معرفی کتاب عمارت رصدخانه اثر ادوارد کری مترجم محمد غفوری

عمارت رصدخانه

عمارت رصدخانه

ادوارد کری و 1 نفر دیگر
4.4
18 نفر |
11 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

23

خواهم خواند

66

شابک
9786229839706
تعداد صفحات
508
تاریخ انتشار
1400/6/15

توضیحات

        اغلب خانه‌مان را پیرمردی طاس و تنومند می‌دیدم. مردی که زانوان گردش را با دستان شل‌وولش در آغوش کشیده و مذبوحانه به شلوغی، به ساختمان‌های کوچکتر و مدرن مجاورو به بی‌شمار آدمی که به‌سرعت در رفت‌وآمدند زل می‌زند. آه عمیقی می‌کشد. نمی‌داند چرا هنوز اینجاست. پیرمرد احوال خوشی ندارد. پیرمرد در حال مرگ است. از بی‌شمار بیماری و کسالت رنج می‌برد. پوستش از رنگ‌ورو افتاده و اندام‌های داخلی‌اش به خونریزی افتاده‌اند. این خانۀ ما بود و ما هم با رضایتی نسبی در آن زندگی می‌کردیم که یک روز ساکنی جدید از راه رسید...
ادوارد کری با عمارت رصدخانه نبوغ پنهان در گونۀ رمان را به اثبات می رساند.
      

لیست‌های مرتبط به عمارت رصدخانه

نمایش همه

یادداشت‌ها

          «حتی تو نیز عشق را خواهی یافت!»

خب خب خب!
یک رمان عجیب‌وغریب، غم‌انگیز، خنده‌دار، پرکشش (به معنای دقیق کلمه) و دیوانه! و همهٔ این‌ها وقتی دیوانه‌کننده‌تر می‌شود که می‌فهمیم عمارت رصدخانه اولین رمان نویسنده است.
داستان همسایه‌هایی که در عمارتی با معماری نئوکلاسیک زندگی می‌کنند و در یک سکوت مستمر و مداوم روزمرهٔ‌شان را می‌گذرانند تا سروکلهٔ یک همسایهٔ جدید پیدا می‌شود.
شخصیت‌پردازی‌های رمان جادویی است! آدم‌هایی به شدت ناقص با نقص‌هایی تراژیک که در ابتدا با نهایت سرعت از آنها فراری هستید ولی در انتهای داستان دوست‌شان خواهید داشت.
فضاسازی، تصویرپردازی، و تعلیق‌هایی که آدم را مثل برق‌گرفته‌ها به شوک می‌برد.
خواندن عمارت رصدخانه، مثل پختن معجون مرکب در هاگوارتز است. زمان‌بر، پیچیده و گاهی سخت! اما حتما حتما حتما به نتیجه‌اش می‌ارزد.
از استاد بزرگوارم خانم مقانلو واقعا ممنونم بابت معرفی این کتاب درجه‌یک.

البته تاثیر به‌سزای نشر حرفه‌ای کنار و مترجم کاربلد، آقای غفوری رو هم نباید فراموش کرد. جزو اولین رمان‌هایی بود که جلد ترجمه‌اش از جلد نسخه زبان اصلی‌اش جذاب‌تر بود. ویراستاری رمان عالی و بی‌نقص بود. ترجمه هم روان و صیقلی.

راستی! این رمان، در زمرهٔ درست‌ترین رمان‌های عاشقانه‌ای است که خوانده‌ام!
        

15

31

سَمی

سَمی

1404/4/8

          زندگی در این خانه‌ی عظیم، قدم زدن میان واحدهای خالی و تنهایی ابدی چیزی نبود که آرزویش را داشته باشیم. اگرچه در کنار یکدیگر خشنود نبودیم و اگرچه تنها هرازگاهی با هم برخورد دوستانه داشتیم و بسیاری از ما در تنهایی بالقوه‌ی خود زندگی می‌کردیم، اما از این واقعیت که بار این تیره روزی تنها بر شانه‌ی ما نیست احساس تسلی داشتیم.
با خوندن این کتاب کیف کردم چون وقتی کتاب رو باز کردم فکر کردم با یه مشت شخصیت روان‌پریش مواجهم اما بعد متوجه شدم که زندگی خودمم چیزی از روزمرگی‌های این افراد کم نداره...
داستان آدم‌های یک عمارت که طنزی سیاه داره و هرلحظه میدونی چیزی رو تعریف میکنن که ممکنه قلبت رو به درد بیارن... رمانی درخشان و غیر معمولی با شخصیت‌هایی پیچیده و تنها، که به دنبال نقطه‌ی اشتراکی برای با هم بودن می‌گردند...
و نگم از بسته بندی زیبا و هیجان انگیز نشر کنار وقتی که سفرشم رسید و طرح جلد جذاب و دو تا بوک مارک جذاب که شامل همین طرح جلد کتاب بود و خلاصه همه چی جذذذذذاب
        

0