رابینسون کروزوئه

رابینسون کروزوئه

رابینسون کروزوئه

دانیل دفو و 1 نفر دیگر
4.1
28 نفر |
12 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

74

خواهم خواند

27

شابک
0000000046351
تعداد صفحات
404
تاریخ انتشار
1369/9/1

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
رابینسون کروزو تاجری ثروتمند است که سفرهای ماجراجویانه اش در دریا و اقیانوس زمانی به پایان می رسد که او همچون کشتی شکسته ای تک و تنها سر از جزیره ای دور افتاده در می آورد. آنجا پسری به اسم جمعه را کشف می کند- ولی در عین حال کاشف محدودیت های استعدادهای فطری خود (دور از پول و ثروت) هم می شود.

      

پست‌های مرتبط به رابینسون کروزوئه

یادداشت‌ها

          این کتاب در تاریخ ادبیات انگلستان جایگاه ویژه‌ای دارد و بی‌جهت نیست که نویسنده‌اش لقب «پدر رمان انگلیسی» را از آنِ خود کرده است. اما داستان تمام‌و‌کمال ساخته‌و‌پرداختۀ تخیل آقای دفو نیست و با الهام از زندگی شخصی به نام الکساندر سلکرک نوشته شده که ۴ سال و ۴ ماه در جزیره‌ای که امروزه جزیرۀ «رابینسون کروزو» نام گرفته تنهایی زندگی کرده است. وقتی الکساندر سلکرک به انگلستان برمی‌گردد روایت چگونه زنده ماندنش در آن جزیره آنقدر جذاب می‌شود که چند مقاله و کتاب براساسِ سرگذشتش نوشته می‌شود. 
آنچه برای من خیلی جذاب بود و احتمالاً از این کتاب برای خودم نگه خواهم داشت توانایی حل مسئلۀ رابینسون بود. وقتی در آن جزیره تنها و بی‌کس است، تمام تلاشش را می‌کند تا با امکاناتی که در اختیار دارد تمام نیازهایش را برطرف کند، برای خودش خانه و سرپناهی بسازد، دانه بکارد و کشاورزی کند، دامداری کند و حیوانات جزیره را اهلی کند و به کشف جزیره بپردازد. البته این توانایی تا حد زیادی برگرفته از روحیه و بینش انسان دوران گذشته هم هست که در مواجهه با شرایط تازه‌ای که به‌اجبار یا خودخواسته درونش گیر افتاده، به‌جای تعمق به چرایی وقوع آن اتفاق، بیشتر به چگونگی واکنش نشان دادن به آن اتفاق می‌اندیشد؛ درحالی‌که انسان معاصر بیشتر درگیر چرایی‌هاست و درون خودش چنان گیر کرده که بیشتر به احساسات و افکار شخصی‌اش نسبت به تک‌تک ماجراها و اشخاص می‌پردازد و همین مسئله سرعت واکنشش را نسبت به وقایع بیرونی آهسته‌تر و یا دست‌کم همراه با درون‌نگری و درنظرگرفتن بیشترِ افکار و احساسات شخصی‌اش می‌‌کند. اما رابینسون خیلی درگیر درون‌نگری‌هایش نیست؛ حتی در یادداشت‌های روزانه‌اش که با ذخیرۀ محدود جوهرش نوشته، بیش از آنکه به توصیف درونیاتش در آن شرایط غریب بپردازد، به شرحِ کارهایی که در طول روز انجام داده است می‌پردازد. موقعی که به جزیره می‌آید خیلی سریع شرایط سخت تازه را می‌پذیرد، وقتی بعد از ۲۸ سال می‌خواهد جزیره را ترک کند خیلی سریع و بدون هیچ وابستگی احساسی جزیره را ترک می‌کند و وقتی پس از سال‌ها به وطن برمی‌گردد انگار آب از آب تکان نخورده است؛ نه خودش خیلی متعجب است از گذر زمان و نه حتی اطرافیانش. اینکه در کتاب بیشتر به شرح اتفاقات بیرونی توجه شده تا درونیات شخصیت اصلی از طرفی احتمالاً به این دلیل است که این رمان یک رمان ماجراجویانه است نه رمانی که به وضعیتی انسانی می‌پردازد و برای همین با جزئیات زیاد دربارۀ تک‌تک اتفاقات بیرونی می‌شنویم اما به‌ندرت با نظر و حس و بینشِ خود رابینسون در مواجهه با آن‌ها سروکار داریم. 
نکتۀ جالب دیگر کتاب رویکرد نویسنده به انسان‌هایی از فرهنگ‌ها و مذاهب دیگر است. رابینسون تجسم بی‌چون‌وچرای برتری‌جویی انسان سفیدپوست غربی در مواجهه با انسان‌های دیگر است. در مواجهه با آدم‌هایی با ملیت و باورهای مذهبی و نژاد متفاوت، رابینسون کاملاً رویکرد برتری‌جویانه‌ای دارد و از همه لحاظ خودش را محق می‌داند و دیگران را در اشتباه و حتی سعی دارد همه را به راه راستی که خودش بدان باور دارد هدایت کند. به همین دلیل اشخاصی همچون جیمز جویس، مارکس و ویرجینیا وولف داستان را نقد کرده و آن را نماد استعمار می‌دانند. رابینسون این برتری‌جویی را نه فقط در مواجهه با انسان‌های متفاوت، بلکه با حیوانات و به‌طور کلی طبیعت اطرافش هم دارد. کلِ طبیعت را از آنِ خود می‌داند؛ او مالکِ دنیاست. بی‌جهت حیوانات را می‌کشد و طبیعت را صرفاً منبعی بی‌پایان برای رفع نیازهایش تلقی می‌کند. به‌دلیل رویکرد استعمارگرایانه‌ای که به جهان و انسان‌های دیگر دارد، خواندن این کتاب برای مخاطب امروزی شاید آزاردهنده باشد، اما اگر به‌عنوان روشی برای آشنایی با جهان‌بینی انسان گذشته مورد مطالعه قرار بگیرد دیگر چندان آزاردهنده نخواهد بود. در مقابل نیز هستند متفکرانی همچون روسو که این اثر را ستایش کرده‌اند چون آرزوی هر کسی است که به‌وضعیت اصیل و طبیعی خود برگردد و تجربه‌ای همچون رابینسون را داشته باشد و در جایی به دور از تمدن برای خود به‌تنهایی زندگی کند.
در نهایت، از خواندن این کتاب لذت بردم، گرچه پایان‌بندی‌اش ناامیدم کرد. دلم می‌خواست از احساسات و احوال درونی رابینسون بیشتر بشنوم و آنقدر درگیر توصیف جزئیات بی‌اهمیت بیرونی نشوم. اما سبک شیوا و روان نویسنده و ماجراجویی رابینسون و شخصیت قوی‌اش الهام‌بخش بود.
        

