صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی اتمی

صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی اتمی

صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی اتمی

4.0
68 نفر |
31 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

11

خوانده‌ام

126

خواهم خواند

87

شابک
9786007642818
تعداد صفحات
320
تاریخ انتشار
1399/7/30

توضیحات

        
جهان به دو بخش تقسیم شده است یک طرف ماییم؛چرنوبیلی ها،و طرف دیگر شما ایستاده اید؛دیگران،دقت کرده اید؟اینجا هیچ کس نمیگوید روسی،بلاروسی یا اوکراینی ست.ما خودمان را چرنوبیلی می نامیم...

      

لیست‌های مرتبط به صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی اتمی

پیش رویجامعه های ماقبل صنعتی: کالبدشکافی جهان پیشامدرنبرج سکوت

سیاهه‌ی دوصد

100 کتاب

15 سال پیش «سیاهه‌ی صدتایی رمان» را نوشتم. در این فاصله‌ی پانزده ساله بیش از هزار کتاب جدی خوانده‌ام که 920 تا را شماره زده‌ام و یادداشتی ولو کوتاه نوشته‌ام درباره‌شان. بارها از من خواسته‌اند که افزونه‌ای بزنم بر سیاهه‌ی صدتایی و مثلاً سیاهه‌ی دوم را بنویسم و من همیشه بهانه آورده‌ام که هر که صد رمان بخواند، خود در رمان قریب‌الاجتهاد است و ادامه را به سلیقه‌ی تربیت‌یافته‌ی خودش انتخاب خواهد کرد. فرار از مصاحبه با همشهری جوان و پیگیری‌های مداوم خانم حورا نژادصداقت باعث شد تا قبول کنم سیاهه‌ی جدیدی بنویسم. اما این سیاهه، سیاهه‌ی دوم نیست. حتا سیاهه‌ی رمان هم نیست. در حقیقت انتخابی‌ست از به‌ترین کتاب‌هایی که در این پانزده سال خوانده‌ام. می‌خواستم به ترتیب اهمیت باشند که این ترتیب هم رعایت نشد. بیش از بیست ساعت کار مفید و پنجاه ساعت کار غیرمفید به انتخاب آثار گذراندم و حاصل‌ش شد همین «سیاهه‌ی دو صد». اما توضیحی مهم راجع به «سیاهه‌ی دو صد». تنها به رمان نپرداخته‌ام، اما به یقین می‌گویم که هیچ عنوانی هرگز از مفهوم ادبیات تهی نیست در این سیاهه. اگر دقیق‌تر بنگریم و رمان را ادبیات تعلیق بدانیم، می‌توان گفت که آن‌چه در این سیاهه آمده است حتا در سرزمین‌های دوردست از مرزهای کشور رمان، تنه می‌زند به رمان. یعنی کتاب تاریخی و مقاله‌ی بلند و حتا متن‌نامه‌های مذهبی در این سیاهه تعلیق دارند و از منظر ادبیات به آن نگاه شده است. اصح و ادق این که رمان‌نویس ام‌روز نیاز به متونی دارد که پیکره‌ی داستان را نشان بگیرد؛ پیکره‌ای که دیگر نه شخصیت است و نه فضا و نه حتا درام؛ پیکره‌ای که ذات مفهومی رمان است... همه‌ی عناوین انتخاب شده با این پیکره هم‌راستاست. «سیاهه‌ی دوصد» سیاهه‌ای است از جنس ادبیات برای رمان‌نویس... ثلث‌ش حتما سلیقه‌ی من نگارنده است اما یحتمل دوسوم‌ش مشترک است در بسیاری نگاه‌ها... خوش‌حالی دیگری دارم که نمی‌توانم پنهان‌ش کنم. پانزده سال پیش وقتی سیاهه‌ی صدتایی رمان را می‌نوشتم، دربه‌در می‌گشتم دنبال مولف فارسی‌زبان و رمان فارسی و داستان ایرانی... کم از ده درصد، رمان و داستان داخلی یافتم... تازه آن هم با اغماض... و حالا نویسنده‌گان نیمی از آثار «سیاهه‌ی دو صد» فارسی‌زبان‌ند... رضا امیرخانی، 15 اردیبهشت 1397

108

پست‌های مرتبط به صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی اتمی

یادداشت‌ها

        من کتاب صوتی  اش رو گوش دادم بسیار عالی بود 
به دفعات اشک ریختم و خود را در کنار یک همسر چرنوبیلی دیدم در کنار تمام افراد بی گناهی که حتی نمیدونستند چه بلایی سرشون اومده...!
و بارها با خود زمزمه کردم 
عجب صبری خدا دارد 
اگر من جای او بودم....
آدمیزاد منهای معنویت  حاصلش میشود انواع تصمیماتی چون هیروشیما، چرنوبیل و...
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

          «ما تلاش می‌کنیم و پیروز می‌شویم»؟!

