معرفی کتاب چشم هایش اثر بزرگ علوی

چشم هایش

چشم هایش

بزرگ علوی و 1 نفر دیگر
3.5
665 نفر |
177 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

60

خوانده‌ام

1,544

خواهم خواند

331

شابک
9646174833
تعداد صفحات
288
تاریخ انتشار
1379/2/27

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
چشمهایش، شاخصترین اثر بزرگ علوی است. این کتاب روایت یکی از دوستداران نقاش معروفی به نام "ماکان" است که به دنبال راز مرگ مشکوک استاد در تبعید است. در خلال داستان آقای ناظم همان دوستدار استاد حدس می زند که راز مرگ استاد در یکی از تابلوهای ایشان که به خط خود استاد "چشمهایش" نامیده شده و در شخصیت مدل این اثر نهفته است. پس از آن سعی می کند با پیدا کردن زن به تصویر کشیده شده در تابلو به این راز دست پیدا کند و برای این کار ناظم مدرسه نقاشی ای می شود که آثار ماکان در آن به نمایش در آمده است. در ادامه با پیدا شدن فرنگیس پرده از راز مرگ ماکان برداشته می شود. بزرگ علوی در این رمان روش استعلام و استشهاد را به کار برده، روشی که چند اثر دیگر او را نیز شکل داده است. این شیوه بیشتر در ادبیات پلیسی معمول است. یعنی کنار هم نهادن قطعات منفصل یک ماجرای از دست رفته و ایجاد یک طرح کلی از آن ماجرا به حدس و قرینه. بدین ترتیب یک واقعه گذشته به کمک بازمانده های آن نوسازی می شود. نثر منظم و سیال نویسنده در قیاس با معاصرانش بسی امروزی می نماید. این کتاب از آثار معدود فارسی است که در مرکز آن یک زن با تمام عواطف و ارتعاشات روانی و ذهنی قرار گرفته است.
      

پست‌های مرتبط به چشم هایش

یادداشت‌ها

          به نام او

🔹️«چشمهایش» را مدتها بود که می‌خواستم بخوانم مانند بسیاری از آثار مهم ادبیات داستانی ایرانی که نخوانده‌ام و در کتابخانه انتظار مرا می‌کشند؛ بیشترِ چشمهایش را هم نخواندم بلکه شنیدم، نسخه صوتی‌اش را با صدای آرمان سلطان‌زاده در سفر برون‌شهریی که داشتم، شنیدم. پیش از هرچیزی باید بگویم که این گوینده معروف و پرطرفدار متاسفانه کارنابلد است و ای‌کاش تعداد افراد خبره در این حوزه زیاد شوند تا بتوانند داستان را با لحنی درست و با زیر و بمی به‌جا  به مخاطب منتقل کنند.

🔸️«چشمهایش» مهمترین اثر بزرگ علوی نویسنده جریان‌ساز و یکی از چند تن افرادی که داستان نوین فارسی را پایه‌گذاری کردند، در سال هزار و سیصد و سی و یک نوشته شده است، علوی دو سال بعد، پس از کودتای بیست و هشت مرداد برای همیشه از ایران رفت و کتابهایش نیز تا سالها در ایران اجازه انتشار نداشت ولی خب او و داستانهایش بالاخص «چشمهایش» تاثیر خود را بر نویسندگان بعدی گذاشتند.

🔸️اگر بخواهیم با دید امروزی به این رمان نگاه کنیم، مشکلات و خللی را می‌توانیم بر آن برشمریم مثلا شخصیت‌پردازیهای ناپخته یا تمهیدات بیش از اندازه نویسنده در نسبت با بن‌مایه ضعیف و کم‌رمق آن. مثلا در مورد شخصیت‌پردازی، شخصیت اصلی داستان، استاد ماکان در بخش اول و از زبان راوی اول هنرمندی بزرگ، گوشه‌گیر و تا حدودی مرموز معرفی می‌شود و در بخش دوم و از زبان راوی اصلی فردی مبارز و تاثیرگذار در ابعادی وسیع، علوی هیچ تلاشی برای توجیه این تناقض نکرده است و از جهتی دیگر او مقدمه‌چینی پروپیمانی دارد ولی آنچه به‌عنوان داستان اصلی مطرح می‌کند توقعات را برآورده نمی‌کند.

