محمد

محمد

@mohammadd

38 دنبال شده

22 دنبال کننده

گزارش سالانه بهخوان

یادداشت‌ها

نمایش همه
محمد

محمد

1403/8/8

        نوآوری‌های انقلاب اسلامی پرشمار است و به همین‌ها محدود نمی‌شود؛ اما شاید بشود جهاد سازندگی را یکی از سه محصول اصلی آن دانست (در کنار سپاه پاسداران و کمیته‌های انقلاب).
این کتاب، برخلاف نامش (= زنده‌باد جهاد)، بیشتر شبیه به «روضه‌ی جهاد» یا «مقتل جهاد» بود. تقریباً همه‌ی فصل‌های آن حاوی روایت ظرفیت‌ها، تجربه‌ها و موفقیت‌های این نهاد انقلابی بود و هرچند راویان تاکید می‌کردند که باز هم می‌توان چنین نهال پربرکتی را غرس کرد، اما حس‌وحال کتاب بیشتر به نوستالژی و سوگنامه شبیه بود.
با این همه، از خواندنش حظ بسیار بردم و استفاده‌های زیادی کردم. جملات و بخش‌های زیادی از کتاب بود که دوست داشتن حاشیه‌نویسی‌شان کنم. اما چون کتاب را امانت گرفته بودم، نتوانستم و به جای خودکاری کردن صفحات، به عنوان «بریده‌ها» در بهخوان نوشتم.
کتاب ضرباهنگ نسبتاً خوبی دارد. اما همه‌ی فصل‌های آن یکدست نیستند که به نظرم انتخاب عامدانه‌ی نویسندگان بود. بعضی فصل‌ها (مثلاً آقایان امانپور، شریفیان و عظیمی) را بیشتر دوست داشتم و بیشتر استفاده کردم.
نسخه‌ای که در اختیار من بود (چاپ اول، 1397) کاغذ مناسب، قیمت بسیار مناسب (27 هزار تومان) و صحافی خوبی دارد و در نتیجه می‌توان کتاب را علیرغم حجم زیادش به راحتی در دست گرفت و مطالعه کرد.
      

0

محمد

محمد

1403/6/21

        همین اول بگویم که کتاب بدی نیست. حتی خوب هم هست. متن روانی دارد و می‌شود تقریباً یک‌نفس آن را خواند. صحافی و کاغذ خوبی هم دارد و در کل کتاب پاکیزه و مرتبی است.
اما...
اول که کتاب را در دست گرفتم، با توجه به نام آن (که به نظرم برگرفته از نام کتاب‌های اقتصادنا و فلسفتنا است)، انتظار داشتم که با روایتی از زیست و زمانه‌ی شهید محمدباقر صدر مواجه شوم که ضمن بیان قطعاتی از داستان زندگی ایشان، من را به جهان اندیشه‌ی وی نزدیک‌تر سازد.
اما نتیجه مطابق انتظارم نبود. این کتاب به سبک رایج این روزها و کتاب‌هایی از قبیل کتاب‌های خاطرات شهدا، از دریچه‌ی چشم و ذهنی زنانه به ایشان نگریسته و به جز کمی همدلی و دلسوزی و شاید مقادیری حسرت، چیز زیادی در کاسه‌ی خواننده نمی‌گذارد و همین همدلی و دلسوزی هم آن‌قدر گیرا و تکان‌دهنده نیست که تا مدت‌ها بعد آن‌ها را به یاد بیاوریم.
به جز این، فهمِ درست همین وجه از زندگی شهید صدر هم نیازمند آشنایی با حواشی و زمینه‌های تاریخی، سیاسی و اجتماعی گسترده‌تری است که کتاب می‌توانست به صورت پاورقی (یا در قالب خرده‌داستان‌ها در دل داستان اصلی) آن‌ها را بگنجاند. اما چندان چنین نکرده است.
      

0

محمد

محمد

1402/10/30

        این که نویسنده سراغ موضوعی رفته که در عین شهرت بسیار مهجور و غریب مانده، مهم‌ترین نقطه‌ی قوت کتاب است. ای کاش دیگرانی این کار را برای سایر اسناد و رویدادهای تاریخی و مهم ما نیز بکنند.

جواد موگویی قلم روانی دارد و راوی چیره‌دستی است. این را در یادداشت‌های رسانه‌ای‌اش دیده‌ام. اما در این کتاب کوشیده با قلمی سرد و تقریباً خنثی روایت کند. فقط در فصل مربوط به نهضت آزادی کمی از این لحن سردش فاصله می‌گیرد.