نیروگاه اتمی چرنوبیل دچار حریق شده و اولین کسانی که به آنجا اعزام می‌شوند آتش‌نشان‌ها، این کارگران آخرالزمان هستند، بی توجه به خطراتی که می‌دانند حتما آنان را گرفتار می‌کند، آن‌ها می‌روند و خانواده‌هایشان، صداهایی تنها می‌شوند که ابتدا نگران، و بعد سوگوار عزیزان و سرزمین از دست رفته‌شان می‌شوند.

کسانی از کوچ امتناع می‌کنند و دیگران آن سرزمین مرده را ترک می‌کنند، جایی که خاکش باید درون خاک مدفون شود، شیر گاو دوشیده و دور ریخته شود و آنچه کاشته شد باید مدفون شود. هیچ چیزی برای بردن وجود ندارد و هیچ برگشتی در کار نیست، هرچند که از ابتدای امر مردم این اهم را نمی‌دانند، «ما تلاش می‌کنیم و پیروز می‌شویم»، آه بله، دنیایی را غرق در سمی نامرئی می‌کنیم، کودکان و سربازان بیچاره را با تشعشع خفه می‌کنیم  و در حرف پیروز می‌شویم.

از این‌ها که بگذریم مستندات دقیق  و قلم قدرتمند نویسنده از مهم‌ترین عوامل تاثیرگذاری این کتاب هستند، هرچند که از میانه‌ی کتاب، گفته‌ها تا حدودی تکراری می‌شوند و  تحمل این حجم از سوگ، تنهایی و مرگ برای ادامه دادن  کتاب  سخت‌تر خواهد بود.

در این اثر نویسنده کتاب، سوتلانا الکسیویچ، برنده جایزه نوبل ادبیات با کتاب "جنگ چهره زنانه ندارد" حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد که برای کسانی که شاهد این رویداد وحشت آفرین نبوده‌اند جالب توجه باشد.

حرف‌هایی که در این کتاب مکتوب شده‌اند رنگ و بوی ارواح می‌دهند، کسانی که مدت‌هاست روح خود را از دست داده‌ و سرگردان در این خرابات در حال گریز از گذشته و رنج‌های خود هستند.
«انسان‌ها خاک سخنگو هستند و حیوانات جسدهای متحرک»

سپهر ناصری - میر
        

24

undefined

1403/1/31

          «ما تلاش می‌کنیم و پیروز می‌شویم»؟!

نیروگاه اتمی چرنوبیل دچار حریق شده و اولین کسانی که به آنجا اعزام می‌شوند آتش‌نشان‌ها هستند، بی توجه به خطراتی که می‌دانند حتما آنان را گرفتار می‌کند، آن‌ها می‌روند و خانواده‌هایشان، صداهایی تنها می‌شوند که ابتدا نگران، و بعد سوگوار عزیزان و سرزمین از دست رفته‌شان می‌شوند.

کسانی از کوچ امتناع می‌کنند و دیگران آن سرزمین مرده را ترک می‌کنند، جایی که خاکش باید درون خاک مدفون شود، شیر گاو دوشیده و دور ریخته شود و آنچه کاشته شد باید مدفون شود. هیچ چیزی برای بردن وجود ندارد و هیچ برگشتی در کار نیست، هرچند که از ابتدای امر مردم این اهم را نمی‌دانند، «ما تلاش می‌کنیم و پیروز می‌شویم»، آه بله، دنیایی را غرق در سمی نامرئی می‌کنیم، کودکان و سربازان بیچاره را با تشعشع خفه می‌کنیم  و در حرف پیروز می‌شویم.

از این‌ها که بگذریم مستندات دقیق  و قلم قدرتمند نویسنده از مهم‌ترین عوامل تاثیرگذاری این کتاب هستند، هرچند که از میانه‌ی کتاب، گفته‌ها تا حدودی تکراری می‌شوند و  تحمل این حجم از سوگ، تنهایی و مرگ برای ادامه دادن  کتاب  سخت‌تر خواهد بود.

در این اثر نویسنده کتاب، سوتلانا الکسیویچ، برنده جایزه نوبل ادبیات با کتاب "جنگ چهره زنانه ندارد" حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد که برای کسانی که شاهد این رویداد وحشت آفرین نبوده‌اند جالب توجه باشد.

