتان لالایی می‌گویند و گرم‌گرمک آفتاب هم پیدایش می‌شود تجربه کرده باشید. حس خواب و بیداری، احساس اندکی کنتراست نامعمول داشتن در سطور این کتاب داشتم (یا دیدم) این بود که اگر هم حال خوبی نداشتم و کتاب را باز می‌کردم تا بخوانم اگر می‌خواستم از کتاب متنفر باشم، نمی‌شد؛ با اینکه می‌دانستم این چیزی نیست که تاکنون از نوعِ این لذت برده باشم: «نوع جدیدی بود که از آن لذت بردم» ر

توصیفات زیبا (البته با ترجمه‌ای زیبا) خود به خود من را همراه کرد و بهانه‌ای به دستم نداد تا از کم-کششیِ داستان گله کنم. تعابیری که لطیفِ لطیف بود؛ اما غیر از لطافت شاعرانه؛ برای من جنس دیگری داشت (نمی‌دانم چرا)
سید حسین مرکبی عزیز به گمانم نوشته بود این کتاب، کتاب مقدس یا کتاب حدیث است؛ حین خواندن تصدیق‌ش کردم
امیرحسین عزیز (و تنبل) هم نوشته بود کازانتزاکیس حکیم است؛ نه، واقعاً حکیم است 
        

3