کتاب پر از ارجاعات است و همین به اتقان آن کمک بسیاری می‌کند. اما نیازمند ویراستاری فنی و ادبی است. متاسفانه انتشارات شهید کاظمی از این جهت بسیار بدسابقه و شلخته است. کتاب طراحی جلد، فونت، مقوای جلد و کاغذ دلنشینی ندارد و این باز هم جزو نقایص پرتکرار این انتشارات ارزشی ولی غیرحرفه‌ای است.

بخش‌هایی از کتاب (به‌ویژه در فصل انجمن حجتیه) برایم جالب بود که به صورت بریده ثبت‌شان کردم.

---

این از کتاب. اما درباره‌ی اصل موضوع منشور روحانیت هم چیز زیادی نمی‌گویم جز این که هر کسی، هر کسی قصد دارد چیزی درباره‌ی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی بداند، این سند یکی از آن چیزهایی است که باید بخواند و بفهمد.
      

0

محمد

محمد

1402/10/23

        کتاب ارزشمندی است و بقیه‌ی دوستان به کفایت درباره‌ی قدر و قیمت آن و اشکبار بودنش نوشته‌اند. به همین جهت تکرار نمی‌کنم.

اما یک سوال در تمام مسیر مطاله‌ی کتاب همراهم بود و تا آخر هم حل نشد. آن‌چه از خطاب و عتاب امیرالمومنین  نسبت به مردم نقل شده، عجیب است. یعنی عجیب است که حاکم اسلامی، هرقدر هم که از سوی مردم با بی‌مهری مواجه شود، این همه زبان به طعنه و سرکوفت و سرزنش باز کند و باز هم توقع همراهی از مردم داشته باشد. فرض کنید رییس سازمانی که در آن کار می‌کنید، رییس‌جمهور یا رهبر کشور یا حتی پدر خانواده، مدام به مردم و خانواده و کارکنانش سرکوفت بزند. باز هم می‌شود توقع همراهی و اطاعت داشت؟ آیا چنین فردی بیشتر شبیه به یک شخصیت ضعیف و غرغرو شبیه نمی‌شود؟

این سوال برایم حل نشد و حتی نسبت به اصالت سندی کتاب مردد شده‌ام. شاید هم کتاب با «زبان حال» و روایت داستانی نویسنده آمیخته شده باشد. نمی‌دانم.
دیدم که یکی از دیگر از خوانندگان هم به عجیب بودن روایت سینمایی و سکانس به سکانس کتاب از بعضی وقایع (مثلا جلسات خصوصی) اشاره کرده که در نقل‌های تاریخی با این همه فاصله‌ی زمانی نادر است. این هم ابهام درستی است و احتمال روایت «داستانی» و «زبان حال» بودن کتاب را بیشتر می‌کند.
به خصوص که دیدم ظاهرا کتاب از دوره‌ی صفویه محل توجه و رجوع بوده و ندیدم که کسی به نسخه‌های متقدم آن اشاره‌ی مستندی کرده باشد.
      

5

محمد

محمد

1402/3/27

        حاج عماد شخصیت پیچیده‌ و کم‌شناخته‌شده‌ای است.
یکی از نقاط قوت این کتاب آن است که شاید هرچه درباره‌ی جنبه‌های نظامی و امنیتی این شخصیت موجود بوده را گردآوری و عرضه کرده است.
اما همین مساله به نقطه‌ی ضعف کتاب هم بدل شده. یعنی ما تقریباً با یک جیمز باند مسلمان لبنانی طرفیم و کمتر درباره‌ی یک «مجاهد» می‌شنویم.
شاید نویسنده (اگر چنین عنوانی درست باشد) تقصیری نداشته و مستندات و مطالب چندانی درباره‌ی سایر وجوه زندگی شهید یافت نکرده یا شاید واقعاً این شهید کمتر واجد سایر وجوه بوده است.

اما به نظرم خودِ گردآورنده‌ی کتاب هم به همین جنبه‌های اکشن علاقه‌ی بیشتری دارد (و سایر سوابق پژوهشی و سبک و سلیقه‌ی ایشان هم موید همین مطللب است) و این علاقه را می‌شود در عنوان و طرح جلد کتاب هم دید.
در جایی از کتاب هم اشاره‌ای به همین مضمون دارد و به نقل از یک راوی ناشناس چنین می‌گوید: «در مورد مسایل مذهبی خیلی فرشته‌ی مقدسی هم نیست. اما دستاوردهای عظیم نظامی‌ او این کمبود را جبران کرده و جای او در بهشت را تضمین می‌کند.» (ص ۷۳).

