زندگی کوتاه است

زندگی کوتاه است

زندگی کوتاه است

یوستین گوردر و 1 نفر دیگر
3.5
15 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

20

خواهم خواند

8

خرید از کتابفروشی‌ها

این کتاب داستان عشقی محرمانه و تراژدی‌ای ماندگار است. نویسنده طی گشت‌وگذار در بوئنوس‌آیرس، در یک عتیقه‌فروشی جعبه‌ای مرموز می‌یابد که دست‌نوشته‌هایی قدیمی در خود دارد؛ نوشته‌‌هایی که او را به عشقی ممنوعه می‌رساند، عشق میان فلوریا آمیلیا و آگوستین قدیس. آگوستین، کشیش اعظم کلیسای کاتولیک، معشوقه‌اش را ترک می‌کند تا به چیزی والاتر از عشق زمینی برسد. از نامه‌های فلوریا پیداست که زخم این جدایی هرگز التیام نمی‌یابد. هرچند که بعدها در هیچ‌یک از آثار آگوستین نامی از فلوریا، نگارنده‌ی این نامه‌ی عاشقانه، به میان نیامده است. فلوریا پس از خواندن کتاب اعترافات آگوستین قدیس، به تلاش او برای مردود شمردن عشق پی می‌برد و این نامه‌ی غم‌انگیزِ طولانی را می‌نویسد. نامه‌ای که گوردر در این کتاب بار دیگر آن را جان می‌بخشد.

یادداشت‌های مرتبط به زندگی کوتاه است

رها

1401/3/10

            <img src="http://www.upsara.com/images/fic8_2.jpg"/>
این کتاب در حقیقت نقد نامه ایست که توسط زنی به نام "فلوریا" خطاب به "آگوستین قدیس" ، فیلسوف و نظریه پرداز قرن چهارم ، نوشته شده. "فلوریا" برای مدت دوازده سال معشوقه ی "آگوستین" بود تا روزی که "آگوستین" به مذهب مسیحیت می پیوندد و پس از شکل گیری یک انقلاب روحی در وجودش ، "فلوریا" را از خود می راند و چه خیانتی بالاتر از آنکه آدم معشوقه اش را به خاطر نجات روحش ترک کند !؟
فلوریا در این نامه بیشتر از "آگوستین"، خدایی را به باد انتقاد می گیرد که زندگی زنی را به باد می دهد تا روح مردی را رستگار کند...  راستی که چه سخت است باور به چنین خدایی
نوک تیز انتقادات "فلوریا" ، مذهبی را نشانه می گیرد که جلوه های مادی زندگی را انکار می کند و پیروانش را از لذت بردن از تمامی زیبای های دنیوی نهی می کند
کتاب به زبانی ساده و تاثیر گذار نوشته شده . نویسنده به زیرکی ، نه تنها تفکر شخص آگوستین قدیس، که مکتب جمعی کلیسای کاتولیک را به چالش می‌کشد

 بخش هایی از کتاب 

چه بسا روزی هم تو را به دلیل آنکه به تمام لذت های زندگی پشت کردی ، داوری کنند. تو عشق را انکار می کنی ، شاید بشود آن را بخشید .اما انکار عشق به نام خداوند !؟ هرگز
---
من به خدایی که از آدم قربانی می خواهد باور ندارم.من به خدایی که زندگی زنی را به باد می دهد تا روح مردی را رستگار کند ایمان ندارم
---
خداوند بالاتر از همه چیز خواهان زندگی پارسایانه بنده است . چه سخت است باور به چنین خدایی
---
ما انسانیم ، "اورل" . ما باید نخست زندگی کنیم پس آنگاه ، بله آنگاه می توانیم فلسفه بافی کنیم 
---
به قول سیسرون : هیچ کلام مهملی نیست که فیلسوفی آن را بیان نکرده باشد
          

