معرفی کتاب زندگی کوتاه است: نامه ای به قدیس آوگوستین اثر یوستین گوردر مترجم گلی امامی

زندگی کوتاه است: نامه ای به قدیس آوگوستین

زندگی کوتاه است: نامه ای به قدیس آوگوستین

یوستین گوردر و 1 نفر دیگر
3.3
21 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

31

خواهم خواند

12

شابک
9646138756
تعداد صفحات
132
تاریخ انتشار
1392/11/26

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
این تراژدی،داستان یک رابطه عاشقانه و محرمانه را در نامه ای طولانی به نمایش میگذارد.نامه را زنی به نام فلوریا آمیلیا به مرد زندگی اش ایرلیوس آگوستین،نوشته است.
آگوستین،متفکر بزرگ و کشیش اعظم کلیساهای کاتولیک،دوازده سال با فلوریا زندگی کرد.

      

یادداشت‌ها

مجید اسطیری

مجید اسطیری

6 روز پیش

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          اگر مثل من قبلا کتاب اعترافات سنت آگوستین را نخوانده اید احتمالا ریسمان پیوند شما با این کتاب اندکی سست خواهدبود. با این حال گوردر کتابش را چنان مملو از نقل قول های کتاب سنت آگوستین کرده است که چیز چندانی را هم از دست نمیدهد.

خدا ترس ندارد، چیزی که ترسناک است الهیات است

در واقع گوردر با ذکر این نقل قول ها میخواهد اشتباهات فاحشی که به نظر خودش در نگاه سنت آگوستین به لذات دنیوی (و در مرکز آنها رابطه دو جنس) است، بیان کند. خیلی جاها از زبان راوی پاسخ های کوتاهی به برداشتهای اشتباه آگوستین میدهد. جاهایی هم کج فهمی آگوستین را چنان فاحش میداند که حتی نیاز نمیداند پاسخی به آن بدهد. راوی این کتاب معشوقه آگوستین در دوران نسبتا طولانی زندگی عاشقانه او در شمال آفریقاست. این زن ظاهرا با تردستی نویسنده تبدیل به نیمچه فیلسوفی شده است که با نقل قول های فراوان از فیلسوفان یونانی و رومی میتواند نگاه غلط آگوستین را زیر سوال ببرد.
او نهایتا در فراز پایانی کتاب فاش تر از همیشه میگوید که نه از خدا، نه از مسیح، بلکه از کلیسای کاتولیک و الهیات سختگیر آن میترسد و ممکن میداند که روزی کشیشان جنگی را علیه زنان به راه بیندازند.

یک فرم آرژانتینی

به شکل جالبی کتاب یک مقدمه و موخره کوتاه دارد که برساخته گوردر است و تنها قسمت قصه گوی کتاب است. یعنی چگونگی یافتن این یادداشت ها در یک مغازه عتیقه فروشی در آرژانتین و بعدا سپردن کتاب به کلیسای کاتولیک رم. من هیچ دلیلی برای این تمهید تودرتو کردن قصه پیدا نکردم جز ادای دینی به نویسنده آرژانتینی خورخه لوئیس بورخس

واقعا چرا؟!

به هر حال اساس مسئله داستان برای من غامض است. اگر آگوستین 12 سال با این زن زندگی کرده و صاحب فرزند شده اند این زندگی چه چیزی از یک ازدواج رسمی کم داشته است؟ اصلا به ثبت شدن آن در کلیسا فکر نکنید/نمیکنم. آیا عشقی که 12 سال گرم باقی میماند ممکن است احساس گناه به مردی بدهد؟ عشقی که دو بچه ها به بار آورده! زن از اینکه آگوستین او را رها کرده مینالد در حالی که دلائل محکم بر عشق آگوستین به خودش اقامه میکند!! از آن طرف مادر آگوستین بر او سلطه دارد و زن را از کودکش جدا کرده!!! این چه بهل‌بشویی است؟! این همه رفتارهای احمقانه چرا؟! یکی از رفقای من میگفت به جای تلاش برای رمزگشایی از چرایی رفتارهای عجیب غربی ها باید همه این کارهای بی معنا را برای خودشان بگذاریم
        

