آمنه پازکی

آمنه پازکی

پدیدآور
@AMPazoki

29 دنبال شده

40 دنبال کننده

            کمی نویسنده
برای امام زمانم قلم می زنم 
رمانهای چاپ شده من  تاکنون
ادموند (۱٫۲)
کریستوفر 
          
ameneh.pazoki
ameneh _pazoki
گزارش سالانه بهخوان

یادداشت‌ها

        و اما گراهام گرین و پایان رابطه، هزاران حرف برای گفتن دارم و ندارم. اینکه چقدر راحت با جملات زیبا و تزیین شده در قالب تشکیک و نفی وجود پروردگار مضامین زشت و انحرافات اخلاقی خودشان را به خورد جامعه انسانی می دهند.
کتاب پر از زشتی است، مردی که به راحتی همسر مرد دیگری را می دزد، زنی که راحتتر تن به رابطه زشتی می دهد که هیچ توجیهی برایش ندارد شوهری که از هویج شلغم تر است در دفاع از ناموس و غیرت و در کل همه شخصیتهای این کتاب حال دل آدمیتت را بد می کنند. 
از لحاظ داستان نویسی با یک فضای چرک و تقریبا مجهول طرفیم فضا پردازی ها انقدر شفاف نیست که مخاطب با ان احساس راحتی کند.
نویسنده با ذکاوت هر چه تمامتر در پس و پیش کردن زمان داستان خلاها را پر کرده و با یک ترفند زیرکانه آن چنان مخاطب را گیج میکند که بیچاره از ترس گم کردن سر خط داستان به چیزهای دیگر فکر نمی کند.
انتخاب زاویه دید اول شخص مفرد برای القا کردن تفکرات و ایدئولوژی مبهم نویسنده برای پنهان کاری بهترین انتخاب بوده است....
در کل این کتاب را وقتی خواندید به خدا بیشتر پناه ببرید از شر هوای نفس و شیطان رانده 
      

17

        داستان من برمی گردم برگرفته از زندگی زبیده خاتون همسر هارون الرشید است که شیعه بوده و پس از شهادت امام موسی کاظم گرایشش لو می رود... 
ابتدای کتاب شروع خوبی دارد و مخاطب در انتظار به دست آوردن اطلاعات درباره نحوه شهادت امام و تاثیر این خانم است اما متاسفانه چنین اتفاقی نمی افتد.
در دل داستان اصلی به صورت اپیزود از داستانهای واقعی و سرگذشت ۶ زنی که قرار است رجعت کنند هم آورده شده است فارغ از اینکه استناد تاریخی وجود ندارد و مخاطب ناچار است برای صحت و سقم قضیه به منابع رجوع کند تا مرز بین تخیل و حقیقت را پیدا کند هر کدام از این داستانها از جذابیت خاص خود برخوردارند.
انتخاب زمان روایت با افعال حال به نظر من نه تنها جذابیت نداشت که اشکال زمانی هم در داستان ایجاد کرده است. 
شخصیت پردازی ها فاقد جذابیت است تا جایی که پیرزنی به نام حبابه بیشتر از اینکه شبیه یک شخصیت روحانی و معنوی باشد یادآور پیرزن داستان دیو و دلبر و سفید برفی است.
یکسری از حالتها دائم در متن تکرار شده که گویی نویسنده چیزی برای ارائه بیشتر نداشته مثل حلقه مویی که دایم دور انگشت پیچیده می شود و سرفه های گاه و بیگاه پیرزن بعد از سه صفحه حرف زدن!
یک نکته ای هم در مورد داستان وجود دارد که قطعا اشتباه زمانی بوده و نویسنده به آن دقت نکرده سن عروس و پسر پیرزن که در آن زمان یا باید مرده می بودند یا سن نوح داشتند... 
در هر حال پیشنهاد می کنم این داستان را بخوانید. 
      

2

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

آمنه پازکی پسندید.
شب های روشن
          من بودم و شب بود و او نبود، 
درآن وانفسا؛ به درد خویش نگریسته، اندوه شب را چشیده، نور بی‌رمق مهتاب را لمس کرده و در انتظار بودم، در انتظار که؟
نمی دانم...

ظلمت شب به‌سان قطره‌ای جوهر در آب، مستولی می‌گشت و همه چیز را در کام خود می‌گرفت و من بیشتر می‌چشیدم ازآن غم، بیشتر می نگریستم به آن درد...
چه کسی باید می‌بود و نبود؟
لشکر تاریکی به قصد یغما می‌آید، زخمه زنان، درآن‌ دم که تنهایی، با خنجری جان‌شکاف می‌آید...
که گفته شب ساکت است؟
صفیرِ سرسام‌آورِ سکوتِ شب، برای دل سوخته‌ی شیدا، کر کننده است...

