معرفی کتاب دیوان پروین اعتصامی اثر پروین اعتصامی کتابعمومیادبیاتشعرشعر ایران دیوان پروین اعتصامی محمدتقی بهار و 1 نفر دیگر 3.9 29 نفر | 7 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 8 خواندهام 64 خواهم خواند 14 خرید از کتابفروشیها ناشر نشر ثالث شابک 9789646404489 تعداد صفحات 264 تاریخ انتشار 1399/9/9 نسخههای دیگر نمایش همه نشر نشر نی نشر زهرا نشر روایت نشر قدیانی نشر ندای معاصر نشر مروارید نشر افشار نشر عقیل نشر صدای معاصر نشر کارگاه فیلم و گرافیک سپاس توضیحات در این روزها یکی از دوستان، گلدسته ای از ازهار نو شکفته بدستم داد و منتی برگردنم نهاد. دستم از آن رنگین گشت و دامنم مشک آگین. بوی گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت... . بریدۀ کتابهای مرتبط به دیوان پروین اعتصامی باران بهاران؛ 1403/12/2 دیوان پروین اعتصامی عبدالعظیم صاعدی 3.9 7 صفحۀ 4 "ای دل عبث مخور غم دنیا را فکرت مکن نیامده فردا را " 0 0 محمدحسن بهشتی 1402/4/16 دیوان پروین اعتصامی عبدالعظیم صاعدی 3.9 7 صفحۀ 1 گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست 0 19 یادداشتها محبوبترین جدیدترین محمدحسن بهشتی 1402/4/16 عالی، ینی هرچی بگم از ارزشش کم کردم، مخصوصا چقدر از شعرا به زمان حال هم تعمیم داده میتونن بشن... 0 17 داود عبدی 1402/12/11 اشعار پروین خیلی دلنشین و زیباست؛ مخصوصا شعر "گفت و گوی مادر موسی و خداوند" 0 2 نیایش بهرامی 1402/1/9 خانم اعتصامی از کمبود ستاره ناراحت نشوید!بجایش برای شادی روح تان صلواتی ختم میکنم! نه «آدمِ شعر » بودم و نه آدمِ شعر در دور و اطرافم تا آن سال ها دیده بودم. اینکه کتاب شعر بخوانم و بخرم که کلا تعریف نشده بود... در همان روز های خوش شروع مدرسه، که دیگر بزرگ شده بودیم، دیگر فرممان سورمه ای رنگ بود و مقنعه سفید نمیپوشیدیم، یکی یکی معلم ها میآمدند ورود مان را به مقطع جدید تبریک میگفتند، کمی که خوش و بش کردند زهر چشم میگرفتند، تاریخ امتحان ها را تا خودِ خرداد معین میکردند که مبادا پر شود و میرفتند. بالاخره نوبت به ادبیات رسید، خانم معلم همه تشریفات هفته اول مهری را به رسم دبیران پیشین انجام داد تا اینکه گفت: و اما امتحان شعر حفظ تون. خوب تا اینجایش چیز جدیدی نبود، لابد باید دو تا شعر برای نوبت یک و دو تا برای نوبت دو از کتاب حفظ میکردیم. همانطور که از فهرست به دنبالِ «شعر آسون ترا » بودم خانم گفت: میروید دیوان پروین اعتصامی را میگیرید و شروع میکنید به خواندن، به ازای هر جلسه باید خوانش یک شعر را تمرین کنید، زمان امتحان هم که شد باید هر کسی شعری متفاوت را حفظ کند و اولویت انتخاب با کسی است که زودتر شعر را حفظ کند. من که نفهمیدم چه شد! فقط انگار باید با شعر «یه کار اضافه ای » میکردیم... از همان ظهر آمدم خانه و غر زدم تا خود اولین جلسه که قرار شد خوانش شعر تمرین کنم. شعر خواندن من برای جلسه اول همانا و تا آخر هفته کل دیوان را تمام کردن همان. خانم معلم و پروین من را با شعر آشتی دادند. هرچند هنوز از شعر میترسم! احساس میکنم شعر با من حال نمیکند :/ 0 12 سید علی 1401/7/18 شعرهای جالبی داره 《مثلا سیر و پیاز سیر طعنه زد ب پیاز چقدر بدبویی پیاز در جوابش میگه تو از عیب خود بی خبری ب زبان ساده هست خدا بیامرزتش 0 1 شرجی ساحل 1401/10/26 اولین کتاب شعری که باهاش آشنا شدم، کتاب پروین بود. هفت هشت سالم بود. یادمه کتابشو که دیدم، از خواهر بزرگم پرسیدم پروین، زنه یا مرد؟ خواهرم یکی زد پس کله م و گفت: حالا سوادت کمه. عکسش هم نمی بینی روی کتابش گذاشتن؟ 😄😄 و اینگونه بود که من پروین پرست شدم. و تا کلاس پنجم دبستان کل شعرهاش رو از حفظ بودم. اولین شعرش هم که خوندم و یاد گرفتم گره گشای بود. سالها نرد خدایی باختی این گره را زان گره نشناختی؟ من تو را کی گفتم ای یار عزیز این گره بگشای و گندم را بریز آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود من خداوندی ندیدم زین نمط یک گره بگشودی و آن هم غلط 1 16 محمدحسین صرفی پور 1401/10/8 پروین اعتصامی شاعر خوبی است. این را از خود نمی گویم ؛ از مقدمه «ملک الشعرای بهار» بر دیوانش می گویم. اما ، خودِ من بخاطر ضعف در ذوق و سلیقه ام نتوانستم با بخشی از اشعارش ارتباط قلبی برقرار کنم. امیدوارم روزی برسد که ظرافت های سخنش را درک کنم. 0 21 محسن قاضیزاده 1403/1/16 "تمسک به پروین" دست به مهره حرکته. این قانونِ #شطرنج را می توان در مورد خواندن مقدمه بعضی از کتاب ها مطرح کرد. یا می توان گفت خواندن بعضی از مقدمه ها مثل انداختن اولین قطعه #دومینو می ماند. . شعر را با پروین شروع کردم و چه میمون و خجسته آغازی بود. . نبراس هایی از سرآمد ابیات: وقت سخن مترس و بگو آن چه گفتنی است شـمشیر روز مـعرکه زشـت اسـت در نیـام / گر پند تلخ می دهمت، ترش رو مباش تلخـی به یـاد آر که خاصـیـت دواسـت / از زر و زیور چه سود آن جا که نادان است زن زیــور و زر، پــرده پــوش عــیـبِ نـادنـی نــبود . . . پ.ن: به دانش و هنر بعضی می توان چنگ انداخت. مخصوصا اگر پروین تمسکی، توسلی، دست آویزی، ها ببخشید! #اعتصامی باشد. 0 1