15

مهسا

مهسا

1403/8/26

          یادداشتی بر رابینسون کروزو:

یک جزیره، کشتی شکسته، طوطی سخن‌گو، لباسی از پوست حیوانات، آلاچیقی حصیری و خوشه‌های انگوری، تفنگ، چپق و عرق نیشکر. این‌ها تصاویر اولیه‌ای‌ست که با یادآوری رابینسون کروزو پشت چشم‌هایم نقش می‌بندند. اما همه‌ی داستان این نیست. کمی بیش از مصیبت و فلاکتِ کشتی‌شکستگی‌ست. 

«رابینسون کروزو رمان دنیل دفو، اولین‌بار در سال 1719 منتشر شد. این اولین اثر داستانی بلند دفو (و هم‌چنین اولین رمان انگلیسی) بود و دو تن از ماندگارترین کاراکترها را به ادبیات انگلیسی معرفی کرد: رابینسون کروزو و فرایدی(جمعه).»

رابینسون کروزو یک ماجراجویی معنوی‌ست و کشف تنهایی. رابینسون در جزیره‌ای‌ست که فقط می‌تواند از هوش خودش استفاده کند و توان جسمی‌اش؛ و با کم‌ترین‌ها، برای خودش قلمروی بنا کند و سپس در قلمروی که خود ساخته، پادشاهی کند. او نزدیک به سی دهه از عمرش را در قلمرو خود سپری می‌کند. آن‌چه نصیبش می‌شود، آزادی‌ست و نه فقط آزادی از جزیره، بل‌که آزادی از روح گناه‌کار گذشته‌اش و تطهیر آن. این، داستان خودپروری و قدرشناسی‌ست. داستانی‌ست از شکرگزاری و امید در چشم‌انداز «نیستی». 

پس از رمان‌های الیوت، رابینسون کروزو نقشی هم‌چون نوشیدن آب خنک را داشت پس از تشنگی فراوان. تشنگی زیادم برای داستان و قصه‌گویی و هم‌راهی بی‌قید و بند راوی و کشف رخدادهای متعدد و بی‌پایان. 
کتابی بود که زمین نگذاشتم و تا لحظه‌ی پایانی‌اش یک نفس خواندم. استراحتی مطلوب بود و لذت‌بخش.

ترجمه‌ای که از این کتاب خواندم از مرجان رضایی بود. کامل بود و روان. هرچند زبان خود دفو کنجکاوبرانگیزتر از ترجمه‌ی آن است، اما از یک سوم رمان به بعد را با ترجمه خواندم و اوقات خوشی را سپری کردم. 

