بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

محراب اندیشه‌ها

@mehrabmomivand

82 دنبال شده

31 دنبال کننده

                      دانشجو به دنیا آمدم ، معلمی را برگزیدم و در جستجوی امامت هستم...
                    
mehrabmomivand1

یادداشت‌ها

نمایش همه
                دکتر حتی جبهه هم رفته بود ولی پس چندین سال شهید میشوند.

امروز داشتم به این فکر میکردم که خدا چطور رزق ( که انواعی داره،  از شهادت تا چند دونه خرما که آقای عسگری همسایه طبقه بالا پنجشنبه ها به نیت درگذشتگانشون خیرات می‌کنه) میده...
یاد داستان ملانصرالدین افتادم که سه نفر اومدند پیشش و ازش خواستند که این پنج تا سیب رو بین ما سه نفر تقسیم کن
ملانصرالدین گفت میخوایید بر اساس نظر خودم تقسیم کنم یا مثل خدا تقسیم کنم ؟
گفتند خب معلومه مثل خدا
ملانصرالدین هم به اولی چهار تا سیب داد ، به دومی یکی و به نفر آخری یه پس گردنی زد🤣

ولی جدای از شوخی 
خداوند بر اساس خیر و صلاح ما نعمت هایی که ما لازم دارم «به وقتش» بهمون میده و چیزی که باعث حسادت ما به بقیه میشه کوته بینی مونه 
شاید خدا دو روز دیگه دو ماه دیگه یا اصلا دو سال دیگه چیزایی بهتری رو برام در نظر گرفته باشه یا اصلا من که محدود به این دنیا نیستم فقط من ابد در پیش دارم ، خدا هم که عادله ، پس مطمئنا من قرار نیست بی نصیب بمونم فقط لازمه صبوری کنم 😁

حالا سید بحث اینه هرکی قوانین بازی رو بهتر بلد باشه بهتر بازی می‌کنه 😅
چند وقته تو ذهنم این فکر که بشینمو سنت هایی الهی مثل شکرگزاری، صبوری، استدراج، و... رو یاد بگیرم که با آرامش بیشتری حرکت کنم ، شناوره ؛ دوست دارم یه کتاب خوب تو این زمینه پیدا کنم، البته که قرآن این سنت ها رو گفته ولی به صورت مشروح .
        
                خانم معلم صدیقه جعفری نیک (آتش زبان) از انسان های شریفی که زندگی خودشونو وقف یک هدف والا ، آرمان و خدمت به خلق کردند .

کمی دردودل کنم باهاتون...
فعلا هیچ کاری با جمهوری اسلامی و... ندارم؛ من یکی از طرفداران نهضت سواد آموزی هستم.
مردم کشوری با نرخ پایین بی سوادی، یکباره بیشترین جهش رو در زمینه سواد آموزی و یادگیری سواد داشته باشند واقعا تحسین برانگیزه.
حالا شاید بپرسید تو که همش داشتی از نهضت تعریف میکردی، این کجاش دردودل بود؟
من دانشجوی دانشگاه فرهنگیان هستم و با اساتیدی سروکله میزنم که کلی غر میزند که یک عده که خودشون درست و حسابی سواد نداشتند رو فرستادن به مردم سواد یاد دادن، منم کلی حرص و جوش میخورم که توعه استاد چطور میتونی درک کنی یک آموزیار نهضت رو که با بچه چند ماهه تو دورترین و مرزی‌ترین نقطه این کشور داره خالصانه و بی هیچ چشم داشتی تلاش می‌کنه و نتیجه هم میگیره و این سواد آموزا در آزمون ها موفقیت کسب میکنند.

این وسط یه عده دانشجو هستند که همیشه فامیلاشون و خودشون مثال نقض چیزایه که من سر کلاس دانشگاه میگم😭🤦
مثلا یکیشون بلند شد و گفت مادربزرگ من بهش از نهضت زنگ زدند ولی نیومدند بهش درس بدهند و اسمشو جز سوادآموزا رد کردند🤦
میدونید نهضت سواد آموزی تا زمانی که مردمی بود و همه یاد دادن و یادگیری رو وظیفه و تکلیف و حقشون میدونستند شرایط عالی بود ولی زمانی که دولت شروع کرد پول پاشی بیجا بین نهضتی ها مردم هم دیگه خونشون رو رایگان در اختیار نمی‌گذاشتند و حالا طلب پول میکردند و پول جایگزین کلی از محبت ها و رابطه های دلی بین مردم شد.

معلمی خیلی مقام و مرتبه والاییه، شما تصویر ضمیمه رو بخونید و اگر میتوانید آن سوادی که خانم آتش زبان به مادر محمد یاد داده را ارزش گذاری کنید...

بعضی وقتا از اینکه فکر میکنم قراره معلم بشم، احساس سنگینی میکنم؛
آسمان بارِ امانت نتوانست کشید
قرعهٔ کار به نامِ منِ دیوانه زدند

        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

فعالیت‌ها

            « چیزی به نام انقلاب علمی در قرن هفدهم وجود نداشت و این کتاب نیز درباره همین است. » ص ۱۵ 
استیون شپین با آوردن همین جمله در آغاز مقدمه کتاب در مقابل تمام تاریخ نگاری علم از اوایل قرن بیستم تا روزگار خودش می‌ایستد. اما این جمله به چه معناست؟ 
همانطور که دکتر خوشنویس در پیشگفتار خود ذکر می‌کنند، شیپن عضو مکتب ادینبرو ست. ادینبرویی‌ها به جای اصالت دادند به فرایند علمی، به زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی آن توجه میکنند و جمله آغاز یادداشت را هم با ارجاع به همین عقیده میتوان فهمید.
کتاب سه فصل دارد:
۱- چه می‌دانستند؟
۲- چگونه می‌دانستند؟
۳- دانش در خدمت چه بود؟
فصل اول و دوم چندان چیزی از کتاب‌های مرسوم علمی دیگر ندارند. تمایز این کتاب به فصل سومش است. شیپن در فصل سوم اول به رابطه فلسفه طبیعی آن روزگار با قدرت حاکم و سپس به صورت مفصل‌تری، با نهاد دین می‌پردازد. شیپن نشان می‌دهد که فلاسفه طبیعی یا همان دانشمندان تا چه اندازه درگیرِ دین بودند و دین برایشان اهمیت داشته. با خواندن این فصل می‌بینیم برخلاف آنچه که در کتاب‌های تاریخ علم دیگر آمده، فلاسفه طبیعی آنچنان هم شهسواران علم تجربی نبودند و گاه عقایدی داشتند بسیار مخالف با آنچه ما امروز علم تجربی می‌خوانیم. 
با این توضیح کار شیپن مشخص میشود. او دقیقا میخواهد همین را نشان دهد که واقعا اینطور نیست که در قرن هفدهم ناگهان یک گزاره جابه‌جا شده باشد ( مثلا انتقال از تبیین‌های غایت شناختی به تبیین‌های مکانیکی از عالم ) و ناگهان تمام معرفت بشری یک جا قلب شده است. بلکه این فرایندی زمان بر بوده که لزوما نام انقلاب را نمیتوان بر آن نهاد. از این لحاظ کار او بدعتی در تاریخ علم به شمار میآید.