آن هنگام که بر طبل خویش می‌کوبد و در کرنا می‌کند که، که تو تنهایی...
آن لحظه، تمامی اعضا و جوارح او، به‌حالت احتضار افتاده، تشنه‌ی نگاه معشوق‌اند...
در آرزوی لمسی بر پیکر بی‌جان خود از سوی انگشتان حیات‌بخش اویند...
ولی عاشق مانده این‌جا...
خیالِ رخِ دلدار در آینه‌ی دل...
چه شراره‌ها که بر پا نمی‌کند! 

سیاهی در شرف بلعیدن اوست،
تنهایی در آرزوی کشتنش.

ولی او هنوز خیال زلف پریشان را به میان نفس‌های باد در ذهن دارد، آن را می کاود، بیشتر می‌بیند.
سیاهیِ زلف او در رویا، دست داده به دست ظلمت شب در واقع!
می‌کشند و می‌کشند و می‌کشند...

 شب تاریک هجرانم بفرسود
یکی از در درآی ای روشنایی

سری دارم مهیا بر کف دست
که در پایت فشانم چون درآیی
        

24

آمنه پازکی پسندید.
قصه هایی که شهرزاد نگفت

3

آمنه پازکی پسندید.
داستان دو شهر
بریدۀ کتاب

صفحۀ 232

تلافی و انتقام همیشه مدتی وقت می‌خواهد.این یک قاعده کلی است فراهم اومدن زمین لرزه چقدر طول می‌کشه؟ قطعا خیلی می‌کشه. ولی وقتی آماده شد به موقعش اتفاق میفته و هرچی را هم که جلوش بیاد خرد و خاکشیر می‌کنه. ضمنا تا اتفاق نیافتاده همیشه دست اندرکاره و بی آنکه کسی اونو ببینه و یا صداشو بشنوه آماده می‌شه‌. این خودش مایه تسلی است. اینو فراموش نکن. من به تو قول میدهم که هرچند مدتهاست تو راهه بالاخره هرچی باشه تو راهه و یه روزی میرسه. و خاطر جمع باش که نه برمیگرده و نه هم وایمی‌ایسته. و اطمینان داشته باش که لحظه به لحظه جلو میاد. نگاهی به دور و برت بکن و زندگی اون‌هایی که می‌شناسیم رو در نظر بگیر و در قیافه اونهایی که می‌شناسیم دقت کن و همین عصیان ها و نارضایتی‌هایی رو در نظر بگیر، تو میگی این وضع میتونه ادامه داشته باشه؟ این طرز فکر مسخره است! ممکنه به عمر ما وصال نده و پیروزی را به چشم نبینیم ولی بالاخره ماهم به وقوعش کمک کرده‌ایم. هیچ یک از اینکارهایی که میکنیم بیهوده نیست. ولی من دلم قرصه که این پیروزی رو میبینم. تازه اگه هم نبینم... و اگه یقین هم داشتم که نمی‌بینم باز هم اگه هریک از این اشراف مستبدو دستم می‌دادند... سخن را ناتمام گذارد و دندان هایش را برهم فشرد.

10

راز ملکه اورشلیم

3

راز ملکه اورشلیم

3

آمنه پازکی پسندید.
راز ملکه اورشلیم
          پس از سالها با دوستی که در انتشارات مشغول بود قرار دیدار در نمایشگاه کتاب امسال را  داشتم که این کتاب را که تازه های نشر بود و هم کار یک نویسنده جدید به من پیشنهاد داد.کاری نگارش شده برای نوجوان با متنی روان‌.
الحق متن روانی داشت با کاغذهای سبک که کتاب را خوش دست می کرد.داستان در دو دوره تاریخی متفاوت با دو جغرافیای متفاوت پیش می رود.بسیاری از اتفاقات داستان تاریخی مربوط به دوره تولد و زندگی حضرت عیسی علیه السلام را نمی دانستم و برایم جدید بود اما هرچه در کتاب بیشتر پیش می روی سوال:این کتاب می خواهد چه بگوید؟پر رنگ تر می شود.
شخصیت ها پرداخت شخصیتی عمیقی ندارند و بیشتر تیپ سازی شده اند و به همین دلیل همزاد پنداری و درک چرایی عملکردها و احساسات آنان را برای خواننده سخت و تا حدودی غیر جذاب می کند.
توصیف افراد،مکان ها و موقعیت ها آنچنان نیست که بتوانی دید روشن و دقیقی از آن دوره ی تاریخی پیدا کنی.قطعا نوشتن از آدمها و موقعیت هایی که به لحاط تاریخی از ما بسیار بسیار دور هستند و احتمالا اطلاعات زیادی هم از آنان در دست نیست بسیار کار دشواری است ولی برای یک رمان تاریخی و صد البته عنصر جذابیت و همزاد پنداری به توصیفات دقیق تر پرداخت شخصیت های عمیق تر احتیاج است و همچنین اصل نشان دادن نه گفتن.
        

2

آمنه پازکی پسندید.
به نام مادر

4