🔹️به هر رو اگر این رمان را در موقعیت تاریخی آن ببینیم با رمان موفقی روبرو خواهیم بود که در قیاس با دیگر آثاری که از نویسندگان هم‌عصر او در دست است، هم زبان شسته‌رفته و سالمی دارد و هم ساختار روایی منسجم‌تری، واقعیت امر در صفحات پایانی به اینکه هم‌وطن بزرگ علوی هستم بر خود بالیدم، بر خود بالیدم که تاریخ معاصر نویسندگانی چون او را به خود دیده که وظیفه‌ای جز اعتلای فرهنگ ایرانی و زبان فارسی برای خود قائل نبودند و با وجود ناملایمات و سختی‌های فراوان از جمله تحمل زندگی در غربت دست از تلاش نکشیدند. خدا جزای خیر به ایشان دهد.
        

30

          اگر اهل مطالعه باشید امکان نداره که تعریف این کتاب رو نشنیده باشید و حداقل یک بار به شما پیشنهاد نداده باشند که این کتاب رو بخونید؛ شروع کتاب(به عبارتی ایجاده گره داستان ) از نظر من غلوآمیز بود طوری که واقعا این گره های داستانی من رو ترغیب نمیکرد که ادامه داستان رو بخونم اما از زمانی که زنی که چشم های او رو نقاشی کرده بودند وارد داستان میشه جذابیت داستان بیشتر میشه چراکه بزرگ علوی به خوبی تاروپود وجودی و روان یک زن رو که به ابتذال کشیده شده وتلاش می کنه که از اون ابتذال خودش رو بیرون بکشه رو به خوبی نشون داده(باتوجه به اینکه علوی خودش یک مرده!) و حتی اینقدر این ارتعاشات روحی فرنگیس(شخصیت زن اصلی داستان) به خوبی و درستی بیان شده که من هم گاهی حس همزاد پنداری میکردم...
اگرکتاب رو بخونید کاملا متوجه می شوید که فعالیت های سیاسی داستان در سایه ی عشق فرنگیس به ماکان در حال انجام شدنه و بیشتر باید انتظار یک رمان عاشقانه ای داشت که به اقتضا اون دوره درگیر فعالیت های سیاسی شده و خب به طبع مبارزه هایی  رو هم شرح میده.
ور در کل من میتونم صفت خوب رو به این رمان اطلاق کنم و بهتون پیشنهاد میدم این رمان روان رو حتما مطالعه کنید.
        

19

          کتاب چشم هایش ، یکی از معروف ترین آثار بزرگ علوی است. داستان این کتاب از آن جا آغاز می‌شود که شخصیت اصلی به دنبال جستجوی چشم هایی آشنا است. چشم‌هایی که در یک تابلو خود را به او نشان داده و او را شیفته ی خود کرده اند. شخصیت مهم  این کتاب، استاد و نقاش بزرگی به نام ماکان است که در فضای خفقان آور تهران سال 1317 زندگی می‌کند و به چاپ و انتشار اعلامیه‌هایی ضد حکومت پهلوی اقدام کرده است. این کتاب، در راستای ارائه یک داستان عاشقانه، تصویری از استبداد و دیکتاتوری سال های حکومت رضا پهلوی را روایت می‌کند. داستان اصلی این نقاش، داستان زنی است که عاشق و دل باخته ی او خود شده است. این زن، برای بدست آوردن معشوق خود دست به هر کاری می‌زند و خود را نیز فدای استاد می‌کند. با این حال، استاد او هرگز متوجه فداکاری های او نمی‌شود. این زن، در حالی که خانواده ی او، از بزرگان سیاست و افراد دستگاه حکومت پهلوی هستند،  در قبال حمایت و آزادی استاد معترض خود، زندگی اش را فدا می‌کند و با مردی دیگر ازدواج می‌کند. با این حال، استاد نقاشی نیز به زن علاقمند است اما به دلیل موقعیت خود، از زن فاصله می‌گیرد تا به او آسیبی وارد نشود.
راوی داستان، ناظم یک مدرسه و مسئول نمایشگاه آثار استاد ماکان است که دریافته در پشت چشم‌هایی که استاد نقاشی کرده است، رازی نهفته. در نتیجه این شخص، تلاش می‌کند تا زنی را که چشم هایش نقاشی شده پیدا کند و از این راز سر دربیاورد. 
بنظر می‌رسد، داستانی که بزرگ علوی روایت کرده، داستان زنانی است که برای رهایی از استبداد، تلاش کردند و گاها خود را فدای انقلابیون و معترضین کردند. با این حال، هرگز کار آن ها دیده نشد و صدایشان نیز به گوش کسی نرسید.

