یادداشت فاطمه مناقبی

        زیاد نتونستم باهاش ارتباط بگیرم و همراه قصه بشم. انتظار هیجان خیلی بیشتری داشتم ازش و همین طور غافلگیری‌های بیشتر‌. البته شاید انتظار زیادم روی اینکه چندان نظرمو جلب نکرد موثره.
توصیفات زیادی پیچیده بود برای تصور کردن. تصویرم از مکان اصلی (دربار یخی) به جز یه بخش‌هاییش خیلی گنگ بود که همراهی با داستان رو سخت می‌کرد و یه جاهایی دلم می‌خواست صفحات رو رد کنم چون حس توضیح اضافه بهم می‌داد و دلم می‌خواست ببینم قصه اصلی چی میشه. این مدل که هر فصل از زبان یک کاراکتر بود هم اذیت می‌کرد، باید کلی صبر ‌می‌کردی که مثلا، ببینی نینا که تو بد مخمصه‌ای افتاده بود ادامه داستانش چی‌ میشه. بیشتر دوستش می‌داشتم اگه روایت منسجم‌تری می‌داشت و بعضی توصیفات از شخصیت کاراکترها اغراق شده بود مخصوصا درباره کز.
و خب به مقدار زیادی بی‌محتوا بود به نظرم😂 احتمالا اگر سایه و استخوان اول خونده بشه بهتر میشه گریشاها و ماهیتشون رو درک کرد البته.
نکته مثبتش برام این بود که اتفاقاتی که میفتاد اغراق شده نبود، اگه یه جایی یهو یه فکری باعث نجات گروه میشد عجیب غریب یا غیرممکن نبود و میشد پذیرفتش که به نظرم خیلی هم چیز مهمیه.
البته خب همه‌ی اینا نظر منه:))
و به خاطر اینا خوندن جلد دومش برام چندان در اولویت نیست.
      
10

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.