3

رها

رها

1401/3/10

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          <img src="http://www.upsara.com/images/fic8_2.jpg"/>
این کتاب در حقیقت نقد نامه ایست که توسط زنی به نام "فلوریا" خطاب به "آگوستین قدیس" ، فیلسوف و نظریه پرداز قرن چهارم ، نوشته شده. "فلوریا" برای مدت دوازده سال معشوقه ی "آگوستین" بود تا روزی که "آگوستین" به مذهب مسیحیت می پیوندد و پس از شکل گیری یک انقلاب روحی در وجودش ، "فلوریا" را از خود می راند و چه خیانتی بالاتر از آنکه آدم معشوقه اش را به خاطر نجات روحش ترک کند !؟
فلوریا در این نامه بیشتر از "آگوستین"، خدایی را به باد انتقاد می گیرد که زندگی زنی را به باد می دهد تا روح مردی را رستگار کند...  راستی که چه سخت است باور به چنین خدایی
نوک تیز انتقادات "فلوریا" ، مذهبی را نشانه می گیرد که جلوه های مادی زندگی را انکار می کند و پیروانش را از لذت بردن از تمامی زیبای های دنیوی نهی می کند
کتاب به زبانی ساده و تاثیر گذار نوشته شده . نویسنده به زیرکی ، نه تنها تفکر شخص آگوستین قدیس، که مکتب جمعی کلیسای کاتولیک را به چالش می‌کشد

 بخش هایی از کتاب 

چه بسا روزی هم تو را به دلیل آنکه به تمام لذت های زندگی پشت کردی ، داوری کنند. تو عشق را انکار می کنی ، شاید بشود آن را بخشید .اما انکار عشق به نام خداوند !؟ هرگز
---
من به خدایی که از آدم قربانی می خواهد باور ندارم.من به خدایی که زندگی زنی را به باد می دهد تا روح مردی را رستگار کند ایمان ندارم
---
خداوند بالاتر از همه چیز خواهان زندگی پارسایانه بنده است . چه سخت است باور به چنین خدایی
---
ما انسانیم ، "اورل" . ما باید نخست زندگی کنیم پس آنگاه ، بله آنگاه می توانیم فلسفه بافی کنیم 
---
به قول سیسرون : هیچ کلام مهملی نیست که فیلسوفی آن را بیان نکرده باشد
        

2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          زندگی کوتاه است از یوستین گوردر یه رمان فلسفیه که مثل بقیه‌ی کارای نویسنده، پر از سؤالای اساسی درباره‌ی زندگی، زمان و ماهیت انسانیه.

مثل اکثر نوشته‌های گوردر، این اثر هم مکالمه محور و بصورت یکسری نامه بیان می‌شه.  
گوردر، توی این کتاب، مثل همیشه از قالب یه داستان ساده، مفاهیم پیچیده‌ی فلسفی رو بیرون می‌کشه.

با یه نثر روان و شاعرانه، ما رو به فکر کردن درباره‌ی لحظه‌ها، انتخاب‌ها و معنای زندگی وامی‌داره. یه کتاب جمع‌وجور ولی عمیق، که بعد از خوندنش، ذهنت پر از سؤالایی می‌شه که شاید هیچ‌وقت جوابی براشون پیدا نکنی.

آیا ما واقعاً به مسائل و تفکرات مختلف اعتقاد داریم، یا تحت تاثیر محیط به اون‌ها گرایش پیدا می‌کنیم؟
آیا اعتقادات بر اساس باورهای عقلی/قلبی و منطقی هستن و یا صرفاً توسط تصمیم‌های ما شکل می‌گیرن و در آخر،
آیا ما باید زندگی خودمون، شخصیت و نفس خودمون رو فراموش کنیم تا به یک کسوت جدید دربیایم یا می‌تونیم با حفظ خودمون، پذیرای چیزهای جدید باشیم؟

برعکس دیگران، فکر می‌کنم این اثر یوستین گوردر، از آثار مهم و برتر نویسنده باشه. 
        

