حانیه

حانیه

@the_Hanieh

4 دنبال شده

3 دنبال کننده

            یه نفر که نمی‌خواد قبول کنه بزرگ شده 🧸
          

یادداشت‌ها

نمایش همه
حانیه

حانیه

1403/9/23

        درک نمی‌کنم که چرا جی‌کی رولینگ میگه نمی‌تونم داستان هری‌پاتر رو ادامه بدم
بعد از مردن سیریوس بلک، تمام شادی من مثل هری توی کتاب از بین رفت، همش با خودم می‌گفتم دیگه هاگوارتز بدون بلک چه جذابیتی می‌تونه داشته باشه؟
ولی بعد کتاب‌و شروع کردم و دیدم وای!
من هنوز نگران درسای هری‌ام، نگران اسنیپم که حالا استاد دفاع در برابر جادوی سیاه شده، مشتاق استاد جدید یعنی اسلاگهورنم و دوست دارم ببینم چه‌جوری معجون‌سازی یاد میده
هاگوارتز به شدت منو دلتنگ درس خوندن کرد، هرچند درسای ما کجا و درسای اونا کجا؛ ولی انگار هری‌پاتر گره خورده به درس، گره خورده به مدرسه
بیشتر از اینکه توصیف دنیای جادوگرا باشه، توصیف هاگوارتز و اتفاقاییِ که براش میفته.
حتی یه جاهایی خود هاگوارتز از هری مهم‌تره
این کتاب اطلاعات خیلی خوبی درمورد لرد سیاه داد، که به‌نظرم برای جلد بعدی که نبرد هری و لرد سیاهه خیلی لازم و به‌جا بود
توصیفات برخلاف جلد قبل، به‌اندازه و به‌جا بود و خود داستان زندگی لرد سیاه به اندازه کافی جالب و هیجان‌انگیز بود
خلاصه که خیلی لذت بردم
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

حانیه

حانیه

1403/9/10

        پیشاپیش عذر می‌خوام به‌خاطر کامنت طولانیم :))


سال ۲۰۱۶ من فیلم خانه‌ی دوشیزه پرگرین برای بچه‌های خاص رو دیدم، و عاشقش شدم
عاشق داستان، شخصیت پردازی، خانم پرگرین، شهر، موسیقی و خلاصه تک‌تک چیزایی که به فیلم مربوط می‌شد
حالا بعد ۸ سال برگشتم و کتابش رو خوندم و شوکه شدم!
داستانی ضعیف، کودکانه، به‌دور از جزئیات ضروری و غیرواقعی
زمین تا آسمون با فیلمش فرق داشت
جزئیات داستان و توضیحات واقعا کم بود، مثلا یه‌جایی موقع فرار از دست هیولاها نویسنده اصلا نگفته بود که چه‌جوری فرار کردن
فقط گفته بود هیولا رو پشت سرشون گذاشتن و...
خب برای من سوال می‌شد که چطور چندتا بچه نوجوان از دست یه هیولای وحشتناک فرار کردن
داستان فیلم و کتاب کاملا از هم متفاوت بود؛
فیلم به‌خوبی تقابل دنیای کودکی و بزرگسالی رو نشون می‌داد، همون سردرگمی که همه تو نوجوانی داریم، همون احساسات خاص مهارنشدنی، همه و همه به خوبی نمایش داده شده بودن
توی جلد اول کتاب هم داستان همچنان داشت خوب پیش می‌رفت ولی از جلد دوم واقعا همه‌چی خیلی آبکی و سرسری پرداخته شد
جدیتی که تو فیلم بود از جلد دوم تو کتاب نبود،
فیلم به‌مراتب ترسناک‌تر بود و بااینکه ژانرش فانتزیِ ولی اصلا برای بچه‌ها مناسب نیست

خلاصه من‌که عاشق فیلم بودم به کتاب اصلا علاقه نداشتم 🥲

      

