معرفی کتاب شش کلاغ: شش کلاغ اثر لی باردوگو مترجم کژوان آبهشت

شش کلاغ: شش کلاغ

شش کلاغ: شش کلاغ

لی باردوگو و 2 نفر دیگر
4.6
28 نفر |
9 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

60

خواهم خواند

90

شابک
9786008941910
تعداد صفحات
488
تاریخ انتشار
1393/10/11

توضیحات

        کتاب شش کلاغ، رمانی نوشته ی لی باردوگو است که نخستین بار در سال 2015 وارد بازار نشر شد. کتردام، مرکزی شلوغ برای تجارت های بین المللی است؛ جایی که در آن می توان با پول، تقریبا هر چیزی را به دست آورد. کز برکر، خلافکاری نابغه است که فرصت انجام یک سرقت بزرگ نصیبش شده است؛ فرصتی که می تواند ثروتی ورای تصوراتش را برایش به ارمغان آورد. اما او به تنهایی قادر به انجام این کار نیست و چندین شخصیت در انجام آن به او کمک خواهند کرد: مجرمی با عطش انتقام، تیراندازی ماهر که نمی تواند از پول بگذرد، یک فراری با گذشته ای جالب، جاسوسی که با نام شبح شناخته می شود، جادوگری توانا، و دزدی که همیشه راهی برای فرار از موقعیت های دشوار پیدا می کند. گروه کز شاید تنها کورسوی امید برای جلوگیری از نابودی جهان باشد، البته اگر این شش نفر قبل از انجام این مأموریت بزرگ، یکدیگر را به دست خودشان از بین نبرند.
      

لیست‌های مرتبط به شش کلاغ: شش کلاغ

نمایش همه

یادداشت‌ها

فاطمه مناقبی

فاطمه مناقبی

1404/4/11 - 12:54

          زیاد نتونستم باهاش ارتباط بگیرم و همراه قصه بشم. انتظار هیجان خیلی بیشتری داشتم ازش و همین طور غافلگیری‌های بیشتر‌. البته شاید انتظار زیادم روی اینکه چندان نظرمو جلب نکرد موثره.
توصیفات زیادی پیچیده بود برای تصور کردن. تصویرم از مکان اصلی (دربار یخی) به جز یه بخش‌هاییش خیلی گنگ بود که همراهی با داستان رو سخت می‌کرد و یه جاهایی دلم می‌خواست صفحات رو رد کنم چون حس توضیح اضافه بهم می‌داد و دلم می‌خواست ببینم قصه اصلی چی میشه. این مدل که هر فصل از زبان یک کاراکتر بود هم اذیت می‌کرد، باید کلی صبر ‌می‌کردی که مثلا، ببینی نینا که تو بد مخمصه‌ای افتاده بود ادامه داستانش چی‌ میشه. بیشتر دوستش می‌داشتم اگه روایت منسجم‌تری می‌داشت و بعضی توصیفات از شخصیت کاراکترها اغراق شده بود مخصوصا درباره کز.
و خب به مقدار زیادی بی‌محتوا بود به نظرم😂 احتمالا اگر سایه و استخوان اول خونده بشه بهتر میشه گریشاها و ماهیتشون رو درک کرد البته.
نکته مثبتش برام این بود که اتفاقاتی که میفتاد اغراق شده نبود، اگه یه جایی یهو یه فکری باعث نجات گروه میشد عجیب غریب یا غیرممکن نبود و میشد پذیرفتش که به نظرم خیلی هم چیز مهمیه.
حجم تیره ‌و تاری و سیاهی کتاب خیلییی زیاده که باعث میشد یه جاهایی احساس خفگی کنم😂 کلا من با کتابایی که اینقدر تاریکن نمی‌تونم درست کنار بیام
البته خب همه‌ی اینا نظر منه:))
و به خاطر اینا خوندن جلد دومش برام چندان در اولویت نیست.

