بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت وحید شریفی

                کتاب بندها داستانی است از زندگی. زندگی ای که با خواننده اش قرابت زیادی خواهید داشت. داستان زندگی ما. ما انسان ها. مگر جز این است که رمان تجربه ای را به خواننده بچشاند. تجربه ای که حسش کنیم با کلمات. بندها در این کار بسیار موفق است. داستان از زبان چهار شخصیت اصلی اش روایت می شود. ابتدا مادر، که پدر خانواده او و دو فرزندش را رها کرده تا با معشوقه اش باشد با خواندن روایت او از پدر متنفر می شوی همانگونه که مادر تنفر و شکست و رها شدن را حس کرده بعد با روایت پدر او را بهتر میفهمی. غمش و سردرگمی اش را و البته تنها زمان شادی اش در  زندگی را. و بعد هم فرزندان. ترک های روحشان  در اثر این زندگی. ترک هایی از زندگی، ترک هایی از پدر و مادرشان. و البته پایانی خوب. بندها داستانی ست که خواننده با آن همذات پنداری خواهد کرد شاید خیلی هیجان انگیز نباشد اما داستان زندگی ست. 
        
(0/1000)

نظرات

رمان فوق العادیه
1
بله رمان فکر شده و زیباییه 
"غمش و سردرگمی اش را و البته تنها زمان شادی اش در زندگی را."
از این جمله با سردرگمی اش موافقم.
اما غم
اما تنها زمان شادی
نه.
آلدو،خودش هم اعتراف می کنه،همسرش رو دوست داشته و از سر اجبار ازدواج نکرده.و همسرش زن کاملی بوده.واندای قبل خیانت رو با واندای بعد خیانت مقایسه نکنید.واندای بعد خیانت دستپخت همین مردی هست که به قول شما رفت دنبال شادی.البته شادی جدید.چون از شادی قبلی دلزده بود.شاید روزی دلزده این شادی جدید هم می شد. آلدو نمونه یه آدم بی مسئولیت و خودخواهه. اونقدر خودخواه که به متلاشی شدن روان آدم های زندگیش فکر نکرد.بی تفاوتی همسر بچه هاش نسبت به اون به خاطر آسیبی بود که به اون ها زد.آلدو مظلوم قصه نیست.آلدو پاره کننده بندهای این رابطه است..اشتباه واندا این بود که  به بچه ها موضوع اصلی رفتن پدرشون رو گفت.و به اونها آسیب زد.ولی کی میدونه یه آدمی که خیانت دیده،در عرض یک روز تنها و بی پول شده،وحتی خطایی نکرده که محکوم به این جدایی باشه،چقدر از لحاظ روانی می تونه درست تصمیم بگیره و درست رفتار کنه.واندا با خیانت همسرش به قهقرا رفت.