بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

معصومه جمشیدی شفق

@Mjamsh57

6 دنبال شده

5 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

                نوجوان این رمان برعکس خیلی از کتابهایی که به نام نوجوان فاکتور می‌شود با یک مساله‌ی جدی  مواجه می‌شود، مساله‌ی مرگ یا زندگی، آن هم به شکلی که هر دو طرف قضیه هم محتملند و هم به حق. یک  چالش عمیق و سخت که با مسائل جانبی دیگر در طول داستان درگیری شخصیت را جذاب‌تر می‌کند.
اما نقطه‌ی قوت این کتاب به نظرم نه همه‌ی اینها که امید و توکلی است که در وجود شخصیت اصلی و در طول داستان جریان دارد و در کنار آن با اتکا به نفس و عمل‌گرایی و کنش‌گری از شخصیت یک قهرمان می‌سازد.
با وجود این همه کارت برنده هزار بار افسوس خوردم که نویسنده‌ی خوش‌فکر و قلم خانم سیده عذرا موسوی چه نیازی به پیامهای مستقیم و شعارهای گل‌درشت پایانی داشت که به ساختگی‌ترین شکل ممکن در دهان آقا معلم شخصیت مرشد داستان گذاشته شده بود. مرشدی که شخصیت نیم‌بند پرداخت شده‌اش در نیمه‌ی دوم کتاب به شکلی  نه چندان جذاب وارد داستان شد و عجولانه‌ به شخصیت گره خورد و در تمام ماجراهای پایانی شرکت داشت و قهرمان را پند و اندرز داد. نمادهای داستان هم مثل خوابها و رویاها زیبا اما زیاد بود و شاید اگر به تعداد و تکرار کمتری استفاده می‌شد شیرینی آن بیشتر زیر زبان خواننده می‌ماند.

        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            نوجوان این رمان برعکس خیلی از کتابهایی که به نام نوجوان فاکتور می‌شود با یک مساله‌ی جدی  مواجه می‌شود، مساله‌ی مرگ یا زندگی، آن هم به شکلی که هر دو طرف قضیه هم محتملند و هم به حق. یک  چالش عمیق و سخت که با مسائل جانبی دیگر در طول داستان درگیری شخصیت را جذاب‌تر می‌کند.
اما نقطه‌ی قوت این کتاب به نظرم نه همه‌ی اینها که امید و توکلی است که در وجود شخصیت اصلی و در طول داستان جریان دارد و در کنار آن با اتکا به نفس و عمل‌گرایی و کنش‌گری از شخصیت یک قهرمان می‌سازد.
با وجود این همه کارت برنده هزار بار افسوس خوردم که نویسنده‌ی خوش‌فکر و قلم خانم سیده عذرا موسوی چه نیازی به پیامهای مستقیم و شعارهای گل‌درشت پایانی داشت که به ساختگی‌ترین شکل ممکن در دهان آقا معلم شخصیت مرشد داستان گذاشته شده بود. مرشدی که شخصیت نیم‌بند پرداخت شده‌اش در نیمه‌ی دوم کتاب به شکلی  نه چندان جذاب وارد داستان شد و عجولانه‌ به شخصیت گره خورد و در تمام ماجراهای پایانی شرکت داشت و قهرمان را پند و اندرز داد. نمادهای داستان هم مثل خوابها و رویاها زیبا اما زیاد بود و شاید اگر به تعداد و تکرار کمتری استفاده می‌شد شیرینی آن بیشتر زیر زبان خواننده می‌ماند.