بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

لام میم

@lamohebya

10 دنبال شده

42 دنبال کننده

                      هرچه در فهم تو آید آن بود مفهوم تو
کی بود مفهوم تو او ، کو از آن عالی تر ست
                    

یادداشت‌ها

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

لام میم پسندید.
            تجربه جدیدی بود از آفریقا... 
دیدن دنیا و تجربه های جدید و رفتن به سمت ناشناخته ها رویای هر نوجوونیه و هرکس بنا به توان و اعتماد به نفس و جسارت و انتخابش به سمت این تجربیات میره و گاهی منجر به ترک روستا شهر و یا کشور میشه...
توی این داستان سلیم به شهری جهان سومی و جنگ زده و درحال توسعه میره و با آدمهایی آشنا میشه و معاشرت میکنه که هر کدوم داستان خودشونو دارن و شاید از دور خیلی خوب  و موفق به نظر برسن اما از نزدیک هرکدوم با مشکلاتی مواجه هستند...و فکر میکنم همه ما یک سلیم درونمون هست که گاهی فکر میکنه دیگران خیلی پیشرفت کردن و اون جا مونده ....همه ما گاهی دچار این توهمات میشیم اما وقتی به اون آدما نزدیکتر میشی میبینی اونقدرام اوضاعشون بر وفق مراد نیست...زندگی هیچ کس عالی و بی نقص نیست... 

جمله‌ای از کتاب: 

میدونستم دولتی که قوانین خودش را زیر پا بزاره من را هم خیلی راحت زیر پا میزاره، شریک کسب و کار امروزم میتونه زندان بان فردام باشه(کار با دولت و دولتی ها)


          
لام میم پسندید.
لام میم پسندید.
لام میم پسندید.
لام میم پسندید.
اسمش را تقدیر نگذاریم.

چرا برای اینکه روی کم کاری های خودمون سرپوش بذاریم، از تقدیر مایه میذاریم؟

لام میم پسندید.
لام میم پسندید.
لام میم پسندید.
لام میم پسندید.
            من متن‌های موضع دار رو دوست دارم. کسی که سعی می‌کنه خیلی بی‌طرف روایت کنه در واقع هیچ چیز رو نمیتونه روایت کنه. ولی کسی که درباره یه جریانی موضع داره می‌تونه حداقل یه طرف قضیه رو خیلی کامل بیان کنه.
این کتاب هم از اون متن‌های موضع‌دار بود. نویسنده با هر چیز که بوی فاشیسم بده سرناسازگاری داره؛ تا حدی که یه جاهایی این ناسازگاری باعث غیر منطقی شدنش میشه.
.
بخش اول درباره خود هیتلره. من درباره هیتلر جایی نخونده بودم و برام مفید بود. اینکه هیتلر منابع فکری داشته و ایدئولوژیش رو از کیا الهام گرفته.
بخش دوم به ریشه‌های یهود ستیزی در ایدئالیسم آلمانی میپردازه البته به نحو غیر فلسفی. عالی بود واقعا.
بخش سوم همون بخش فیلسوفان هیتلره که به طور مشخص میشن اشمیت و هایدگر. نویسنده هرچی از دهنش در میان بهشون میگه.
بخش چهارم درباره مخالفان هیتلره که از سه تاشون نام می‌بره یعنی بنیامین، آدورنو و آرنت.
.
بدنه اصلی کتاب همان بود که رفت. اما دقت کنید به هیچ وجه کتاب فلسفی نیست، شاید بشه بیشتر اسمش رو جریان‌شناسی گذاشت با اینکه فقراتی از فلاسفه هم توش نقل میشه.

.
کتاب یه موخره داره که به نظر من موقع نوشتنش نویسنده داشته از فرط حسادت چشمامش از حدقه می‌زده بیرون و دقیقا همینجاست که از فرط موضع دار بودن بی‌منطق میشه.
تو این بخش غر میزنه که چرا آرای کسانی مثل فرگه، اشمیت و هایدگر، با اینکه از اصلی‌ترین فلاسفه نژادپرست بودن، در حال حاضر جزو متون اصلی دانشگاهیه و به تناوب دربارشون کتاب و مقاله چاپ میشه ولی اندیشمندانی مثل فرانکفورتی‌ها جزو حاشیه آکادمی محسوب میشن و یکسری از دشمنان نازیسم مثل هوبر هم بالکل حذف شدند. 
.
علی ای حال خوندنش خوبه ولی به تنهایی نه چون باعث میشه یک طرفه داستان رو بشنوید. به منابع دیگه هم رجوع کنید.