معرفی کتاب یک روز بعد از حیرانی اثر فاطمه سلیمانی ازندریانی

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
9
خواندهام
149
خواهم خواند
51
توضیحات
می دانی آرزوی دو چیز به دلم ماند. هم دلم می خواست یک دل سیر کتک می زدم و هم دلم می خواست یک یادگاری از تو داشته باشم. در جریان یادگاری ها که هستی. همه را گذاشتند توی ویترین و درش را چندقفله کرده اند. از تو فقط چند عکس دارم که آن ها را هم از مهدیه گرفته ام. هر چه که از تو مانده را مامان فاطمه بلوکه کرده. حتی کم مانده دور ویترین سیم خاردار بکشند. البته حق هم دارند. من اگر بودم شاید دزدگیر هم نصب می کردم. چه صحن? بامزه ای می شود که مثلاً یک نفر مهمان خان? شما باشد و بخواهد دور از چشم بقیه در ویترین را باز کند. آن وقت آژیر دزدگیر رسوایش می کند. من هم به قول خودت گوریل شدم وقتی که به مهدیه گفتم در ویترین را باز کند و گفت در ویترین چند قفله ست و کلیدش را هم احتملاً یک نفر قورت داده...
بریدۀ کتابهای مرتبط به یک روز بعد از حیرانی
نمایش همهلیستهای مرتبط به یک روز بعد از حیرانی
نمایش همهیادداشتها