        

8

سحر

سحر

1403/9/4

          اولین چیزی که خیلی به چشم می خوره، توصيف‌های دوران حكومت رضا سان هست. استبداد، خفقان، فساد در ارکان دولتی، چاپلوسی در باد، اعتراف‌گیری‌های اجباری و ... از کلمه‌هایی هستن که هنگام خوندن کتاب توی ذهن نقش میبنده. حتی میشه گفت در طول خوندن کتاب، یک ویژگی مثبت و کارآمد درباره‌ی حکومت این دوزه به چشم نمی‌خوره.

به نظر میاد هفت سال زندان سیاسی بودن در دوره پهلوی، اثر خودش رو در نگارش این کتاب گذاشته و انگار نویسنده خشم و عصبانیت خودش رو نسبت به رضا شاه در سیر داستان آورده. روی بخش سیاسی و اجتماعی داستان، از این جهت نمیشه چندان حساب کرد.

البته با توجه به اینکه این کتاب در سال ۱۳۳۱ نوشته و نسبت به زمان نگارش کتاب و بیان و اشاره واضح به این قبیل مسائل، ارزش کتاب رو در دوره‌ی خودش تا حدی بالا می‌بره‌. اما نویسنده تو سیاه جلوه دادن این دوره، کمی هم زیاده‌روی کرده.

و اما بخش رمانتیک داستان. لایه‌ای از شک و ابهام روی کل ماجرا رو گرفته بود. هدف استاد چی بود؟ اصلا تکلیفش از این بابت مشخص بود یا نه؟ آدمی خودخواه بود یا صرفا از بروز احساساتش واهمه داشت یا خودش رو نمی‌خواست درگیر کنه؟ یا شاید هم فقط هدف سواستفاده در راستای اهداف سیاسی خودش بود.
بخش رمانتیک داستان برای من خیلی آبکی و مهمتر از همه بدون پایه و اساس به چشم میومد. از غرض‌ورزی‌های بخش سیاسی راضی نبودم، اما بخش رمانتیک هم چندان چنگی به دل نمی‌زد.
عشق و دلبستگی بدون شناخت؟ تبدیل بی‌احترامی و نادیده گرفته شدن به علاقه پس از گذشت سال‌ها، بدون اینکه برخوردی و صحبتی این وسط افتاده باشه؟

در کل انتظارم از این کتاب انتظار دیگه‌ای بود. به چند دلیل: وقتی اسم بزرگ علوی میاد، اسم این کتاب هم حتما به دنبالش میاد، با خودم فکر می‌کردم لابد این معروفیت دلیلی باید داشته باشه. از طرفی کتابی که دست من بود چاپ پنجاهم نشر نگاه بود و همین انتظار من رو می‌برد (البته شاید بقیه هم به دام‌هایی که من افتادم افتاده باشن). کتاب چمدان رو که مجموعه داستانی از بزرگ علوی بود رو خونده بودم و جزو کتاب‌های نسبتا خوب برام تلقی می‌شد (گرچه الان باید مجدد نگاهی به این کتاب بیندازم و ببینم هنوز هم نظرم همون نظر سابق هست یا نه.)

در آخر باید بگم تجربه‌ی این کتاب تجربه‌ی خوبی نبود اما چند جمله از کتاب بود که توجه من رو کمی جلب کرد:

- گاهی آدم نادانسته دنبال چیزی می‌رود، وقتی آن را پیدا نمی‌کند، اصلا خود را گم شده احساس می‌کند.

- از هنر گفتگو به میان آوردم. مفصل برایش شرح دادم که دوست‌دار هنر از خود هنرمند بیشتر لذت می‌برد. مسلماً هر هنرمندی از کار خودش حتی اگر شاهکار هم باشد ناراضی است. همیشه می‌خواهد بهتر و زیباتر از آنچه که خلق کرده بسازد. همیشه می‌تواند عیوب آن را ببیند. هنرمند بهترین منقد آثارش است، اما تماشاچی غرق لذت می‌شود. اغلب مردم نواقص را آسان ادراک نمی‌کنند، فقط زیبایی‌های آن را می‌بینند.

- با عصبانیت گفت: «ای خانم، مردم؟ مردم کی‌اند؟ خر اینها Mentalitéشان اینجور است. از این بهتر چیزی نمی‌فهمند. مثل
اینکه قورباغه را از لجنزار بیاورید توی پر قو بخوابانید. قورباغه توی لجن خوش است.

- درباره گذشته قضاوت کردن کار آسانیست. اما وقتی خودتان در جریان طوفان می‌افتید و سیل غران زندگی شما را از صخره‌ای در دهان امواج مخوف پرتاب می‌کند، آنجا اگر ایستادگی کردید، اگر از خطر واهمه‌ای به خود راه ندادید، بله آن‌وقت در دوران آرامش، هستی را می‌چشید.
        

27