1

باشگاه‌ها

باشگاه کارآگاهان

712 عضو

خدمتکار

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

هری پاتر و شاهزاده دورگه
        درک نمی‌کنم که چرا جی‌کی رولینگ میگه نمی‌تونم داستان هری‌پاتر رو ادامه بدم
بعد از مردن سیریوس بلک، تمام شادی من مثل هری توی کتاب از بین رفت، همش با خودم می‌گفتم دیگه هاگوارتز بدون بلک چه جذابیتی می‌تونه داشته باشه؟
ولی بعد کتاب‌و شروع کردم و دیدم وای!
من هنوز نگران درسای هری‌ام، نگران اسنیپم که حالا استاد دفاع در برابر جادوی سیاه شده، مشتاق استاد جدید یعنی اسلاگهورنم و دوست دارم ببینم چه‌جوری معجون‌سازی یاد میده
هاگوارتز به شدت منو دلتنگ درس خوندن کرد، هرچند درسای ما کجا و درسای اونا کجا؛ ولی انگار هری‌پاتر گره خورده به درس، گره خورده به مدرسه
بیشتر از اینکه توصیف دنیای جادوگرا باشه، توصیف هاگوارتز و اتفاقاییِ که براش میفته.
حتی یه جاهایی خود هاگوارتز از هری مهم‌تره
این کتاب اطلاعات خیلی خوبی درمورد لرد سیاه داد، که به‌نظرم برای جلد بعدی که نبرد هری و لرد سیاهه خیلی لازم و به‌جا بود
توصیفات برخلاف جلد قبل، به‌اندازه و به‌جا بود و خود داستان زندگی لرد سیاه به اندازه کافی جالب و هیجان‌انگیز بود
خلاصه که خیلی لذت بردم
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

حانیه پسندید.
پسرخاله وودرو
        این کتاب هم مثل بیشتر رمان های نوجوان، یک مدت از زندگی یک خانواده رو روایت می کرد که توش کلی اتفاقات اساسی می افتاد.

این اتفاق ها از فرار بلو، مادر وودرو و خاله ی جیپسی، شروع می شد. بعد از اون وودرو به خونه ی پدربزرگ و مادربزرگش می ره و با جیپسی رابطه ی خوبی بر قرار می کنه. جیپسی که از ناپدریش متنفره کم کم احساس بهتری نسبت بهش پیدا می کنه و دلیل فوت پدرش رو می فهمه و موهای زیبا و بلندش رو رو از ته می زنه، برای وودرو هم که چشمش چپه، یه دکتر خوب پیدا می شه که درمانش کنه و همه چیز خیلی بهتر می شه!!

با این کتاب خیلی چیزها رو می شد یاد گرفت. یکی ش این بود که به خاطر حرف مردم نباید غصه خورد! وودرو با این که می دونست همه ی مردم پشت سرش حرف می زنن، به روی خودش نمی اورد و با همه مهربون بود و سریع برای همه چیز داستان می ساخت و جوک تعریف می کرد.

یکی دیگه ش این بود که ظاهر چیزی نیست که اهمیت داره، باطنه که مهمه. چیزی که باعث فرار بلو و مرگ پدر جیپسی شده بود، همین موضوع بود، اون ها این رو درک نکرده بودن... خود وودرو هم ظاهرا کمی زشت بوده اما اونقدر شیرین و دوست داشتنی بود که بعد از مدتی کسی دیگه به ظاهرش اهمیت نمی داد.

یکی دیگه ش اینه که وقتی جای رو به رو شدن با مشکلات و حل کردنشون، ازشون فرار کنی، حل نمی شن و به دیگران هم ممکنه آسیب بزنن. مثل کابوس هایی که خود جیپسی می دید تااااا باز هم فرار بلو که باعث نا به سامانی وودرو شده بود و باز هم مرگ پدر جیپسی...

و آخرین چیزی که من یادم مونده هم اینه که آدم ها سفید سفید یا سیاه سیاه نیستن. همه اشتباهاتی دارن ولی این که این اشتباه خودآگاه باشه یا ناخودآگاه و کوچیک یا بزرگ مهمه.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

حانیه پسندید.
پسرخاله وودرو

18

حانیه پسندید.
پسرخاله وودرو

1

حانیه پسندید.
پسرخاله وودرو

9

اژدهاسوار

0