حرف‌هایی که در این کتاب مکتوب شده‌اند رنگ و بوی ارواح می‌دهند، کسانی که مدت‌هاست روح خود را از دست داده‌ و سرگردان در این خرابات در حال گریز از گذشته و رنج‌هی خود هستند.
«انسان‌ها خاک سخنگو هستند و حیوانات جسدهای متحرک»

سپهر ناصری - میر
        

0

          .
سوتلانا آلکسویج در این کتاب در گفت‌و‌گو با بیش از ۵۰۰ نفر از کسانی که حادثه چرنوبیل را به چشم دیده و این فاجعه را از سر گذرانده‌اند گفت‌و‌گو کرده و حاصل این گفت‌و‌گو‌ها را به شکل گفتار درونی این اشخاص، با زبانی داستانی و به لحاظ عاطفی اثرگذار آورده است.

فاجعه هسته‌ای چرنوبیل در ۲۶ آوریل ۱۹۸۶ در واحد ۴ نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل در شهر پریپیات در اوکرائین اتفاق افتاد.

 در اثر رعایت نکردن استانداردهای ایمنی و همچنین فرسودگی نیروگاه چرنوبیل روی داد و یکی از پرپیامد‌ترین و سهمگین‌ترین فجایع هسته‌ای در جهان است
اهالی شهر پریپیات ناگزیر شدند خانه و کاشانه‌شان را ترک کنند. آن‌ها هنوز هم با پیامدهای این فاجعه درگیرند.

گزارش های مستندی که آلکسویچ از بازماندگان یک فاجعه در گفت و گو با آن ‌ها ارائه می‌ دهد، مانند یک رمان از یک لحظه آغاز نمی‌ شود که سرانجام، پس از رویداد‌ها و فراز و نشیب هایی به پایان مشخصی برسد. گزارش های او روایت هایی اند مستند از سرنوشت اشخاص حقیقی. این گزارش ‌ها را اگر به شکل یک داستان بخوانیم فقط یک شخصیت دارد که به گفته خود او کسی نیست جز «انسان سرخ» که تجربه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را از سر گذرانده، و با وجود آنکه آرمان باخته است، اما هنوز تلاش می‌ کند به باورهای قدیم چنگ بزند با این امید که تکیه گاهی پیدا کند.

سوتلانا آلکسویچ می‌ گوید: «صدای دشمن هسته ای را نمی‌شد شنید و او را نمی‌ شد دید و بو نداشت. درباره جنگ هزاران کتاب وجود دارد. اما وقتی فاجعه چرنوبیل اتفاق افتاد، کسی نمی‌ دانست این فاجعه را چگونه می‌ توان مهار کرد. من خودم در چرنوبیل بودم. گیج شده بودم. مردم هم سردرگم و گیج بودند.»

آلکسویچ در «صدایی از چرنوبیل» تلاش کرده است گنگی و درماندگی مردمی را نشان دهد که برای اولین بار یک فاجعه هسته‌ای را تجربه می‌کردند و کلمات مناسبی برای آن پیدا نمی‌کردند.
        

1

سودآد

4 روز پیش

•این بیش ا
          •این بیش از هر چیز یک تاریخ است؛ تاریخ یک جنایت•*

کتاب روایتی است از آنهایی که از نزدیک یا دور،طوری با فاجعه چرنوبیل دخیلند.در روایت ها،رد پایی از قلعه ی حیوانات جورج اورول به چشم می‌خورد.همان روحیه انقلابی، همان پشت میز نشستن ها و فرستادن بره های بی گناه به دل فاجعه.سوتلانا، آنقدر خوب روایت میکند که بیشتر شبیه دیدن مستند است تا خواندن روایت.همه دردها را حس  میکنی،آن روحیه ی انقلابی کاذبی که به خورد چرنوبیلی ها میدهند قابل لمس است.شاید اگر ما هم بودیم،میرفتیم بالای سقف راکتور، بدون توجه به صدای آلارم دوزیمتر ها.تا مردم زنده بمانند. تا وطن بماند؛ وطنی که حاکمانش، پشت میز مینشینند.ید ها را از جایی که انبار میکنند گیر می آورند و میخورند بخاطر همین وقتی دوزیمتر را روی تیروییدشان میگیری. دوز  یا صفر است یا کم. میدانی چرا؟!
 چون این یک قانون است؛
قانون هفتم مزرعه:
|.همه ی حیوانات،با هم برابرند.فقط برخی،برابر ترند|

واسیلی نسترنکو*
:پ ن
اگر سعادت خواندن همه ی کتاب را ندارید.حداقل روایت واسیلی نسترنکو را بخوانید
تنهایی علم و دانشمند، در زمانی که جامعه نمیفهمد یا طبق صلاحدید حکومت، نباید بفهمد. به طرز غریبی، مضحک وغمگین است. یک کمدی سیاه، شبیه تنهایی دی کاپریو وجنیفر لارنس در don't look up 

        

1