یادداشت‌های محمد رئوف سیبویه (74)

            
رمان بند ها یک درام خانوادگی و روانشناختی است که خواننده را به درون پیچ وخم روابط زوجی می‌برد که دوره‌ای بحرانی را از سر گذرانده‌اند. ماجرای خانواده ای که بنیان‌های رابطه‌ی میان اعضای آن به سبب انبوه مشکلاتی که در طول سال‌ها روی هم تلنبار شده‌اند، در آستانه فروپاشی قرار گرفته.
داستان سه راوی دارد. زن وشوهری به نام های 《واندا》 و 《آلدو》 و دخترشان به نام《آنا》. نویسنده با هنرمندی، مسائل و اتفاقات داستان را هربار از نگاه یکی از راوی‌ها بیان می‌کند و در عین کامل کردن پازل داستان و باز شدن‌گره‌ها و روشن شدن جنبه‌ای از ماجرا برای مخاطب ، با ظرافت از عواطف و احساسات ضد و نقیض شخصیت‌ها در رابطه با یکدیگر سخن می‌گوید
بندها قصه وابستگی‌ها و عوامل از بین رفتن آنهاست.
، عوامل تبدیل شدن عشق به نفرت و وفاداری به خیانت!
همه چیز داستان عالی کار شده. شروع گیرا و پایانی تکان‌دهنده،
شخصیت‌پردازی بسیار دقیق، واقعی و عمیق، و داستانی پر کشش.
بند ها از آن قصه‌هاست که در طول خواندنش بارها به یاد اتفاقات مشابه در زندگی خودتان خواهید افتاد و با شخصیت‌ها همزادپنداری خواهید کرد. یا بعدها در طول زندگی در اثر اتفاقات و چالشهای پیش رویتان صحنه‌هایی از کتاب را به یاد خواهید آورد.
کتاب آنقدر برایم جذاب و گیرا بود و من را غرق خودش کرد که با وجود گذشت چند روز از خواندنش، هنوز ذهنم درگیرش است.
بند‌ها از آن دسته کتاب‌هاست که حتما دوباره سراغش‌ خواهم رفت و خواندنش را به همه مخصوصا زوج‌ها توصیه خواهم کرد.


          
            بنظرم نوشته های بوکفسکی را یا اصلا نباید خواند یا اگر قصد مطالعه آثار این نویسنده خاص را داریم باید ترجمه دقیق(بدون سانسور) و یا متن زبان اصلی را تهیه کنیم!
شهرت نوشته های بوکفسکی به استخدام کلمات خاص و بی قیدی نوشته های اوست و قطعا "عامه پسندِ" ترجمه پیمان خاکسار که اتفاقا یدطولایی در دست بردن و تغییر در نوشته های نویسنده بخت برگشته دارد،نمیتواند گزینه مناسبی برای مطالعه آخرین اثر این نویسنده باشد.
برای همین هر طور شده ترجمه آرش یگانه را تهیه کردم که اتفاقا در مقدمه اش نقد خیلی خوبی به ترجمه خاکسار زده.

"پالپ" داستانی است درباره مرگ و بوکفسکی مرگ را به شکل زنی زیبا و فریبنده توصیف کرده که امکان فرار از او غیر ممکن است و "نیک بلان" شخصیت اصلی داستان میباشد که شباهت های واضح و غیر قابل صرف نظری به نویسنده دارد که میتوان گفت بدل پلیسی خود اوست! 

"پالپ" کتاب روان و خوشخوانیست و برای زمانی که از خواندن کتابهای پیچیده و فلسفی خسته شده اید گزینه خوبی میتواند باشد.
اعتراف میکنم چند جای داستان کتاب را بسته و برای دقایقی بلند بلند خندیدم!و هنوز هم وقتی یاد بعضی اتفاقات داستان می افتم خنده ام میگیرد!
بله 
سوگنامه خودنوشت بوکفسکی با موضوع محوری مرگ که بارها شما را به خنده می اندازد!