بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

دانشکده

دانشکده

دانشکده

پابلود سانتیس و 1 نفر دیگر
4.0
4 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

9

خواهم خواند

5

دانشکده، مثل یک بازی شطرنج، یگانه و منحصر به فرد است. این رمان تاکنون بهترین رمان پابلو د سانتیس، و بی تردید یکی از کتاب های اصیل در سنت ادبیات معاصر آرژانتین است. اومرو بروکا نویسنده ای ست که همتایی ندارد. نه کسی او را دیده و نه در جایی کتابی از او وجود دارد. نوشته هایش تنها در روایت های دگرگون شده ی متعددی وجود دارند. وقتی استبان میرو، دانش آموخته ی جوان ادبیات، نخستین سمت اداری خود را در عمارت قدیمی و لابیرنت وار دانشکده ای آغاز می کند که در آن انستیتوهای زیادی وجود دارند که به طور مشکوکی به حیات شان ادامه می دهند، هنوز نمی داند که پایش به جنگ بی رحمانه ای کشیده می شود. ادیبان مدعی شناخت آثار احتمالا ناموجود بروکا، چونان حافظان جام مقدس، از هیچ نبردی آبایی ندارند. در خلال داستان، نسبت ادبیات و زندگی، خیال واره و واقعیت، رفته رفته به گرهی ناگشودنی بدل می شود.

یادداشت‌های مرتبط به دانشکده

            یه داستان جنایی که بیشترش در ساختمان یک دانشکده می‌گذره. چند پروفسور روی نویسنده‌ی مرموزی به اسم بروکّا کار می‌کنن که آثارش گم شده‌ن و حتی بیوگرافی مشخصی هم ازش وجود نداره؛ که این خودش باعث رقابت و دشمنی بین اون اساتید شده!
راوی داستان پسر جوانیه (استوان میرو) که به عنوان منشی انستیتو ادبیات استخدام و ناخواسته وارد این جریانات می‌شه.

یه فضای تاریک خاصی به کل رمان حاکمه؛ از قتل‌هایی که اتفاق میفته بگیر تا انواع بیماری‌های روانی نادری که برخی شخصیت‌های فرعی دارن، محتوای داستان کوتاه بروکّا که روایت‌های مختلفی ازش وجود داره، و اصلا خود عمارت قدیمی دانشکده به‌خصوص طبقه‌ی چهارم تاریک و مرموزش که تبدیل به محلی برای جمع‌آوری رساله‌ها و اسناد و کاغذها شده (و حتی یه مقاله درباره‌ش نوشته شده با عنوانِ «طبقه‌ی چهارم: دانش جا اشغال می‌کند»)!

پایان کتاب جالب ولی تا حدودی قابل حدس بود و آن‌چنان غافل‌گیرم نکرد، اما از روند اتفاقات کتاب و اون فضایی که گفتم  بیشتر لذت بردم.
ضمنا به نظرم شباهت‌هایی هم با کتاب «جنایات نامحسوس» (از گی‌یرمو مارتینس) داشت (اونجا یه استاد ریاضی و دانشجوش درگیر قتل‌های زنجیره‌ای می‌شدن).
+ ترجمه‌ی کتاب در کل خوب بود، ولی بعضی جاها هم کمی باهاش مشکل داشتم. که شاید به خاطر نثر و اصطلاحات خود نویسنده بوده.
          
            رمان دانشکده داستانی عجیب دارد. انگار آمریکایی جنوبی ها زیاد به دنبال نویسندگان گمشده اند. دانشکده، 2666 و سایه باد که میدانم امریکای جنوبی نیست اما به دلیل اسپانیایی بودن شباهت های فرهنگی زیاد بینشان است. داستان در ابتدا با استاد دانشگاهی شروع می شود که برای نوشتن ماجرایی عجیب به ساختمان قدیمی و پر از کاغذ و سایه ی مرموز دانشکده ای وارد می شود چون اذعان می کند فقط در آنجاست که می تواند این داستان عجیب را بنویسد. داستان نویسنده ای به نام بروکا که کسی از او خبر ندارد و فقط میدانند که در کشتی ای غرق شده که البته معلوم نیست این هم درست باشد. سه متخصص بروکا شناس که هریک با دشمنی با سایر بروکا شناسان درصدد این هستند که بروکا را مال خود کنند و راوی داستان(میرو) که آن هم در درگیری این سه نفر به عنوان منشی انستیتو ادبیات وارد می شود و کنجکاوی و گاهی اجبار درگیر قضیه می شود و چیزهایی می فهمد. اگر  بیشتری بگویم داستان را لو می دهم. سبک داستان به کتاب سایه باد با همان ساختمان های قدیمی، کتاب ها، نویسنده گمشده، سایه ها و جستجو شبیه است اما این کتاب فقط درپی داستانی جذاب (هرچند که داستانی مهیج و جذاب هم دارد) نیست. مرگ، تنهایی، ادبیات هم در جای جای داستان به چشم می خورد. ترجمه هم بسیار روان است. با تشکر از زحمات بیوک بوداغی مترجم رمان. و نکته ی دیگر پایان داستان است که غافلگیرکننده و عجیب است این کتاب را از دست ندهید. داستانی خاص از دل آرژانتین کشور بورخس