در چند جای کتاب هم به بی‌علاقگی شهید عماد به حرکت امام موسی صدر اشاره شده بود که نویسنده علت آن را رویه‌ی متساهل و طایفی (و به نوعی غیرمجاهدانه) ایشان و جنبش امل نسبت داد. حدس می‌زنم همان‌طور که در بخشی از کتاب تصریح شده (ص ۲۷)، این تحلیل انیس نقاش است و بعید نیست ریشه‌ی چنین نگاه و نقدی به امام موسی صدر را بشود به ارتباط نزدیک انیس نقاش با جریان ایرانی مخالف امام موسی صدر و چمران که به لیبی هم نزدیک بودند منتسب کرد. البته شاید.

به جز این دو نکته‌ی اصلی، یکی از ویژگی‌های خوب کتاب (که در کتاب دیگری از همین مجموعه هم دیدم)، انتخاب عکس‌های متنوع و باکیفیتی از شهید بود.

چند بخش متن برایم جالب بود که عکس بریده‌شان را می‌گذارم:
- واکنش به شدت منفی مردم لبنان به نیروهای مقاومت در روزهای اول (ص ۳۵).
- آموزش اولیه‌ی حماس و به خصوص شهید یحیی عیاش توسط حزب‌الله و سپاه (۱۱۲).

کتاب متن روان و کم‌غلطی داشت.
      

1

محمد

محمد

1402/3/15

        حسن باقری جزو شخصیت‌های کم‌نظیر تاریخ معاصر ما است. هم به جهت سن و سال کمی که دارد و هم به جهت زمینه‌ی فعالیتش که کارهای اطلاعاتی و رزمی است، ظرفیت قابل توجهی برای قهرمان‌سازی به‌ویژه با تمرکز بر نوجوان‌ها و جوان‌ها دارد.

اما این کتاب حرف چندانی برای گفتن ندارد. سبک تدوین کتاب که تقلیدی از کتاب خاک‌های نرم کوشک است و چند خاطره‌ی پراکنده از شهید را کنار هم قرار داده‌. خاطرات ترتیب زمانی دارند اما شناسنامه ندارند یعنی ربط راوی خاطره به شهید روشن نیست، عکس خاطره ربطی به آن ندارد، بعضی خاطرات اصلا راوی ندارند و خلاصه این که در حد یک گردآوری ساده از چند خاطره باقی مانده است.
شاید تنها جنبه‌ی مفید کتاب، عکس‌های نسبتاً باکیفیت و متنوعی بود که در ابتدای هر خاطره قرار داده بودند. ظاهراً بقیه‌ی کتاب‌های این مجموعه (یاران ناب) هم همین نقطه‌ی قوت را دارند.

به‌روزرسانی: علت نامگذاری کتاب را هم متوجه نشدم. «من این‌جا نمی‌مانم» اسم هیچ‌کدام از خاطرات مندرج در کتاب نیست.
      

2

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

نمایش همه
محمد

محمد

1403/8/8

زنده  باد جهاد: ده روایت از مدیران و پیشکسوتان جهاد سازندگی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 328

یکی از مهم‌ترین اشتباه‌های ما [در محرومیت‌زدایی]، به روش انتخاب منطقه‌ی الگو و توجه صرف به عامل محرومیت بازمی‌گشت. ما فقط به محرومیت آن منطقه نگاه کردیم و در نهایت، هرچند آن‌ها از محرومیت مالی نجات یافتند، اما با غفلت از بُعد اجتماعی منطقه، نتوانستیم آن را به الگویی برای سایر مناطق تبدیل کنیم. بعدها به این نتیجه رسیدم که می‌بایست پروژه‌ی اول خود را در میان مردمی اجرا می‌کردیم که در میانه‌ی مسیر ما را رها نکنند و تا آخر همراه طرح‌های ما بمانند. باید مردمی را انتخاب می‌کردیم که از ظرفیت اجتماعی و رشد و تحول بالایی برخوردار باشند. هرچند یکی از اصلی‌ترین دلایل ابتلای انسان‌ها به فقر و ثروت آزمایش الهی است، اما پایین بودن ظرفیت فرهنگی و اجتماعی انسان‌ها نیز به فقر می‌انجامد. ... این مطلب عمیقی است. ما برای انتخاب این منطقه فقط به فقرشان توجه کردیم و دیگر حساب نکردیم که این‌ها پایین‌ترین فرهنگ را در میان اهالی روستاهای اطراف دارند؛ مساله‌ای که نشانه‌های آن به مرور و پس از رسیدن آن‌ها به آب و ثروت نمایان شد. (حسینعلی عظیمی‌نیا، از مدیران جهاد سازندگی)

