داستانی خوب از نویسنده ای خوب.
داستانی از یهودیان مهاجر که هر کدام مردگانی سرگردان در دنیای زنندگانند. داستان در مورد هرمان است. هرمان که یهودی است در زمان حمله ی آلمانی ها به لهستان دو سال در یه انبار کاه توسط خدمتکارشان مخفی شده و در این حین همسرش تامارا و دو فرزندش به دست نازی ها کشته شده. بعد از این ماجرا به آمریکا مهاجرت می کند و در آنجا هم هر آن دنبال جایی میگردد که در صورت حمله ی نازی ها به آلمان آنجا مخفی شود و به سختی مخارجش را تامین می کند و از این بدتر توی دردسری می افتد که خودش برای خودش ساخته.