1

مهدی

مهدی

1400/11/23

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          تا حدودِ نصفه‌هاش به‌نظرم ملال‌آور اومد؛ ولی به خوندن ادامه دادم. نمی‌شه گفت خوش‌م اومد؛ اما بدم هم نیومد. ساختار ِ داستان‌شو تحسین می‌کنم؛ این‌که از طریق ِ نامه بشه قصه‌ای رو مطرح کرد و خوب هم مطرح کرد. اما با محتواش چندان ارتباط برقرار نکردم. شاید چون مربوط به الاهیاتِ مسیحی و کلیساست؛ و چیزهایی که به  خشکِ‌مقدس‌بازی‌ها و  رهبانیت و زهدِ مسیحی ارتباط داره.‏ اگه از اعترافاتِ آگوستین چیزی خوندید یا شنیدید، شاید از این کتاب خوش‌تون بیاد.
به‌نظرم اگه کسی از این قصه خوشش بیاد، به احتمال ِ زیاد از رمان ِ «در آفاق ِ نفس»ِ «محمود کیانوش» هم خوشش خواهد اومد.‏
این یوستین گوردر نویسندۀ جالبی‌یه؛ ازش خوش‌م اومده و می‌خوام همۀ کتابایی که ازش ترجمه شده رو بخونم. تعلیق رو خوب بلده؛ تراژدی و مصیبت رو خوب مغزپخت می‌کنه و تحویل می‌ده؛ و خوب بلده عاشقونه بنویسه. مهم‌تر از همه این‌که سعی می‌کنه دیدگاه‌ها و تصوراتِ فلسفی و  دیدگاه‌های اعتقادی و مذهبی‌شو تحتِ پوشش ِ داستان و رمان مطرح کنه؛ و تا حدودِ زیادی هم موفق عمل کرده؛ این ریخت پرداختِ رمان‌گونه به مسائل ِ فلسفی و اعتقادی رو خیلی می‌پسندم. امیدوارم روزی بتونم تو این وادی‌ها قلم بزنم و خیلی پخته، آرمان‌های اعتقادی و انقلابی‌مو به‌صورتِ داستان مطرح کنم.‏ خدایا یعنی می‌شه؟
        

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          ● قدیس آگوستین که یه متاله مسیحیه، در سال ۴۰۰ میلادی، کتابی  به اسم "اعترافات" نوشته. (متاله، به حکیم، عارف، زاهد و  کسی میگن که در چارچوب الهیات فلسفه‌ورزی می‌کنه)  در این کتاب، آگوستین سرگذشت زندگی خودش رو همراه با مناجات با خدا و اعتراف به گناهانش بیان کرده و درباره‌ی عشق الهی سخن‌ها گفته. ظاهرا آگوستین در دوران جوانی به خانمی علاقمند بوده که بدون ازدواج مدت طولانی رو با او همراه بوده و ازش فرزندی هم داشته، اما بعد از  مدتی به دلایلی اون خانم رو  ترک می‌کنه.
● حالا یوستین گوردر که با کتاب معروف دنیای سوفی شناخته میشه و یه معلم فلسفه هم هست و تلاش داره تا با داستان‌نویسی فلسفه رو به زبان ساده به مخاطب ارائه بده، با نوشتن کتابی به ظاهر داستانی انتقاداتی به آگوستین و افکارش داشته. اگرچه خود نویسنده میگه که این نوشته‌ها نامه‌های واقعیِ یک زنه که پیداشون کرده و چاپ کرده، اما برخی هم معتقدن این‌ها خیال‌پردازی‌های خود گوردره. در هرصورت هر روایتی درست باشه، چه از زبان دوست‌دختر سابق آگوستین، چه خودِ گوردر، میشه تفاوت نگاه مسیحیت به زن و جایگاهش رو در این کتاب و کتاب اعترافات از نظر گذروند. خیلی تفاوت هست بین اون نگاهی که زن رو واسطه‌ی فیض الهی میدونه با اون نگاهی که زن رو مانع رسیدن به تعالی و سعادت.
● کتاب خوش‌خوان و کوتاهه، اگرچه در بخش‌هایی به نظر حرف‌ها تکرار شده اما میشه در چندساعت و یک‌نفس خوندش، به خصوص اگر با کتاب اعترافات آشنایی داشته باشی و سوال‌هایی هم در ذهن داشته باشی خوندنش خیلی راحت‌تر میشه. 
● احتمالا خوندن این کتاب برای علاقمندان به رمان، داستان‌های عاشقانه و زنانِ گله‌مند از مردان، جالب‌تر باشه.
خودم بعد از خوندن کتاب به این فکر می‌کردم که چرا بعضی از مردها که به نظر میرسه عاشق هم هستن، زنان رو ترک می‌کنن و داغی روی دل اون‌ها میذارن؟

        

7