0

فعالیت‌ها

محمد پسندید.
لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره ی دیدن و زیستن
          همه‌چیز از روزی شروع شد که "الف.نون" معرفی‌‌اش کرد!. همین‌ که تصمیم گرفتم تهیه‌اش کنم، آقای فلانی گفت:« خوشم نیومد، طرف زیادی یه‌جوری‌شه! »
همون لحظه منصرف شدم اما بعد از چندسال بلاخره از قفسه‌ کتاب‌فروشی رفت بین کتاب‌هایم.
 اولین مواجهه من دسته‌بندی کتاب بود "هنر و عکاسی" و پاییز  امسال بود تونستم مطالعه‌اش کنم.

اگر از تصویرجلد و جزئیات‌اش صرف‌نظر کنیم، حجم ۱۰۲ صحفه‌ای و ۶فصل بودن‌اش می‌تواند خودنمایی بکند.
با یه‌نَمه فسفرسوزاندن هم می‌شود اسامی فصل‌ها را از انسانی‌ترین حالات روحی‌ و روانی دانست: لذت، طبیعی، سکوت، خیال، فراموشی، تَن‌ترسه!

 شیوه‌نگارش اثر را می‌شود برگرفته از زیست یک‌ عکاس دانست: مخاطب را با سوژه موردنظر درگیر و بعد مثل اینکه دکمه شاتر را فشار بدهد، حق مطلب را ادا می‌کند و بعد سراغ سوژه‌ی دیگر می‌رود و دوباره این چرخه‌ را ادامه می‌دهد.
به بیان بهتر: متن برمدار تکنیک‌ روایت‌های پراکنده و مرتبط می‌چرخد.
سطرها به‌صورت یک‌دست خوش‌خوان‌ شده اند. تعاریف و تلنگرات پرعمق و اثرگذار اند و این یعنی نویسنده کارش را درست انجام داده.
طبیعتاً نام دسته‌بندی کتاب می‌تواند غلط‌انداز باشد، اما روایت‌های نویسنده مثل معرفی‌نامۀ ریزنکات عکاسی می‌ماند. البته اگر اندازه‌ی سرسوزن عشق به این هنر داشته باشید، احساس‌های مشترکی را با " پیمان هوشمندزاده" خواهید داشت.

 در آخر:
خوشحالم که اولین جستار‌ایرانی که مطالعه کردم این کتاب پرعمق و باظرافت بود، جوری که می‌توانم خودم را از مریدان قلم "هوشمندزاده" بدانم!.
        

16

زنده  باد جهاد: ده روایت از مدیران و پیشکسوتان جهاد سازندگی
          نوآوری‌های انقلاب اسلامی پرشمار است و به همین‌ها محدود نمی‌شود؛ اما شاید بشود جهاد سازندگی را یکی از سه محصول اصلی آن دانست (در کنار سپاه پاسداران و کمیته‌های انقلاب).
این کتاب، برخلاف نامش (= زنده‌باد جهاد)، بیشتر شبیه به «روضه‌ی جهاد» یا «مقتل جهاد» بود. تقریباً همه‌ی فصل‌های آن حاوی روایت ظرفیت‌ها، تجربه‌ها و موفقیت‌های این نهاد انقلابی بود و هرچند راویان تاکید می‌کردند که باز هم می‌توان چنین نهال پربرکتی را غرس کرد، اما حس‌وحال کتاب بیشتر به نوستالژی و سوگنامه شبیه بود.
با این همه، از خواندنش حظ بسیار بردم و استفاده‌های زیادی کردم. جملات و بخش‌های زیادی از کتاب بود که دوست داشتن حاشیه‌نویسی‌شان کنم. اما چون کتاب را امانت گرفته بودم، نتوانستم و به جای خودکاری کردن صفحات، به عنوان «بریده‌ها» در بهخوان نوشتم.
کتاب ضرباهنگ نسبتاً خوبی دارد. اما همه‌ی فصل‌های آن یکدست نیستند که به نظرم انتخاب عامدانه‌ی نویسندگان بود. بعضی فصل‌ها (مثلاً آقایان امانپور، شریفیان و عظیمی) را بیشتر دوست داشتم و بیشتر استفاده کردم.
نسخه‌ای که در اختیار من بود (چاپ اول، 1397) کاغذ مناسب، قیمت بسیار مناسب (27 هزار تومان) و صحافی خوبی دارد و در نتیجه می‌توان کتاب را علیرغم حجم زیادش به راحتی در دست گرفت و مطالعه کرد.
        