0

مهدی

1400/11/23

            تا حدودِ نصفه‌هاش به‌نظرم ملال‌آور اومد؛ ولی به خوندن ادامه دادم. نمی‌شه گفت خوش‌م اومد؛ اما بدم هم نیومد. ساختار ِ داستان‌شو تحسین می‌کنم؛ این‌که از طریق ِ نامه بشه قصه‌ای رو مطرح کرد و خوب هم مطرح کرد. اما با محتواش چندان ارتباط برقرار نکردم. شاید چون مربوط به الاهیاتِ مسیحی و کلیساست؛ و چیزهایی که به  خشکِ‌مقدس‌بازی‌ها و  رهبانیت و زهدِ مسیحی ارتباط داره.‏ اگه از اعترافاتِ آگوستین چیزی خوندید یا شنیدید، شاید از این کتاب خوش‌تون بیاد.
به‌نظرم اگه کسی از این قصه خوشش بیاد، به احتمال ِ زیاد از رمان ِ «در آفاق ِ نفس»ِ «محمود کیانوش» هم خوشش خواهد اومد.‏
این یوستین گوردر نویسندۀ جالبی‌یه؛ ازش خوش‌م اومده و می‌خوام همۀ کتابایی که ازش ترجمه شده رو بخونم. تعلیق رو خوب بلده؛ تراژدی و مصیبت رو خوب مغزپخت می‌کنه و تحویل می‌ده؛ و خوب بلده عاشقونه بنویسه. مهم‌تر از همه این‌که سعی می‌کنه دیدگاه‌ها و تصوراتِ فلسفی و  دیدگاه‌های اعتقادی و مذهبی‌شو تحتِ پوشش ِ داستان و رمان مطرح کنه؛ و تا حدودِ زیادی هم موفق عمل کرده؛ این ریخت پرداختِ رمان‌گونه به مسائل ِ فلسفی و اعتقادی رو خیلی می‌پسندم. امیدوارم روزی بتونم تو این وادی‌ها قلم بزنم و خیلی پخته، آرمان‌های اعتقادی و انقلابی‌مو به‌صورتِ داستان مطرح کنم.‏ خدایا یعنی می‌شه؟
          

0

            ● قدیس آگوستین که یه متاله مسیحیه، در سال ۴۰۰ میلادی، کتابی  به اسم "اعترافات" نوشته. (متاله، به حکیم، عارف، زاهد و به کسی میگن که در چاچوب الهیات فلسفه‌ورزی می‌کنه)  در این کتاب، آگوستین سرگذشت زندگی خودش رو همراه با مناجات با خدا و اعتراف به گناهانش بیان کرده و درباره‌ی عشق الهی سخن‌ها گفته. ظاهرا آگوستین در دوران جوانی به خانمی علاقمند بوده که بدون ازدواج مدت طولانی رو با او همراه بوده و ازش فرزندی هم داشته، اما بعد از  مدتی به دلایلی اون خانم رو  ترک می‌کنه.
● حالا یوستین گوردر که با کتاب معروف دنیای سوفی شناخته میشه و یه معلم فلسفه هم هست و تلاش داره تا با داستان‌نویسی فلسفه رو به زبان ساده به مخاطب ارائه بده، با نوشتن کتابی به ظاهر داستانی انتقاداتی به آگوستین و افکارش داشته. اگرچه خود نویسنده میگه که این نوشته‌ها نامه‌های واقعیِ یک زنه که پیداشون کرده و چاپ کرده، اما برخی هم معتقدن این‌ها خیال‌پردازی‌های خود گوردره. در هرصورت هر روایتی درست باشه، چه از زبان دوست‌دختر سابق آگوستین، چه خودِ گوردر، میشه تفاوت نگاه مسیحیت به زن و جایگاهش رو در این کتاب و کتاب اعترافات از نظر گذروند. خیلی تفاوت هست بین اون نگاهی که زن رو واسطه‌ی فیض الهی میدونه با اون نگاهی که زن رو مانع رسیدن به تعالی و سعادت.
● کتاب خوش‌خوان و کوتاهه، اگرچه در بخش‌هایی به نظر حرف‌ها تکرار شده اما میشه در چندساعت و یک‌نفس خوندش، به خصوص اگر با کتاب اعترافات آشنایی داشته باشی و سوال‌هایی هم در ذهن داشته باشی خوندنش خیلی راحت‌تر میشه. 
● احتمالا خوندن این کتاب برای علاقمندان به رمان، داستان‌های عاشقانه و زنانِ گله‌مند از مردان، جالب‌تر باشه.
خودم بعد از خوندن کتاب به این فکر می‌کردم که چرا بعضی از مردها که به نظر میرسه عاشق هم هستن، زنان رو ترک می‌کنن و داغی روی دل اون‌ها میذارن؟

          

6