⚠️- لازمه تذکر اخلاقی هم بدم؟ یه چیزایی واقعا لازم نبود که گفته بشه و بار غیراخلاقی به کتاب می‌داد😬 اینطور که فهمیدم همه ‌ترجمه‌هاش هم همینطورن:/
_ راستی، این اولین و آخرین کتابیه که از باژ می‌خونم😂💔
        

5

در طول خون
          در طول خوندن کتاب حتی یک لحظه هم نتونستم جلوی خودم رو در رابطه با مقایسه "شش کلاغ" با "گریشا" بگیرم.
به این فکر می‌کنم که موقع نوشتن شش کلاغ؛ به احتمال زیاد کز اونجا حضور داشته؛ چاقو زیر گلوی خانم باردوگو گذاشته و همچین روایت جذابی رو پدید آورده. وگرنه این همه تفاوت در قلم گریشا و شش کلاغ طبیعی نیست.
روند ۱۵ فصل ابتدایی کتاب به شدت کنده. خیلی خیلی کند و اگر بخاطر خوندن گریشا دچار صبر ایوب نشده بودم رهاش می‌کردم.
اما از فصل ۱۵ به بعد؛ بعد از شکل گیری دنیای کتاب و آشنایی با شخصیت های کتاب و جمع شدن تیم کلاغ ها همه چیز تغییر کرد.
به عبارتی من حتی فلش بک های کتاب هم دوست داشتم و اینکه لایه های دیگه‌ای از شخصیت ها رو میدیدم دل نشین بود‌.
شخصیت پردازی کتاب خیلی قشنگ بود؛ خیلی زیاد و واقعا عمیق بهشون پرداخته بودند‌.
اما موردی که برام اذیت کننده بود جدای روند کند اوایل کتاب اغراق بیش از حد بود که طبیعتا نیاز بود تا کز برکر آلوده‌دست با وجود ۱۷ ساله بودن؛ مثل یک شیطان بنظر برسه.
آخر کتاب بسیار خوشحال بودم که جلد دو رو دارم و با گفتن جمله زنده باد کلوپ کلاغ ها؛ شمارو تنها میزارم و میرم سراغ پادشاهی شیاد ها.
پ.ن: نیاز دارم تکرار کنم گریشا در مقابل شش کلاغ مثل فنجون در مقابل فیل بود👍✨
        

16

          من عاشق این کتاب شدممممممممم
این کتاب به شدت قشنگ یعنی انقد زیبا ی مورد علقه ی منه که نمیتونم اون عمق وجود زیبایش رو به طور کامل توصیف کنمممم:)) 
چقد دلم میخواست  خودمم عضوی از گروهشون میشدم کلاغ هفتم:) 🤍🐦‍⬛
چی میشد اگه کنار کز نقشه میکشیدم. 
کنار اینژ از ساختمونا بالا میرفتیم. 
کنار جوجه تاجر  مواد منفجره میساختم؟ 
کنار جسپر تیرندازی میکردم
و کنار ماتیاس گرگ خودمو داشتم؟ 🐺🤍
کاش جزی از باند اون ها بودم در دنیای آن ها بهترین کتابههه:)) عاشقشمممم:))) 
مجموعه گریشارو فقط بخاطر خوندن شش کلاغ خوندممم و واقعا هم ارزش ش رو داشت:)) 
جدی ولی شش کلاغ یه چیز دیگه س:)))) ✨🫴⭐
شش کلاغ تا ابدددد:>>>>

مجموعه شش کلاغ فقط یه کتاب نبود...:) 
دنیایی بود که من در آن زندگی کردم. 
مجموعه شش کلاغ کتابی بود که من لحظه به لحظه ی آن خط به خط آن را با بند بند وجودم کشیدم کلمات برداشتم و توی قلبم کاشتم و گذاشتم تا ابد موردعلاقه و ستایش من باشد:)! 
شش کلاغ فقط یه کتاب نبود اون خیلی حرفا بیشتر از کلمات برای گفتن دارد..:)) 
یاد این کتاب برداشتم گذاشتم توی قلبم درش بستم:) ♡
_یاد وقتی که کز فقط در کنار اینژ دست کش هاش درمیاورد..:) 
_یاد رفاقت جسپر و ویلن:)) 
_یاد هلوار که عاشق نینا بود:)) 
_یاد لحظه به لحظه های این کتاب که کنار هم بودن:)) 
تا ابد این کتاب موردعلاقه ی من میمونه:) ♡
نمیتوانم درون کتاب زندگی کنم ولی شاید بتوانم تا ابد در وجودم در قلبم این کتاب را نگه دارم:)) مجموعه شش کلاغ واقعا بی همتاس✨:)
شش کلاف فقط کلماتی در صفحات کتاب نبود،کتابی بود که دستت را میگیرد و تو را از هیاهوی جهان به عمق جهان هستی وجودش میکشد که پر از زندگی است.:) ☆
"نه عزاداری نه کفن دفنی"
(موفق باشید)
        

0