این روزها کمی به عقب باز می‌گردم و کتاب‌هایی که نخواندن‌شان اذیتم می‌کند را مطالعه می‌کنم.
ادبیات قرم هجدهم، دوره‌ای بود که از آن تقریبا با چشمانی بسته عبور کردم. این قرن شاهد رواج عمده‌ی ادبیات در قالب‌های داستان روایی و روزنامه‌نگاری بود. ایده‌ی «مجله» در این قرن شکل گرفت و یکی از پرکارترین افرادی که در آن مشارکت کرد، ساموئل جکسون جوان بود. نوشتن به شکل دوره به دوره (مسلسل) بخش عمده‌ای از شغل جانسون، و همچنین فیلدینگ و گلدسمیت بود. از اواسط این قرن اثر نقدنویسی و افزایش آن، کم‌کم به شکوفایی ادبی انجامید و نویسندگان به اهمیت خود پی بردند. 
از مهم‌ترین نویسندگان اوایل این قرن، دنیل دفو و جاناتان سوییفت بودند. دفو با نوشتن رابینسون کروزو، ژانر داستانی-ماجراجویی را گسترد.
        

2

          ..اولین رمان تاریخ انگلیس
نقطه عطف ادبیات انگلیس..
در مورد داستان: 
رابینسون کروزو نوجوانی بلند پرواز و با رویای دریانوردی و کشف سرزمین های جدید هست که در خانواده ای متوسط و مذهبی به دنیا اومده که پدر و مادر سعی میکنند این رویای خطرناک رو از سر رابینسون بیرون کنن.. ولی رابینسون برخلاف نصیحت والدینش عمل میکنه و یه روز بدون خبر دادن بهشون راهی دریا میشه و در ادامه داستان میبینیم که دریا چه سرنوشتی برای رابینسون رقم میزنه.. 

در مورد نویسنده: 
دنیل دفو در سال ۱۶۶۰ در جامعه مذهبی انگلستان به دنیا میاد و با گذر سال ها شاهد بلایای طبیعی و وقایع سیاسی اجتماعی و از همه مهم تر تغییرات مذهبی سیاسی جامعه خودش میشه.. و همزمان با دوره رشد شغلیش در زمینه تجارت وارد جبهه های مذهبی سیاسی هم میشه و مخالفتش رو با جریان یکسان سازی تعلیمات مسیحیت و تحمیل عقاید از طرف ‌پادشاهان وقت، اعلام میکنه.. و بعد ها نفوذ سیاسیش خیلی بیشتر میشه تا اینکه به دلایل سیاسی و جاسوسی سفرهایی رو به سرتاسر انگلستان شروع میکنه که در اولین کتاب خودش (رابینسون کروزو) از تجربیات این سفرها به وفور یاد کرده.. 

در مورد کتاب: 
دنیل دفو داستان این کتاب رو از ماجرای واقعی زندگی الکساندر سرکلرک الهام گرفته و با تجربیات و عقاید خودش ترکیب کرده به نحوی که در بخش هایی از کتاب دفو سعی میکنه مخاطب رو به ارتباط با خدا و توکل و امید در هر شرایطی ترغیب کنه.. 
مورد بعدی مهم در این کتاب شخصیت رابینسون کروزو هست که تقریبا شخصیت دنیل دفو هم در اون بازتاب پیدا کرده.. رابینسون در این داستان تاجر هست و تا اخر هم با ذهنیت یک تاجر باقی میمونه.. به نظر من رابینسون کروزو تک بعدی هست و اومدن مذهب و توکل به زندگیش تاثیری روی تک بعدی بودن اون نداره.. رابینسون کروزو نماد بارز یه شخصیت استعمارگر و خودخواهه و  مالکیت طلبی خودخواهانه نسبت به جغرافیا و انسان ها کاملا توی شخصیتش مشهوده.. این ویژگی ها به قدری پر رنگه توی داستان که بُعد مذهبی رابینسون رو هم خودخواهانه و تک بعدی کرده تا حدودی‌.. البته باید موقع خوندن داستان به زندگینامه دفو و با توجه به نفوذ سیاسی که داشت، به تفکر غالب  سیاسی سیاستمداران اون دوره زمانی هم توجه کرد که توی شخصیت رابینسون جلوه هایی از خودش رو بازتاب میده.‌. 
البته ویژگی های مثبتی هم در شخصیت رابینسون بود مثل ازادی خواهی، نترس بودن، روحیه سازندگی، شروع دوباره و دوباره و دست نکشیدن از رویا.. 

و در اخر باید بگم که 
من نسخه کامل کتاب رو با ترجمه مرجان رضایی و نشر مرکز خوندم و باید بگم که اگر دوست دارین کتاب رو بخونین توجه داشته باشید که جزییات اضافه کتاب در طول داستان خیلی زیاده بخصوص در قسمت های تهیه ابزار.. جزییات زیاد هم میتونه خسته کننده باشه براتون و یا از طرفی ممکنه بعضی ها از این جزییات خوششون بیاد.‌ به نظر من داستان بیشتر ممکنه برای نوجوون ها جالب باشه.. ولی برای خود من خوندن این کتاب در کنار خوندن زندگی نامه دنیل دفو تجربه جالبی بود.. در مورد خوندن نسخه های خلاصه هم اطلاعی ندارم که چه میزان از داستان حذف شده..
        

21