0

زنده  باد جهاد: ده روایت از مدیران و پیشکسوتان جهاد سازندگی
          نوآوری‌های انقلاب اسلامی پرشمار است و به همین‌ها محدود نمی‌شود؛ اما شاید بشود جهاد سازندگی را یکی از سه محصول اصلی آن دانست (در کنار سپاه پاسداران و کمیته‌های انقلاب).
این کتاب، برخلاف نامش (= زنده‌باد جهاد)، بیشتر شبیه به «روضه‌ی جهاد» یا «مقتل جهاد» بود. تقریباً همه‌ی فصل‌های آن حاوی روایت ظرفیت‌ها، تجربه‌ها و موفقیت‌های این نهاد انقلابی بود و هرچند راویان تاکید می‌کردند که باز هم می‌توان چنین نهال پربرکتی را غرس کرد، اما حس‌وحال کتاب بیشتر به نوستالژی و سوگنامه شبیه بود.
با این همه، از خواندنش حظ بسیار بردم و استفاده‌های زیادی کردم. جملات و بخش‌های زیادی از کتاب بود که دوست داشتن حاشیه‌نویسی‌شان کنم. اما چون کتاب را امانت گرفته بودم، نتوانستم و به جای خودکاری کردن صفحات، به عنوان «بریده‌ها» در بهخوان نوشتم.
کتاب ضرباهنگ نسبتاً خوبی دارد. اما همه‌ی فصل‌های آن یکدست نیستند که به نظرم انتخاب عامدانه‌ی نویسندگان بود. بعضی فصل‌ها (مثلاً آقایان امانپور، شریفیان و عظیمی) را بیشتر دوست داشتم و بیشتر استفاده کردم.
نسخه‌ای که در اختیار من بود (چاپ اول، 1397) کاغذ مناسب، قیمت بسیار مناسب (27 هزار تومان) و صحافی خوبی دارد و در نتیجه می‌توان کتاب را علیرغم حجم زیادش به راحتی در دست گرفت و مطالعه کرد.
        

0

زنده  باد جهاد: ده روایت از مدیران و پیشکسوتان جهاد سازندگی

0

زنده  باد جهاد: ده روایت از مدیران و پیشکسوتان جهاد سازندگی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 328

یکی از مهم‌ترین اشتباه‌های ما [در محرومیت‌زدایی]، به روش انتخاب منطقه‌ی الگو و توجه صرف به عامل محرومیت بازمی‌گشت. ما فقط به محرومیت آن منطقه نگاه کردیم و در نهایت، هرچند آن‌ها از محرومیت مالی نجات یافتند، اما با غفلت از بُعد اجتماعی منطقه، نتوانستیم آن را به الگویی برای سایر مناطق تبدیل کنیم. بعدها به این نتیجه رسیدم که می‌بایست پروژه‌ی اول خود را در میان مردمی اجرا می‌کردیم که در میانه‌ی مسیر ما را رها نکنند و تا آخر همراه طرح‌های ما بمانند. باید مردمی را انتخاب می‌کردیم که از ظرفیت اجتماعی و رشد و تحول بالایی برخوردار باشند. هرچند یکی از اصلی‌ترین دلایل ابتلای انسان‌ها به فقر و ثروت آزمایش الهی است، اما پایین بودن ظرفیت فرهنگی و اجتماعی انسان‌ها نیز به فقر می‌انجامد. ... این مطلب عمیقی است. ما برای انتخاب این منطقه فقط به فقرشان توجه کردیم و دیگر حساب نکردیم که این‌ها پایین‌ترین فرهنگ را در میان اهالی روستاهای اطراف دارند؛ مساله‌ای که نشانه‌های آن به مرور و پس از رسیدن آن‌ها به آب و ثروت نمایان شد. (حسینعلی عظیمی‌نیا، از مدیران جهاد سازندگی)

0

زنده  باد جهاد: ده روایت از مدیران و پیشکسوتان جهاد سازندگی

0

زنده  باد جهاد: ده روایت از مدیران و پیشکسوتان جهاد سازندگی

0

زنده  باد جهاد: ده روایت از مدیران و پیشکسوتان جهاد سازندگی

0