تاریخ بیهقی

تاریخ بیهقی

تاریخ بیهقی

4.5
35 نفر |
11 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

35

خوانده‌ام

71

خواهم خواند

107

شابک
0000000000492
تعداد صفحات
1,090
تاریخ انتشار
1371/8/1

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
تاریخ بیهقی، ثمره عالی و بی مانند یک دوره طلائی در تاریخ ادبیات این مرز و بوم است .
بیهقی با تاکید بر مشاهده و مقید ماندن به دیدگاه راویان و ثبت جزئیات صحنه ها و نقل نامه ها و گفت و گوهای افراد درگیر در ماجرا، روایتی مستند و داستانی باورکردنی به دست می دهد .
او با افسانه پردازی و خیالبافی میانه خوبی ندارد . عظمت کار او قالب تنگ تاریخ را شکست و تاریخ او را به قلمرو « ادبیات » و « رمان » وارد کرد.

      

پست‌های مرتبط به تاریخ بیهقی

یادداشت‌ها

نعیمک

نعیمک

1403/9/24

          تمام شد. یکی از مهم‌ترین متون کلاسیک را خواندم. بیشتر از هر چیزی شگفت‌زده و ذوق‌زده که متنی چنین قدیمی را با کمی سختی و تمرین می‌شد روان خواند. اینکه در تمام این سال‌ها ما هنوز از طریق زبان با گذشته در پیوند هستیم. و دوباره این شگفتی که وقتی حافظ یا رودکی یا فردوسی می‌خوانیم خیلی خیلی خیلی از ما دور هستند ولی حس تازگی دارند ومی‌توانیم ارتباط برقرار کنیم. 
اما دربارۀ خود کتاب دو نکته به ذهنم می‌رسد. اولین مورد بحث تاریخی کتاب است. بیهقی وسطِ وسط ماجرا است. انگار یک گوشه با دوربین نشسته و دارد حوادث را می‌نویسد. این شکل از روایت برای من خیلی جذاب بود. شخص سومی نبود که با پژوهش به این نکات رسیده باشد. قشنگ نوت گوشی‌اش را باز می‌کرده و روایات را هر روز می‌نوشته. من کتاب تاریخی قدیمی دیگری نخواندم که بدانم چقدر این ویژگی منحصر‌به‌‌فرد است اما واقعاً جالب بود. بیهقی وسط ماجرا است و دقیقاً می‌فهمی چرا این همه بی‌ثباتی در کشور بوده و چرا هیچ‌کس به حرف هیچ‌کس دیگر گوش نمی‌داده. قشنگ وسط نیرنگ و ماجراها هستی. 
اما مسئلۀ دوم نوع روایت بیهقی است. باز هم من آن قدر سواد ندارم که بدانم کتاب‌های آن دوران و حتی جلوتر چقدر در سبک نوشتاری و روایت شبیه بیهقی بود ولی چطور به این نوشتن رسیده؟ نوع روایتش خیلی هیجان‌انگیز است. خیلی زیاد و باورت نمی‌شود که موقع خواندن کتابی قدیمی یک‌هو از روی برگه بلند شوی و به فکر فرو روی. با نگرانی منتظر مرگ کسی باشی یا منتظر بمانی نامه‌ای برسد و از اخبار ولایات دیگر با خبر شوی. کتاب خیلی داستانی است و شاید برای همین هنوز برای ما هیجان‌انگیز است. 
یک عالمه جملات و لغاتی هم دارد که با نگاه کنونی واقعاً دل‌انگیز هستند. برای همین کتاب شیرین‌تر می‌شود. خواندن کتاب اصلاً ساده نبود. یک عالمه شخصیت و لغت و جملاتی که شاید معنایی ندارند و تو را از وسط کتاب ول می‌کنند. این بار که سراغ کتاب رفتم از یاسین حجازی کمک گرفتم که گفته بود خیلی درگیر اسم‌ها نشویم و واقعاً کمک‌کننده بود اما کمک اصلی را خود کتاب کرد.
فکر می‌کنم این نسخۀ دو جلدی سخن بهترین کتاب کلاسیکی است که برای امروز ما طراحی شده است. کاملِ کامل کامل. جلد اول متن خود بیهقی است اما مهم‌تر جلد دوم است. جملاتی که مشخص نیست را در جلد دوم معنایشان را می‌فهمیم اما مهم‌تر از آن تمام شخصیت‌ها را در جلد دوم توضیح داده. یعنی اگر حسن‌نامی را وسط کتاب پیدا می‌کنیم لازم نیست با خودمان بگردیم که بود! با مراجعه به جلد دوم قصه‌اش را می‌فهمیم. دربارۀ تمام شهرها هم این اتفاق افتاده و مهم‌تر از همه نقشه‌ای که برای آن دوران است و من چند باری همراه مسعود از روی نقشه سفر کردم و دقیقاً می‌دانستم کجا هستم. کتاب لغات مهم و  سخت را معنی نکرده اما انتهای جلد دوم آورده است. ای کاش این کار را هم می‌کرد که عالی در عالی بود. 
در نهایت فکر می‌کنم تجربۀ بیهقی بدون این دو جلد این قدر شیرین و ساده نبود.
        

0

          - با این کتاب ارزشمند در دوران تحصیل دبیری زبان و ادبیات فارسی آشنا شدم و به قدری از نثر زیبایش شگفت زده شدم و لذت بردم که هنوز مزۀ نخستین دیدار و آشنایی با آن، زیر زبانم باقی مانده است!

- این چاپ تاریخ بیهقی، هشتمین کتاب از مجموعۀ بازخوانی متون است که به همت جعفر مدرس صادقی به شیوه‌ای زیبا و خواندنی ویرایش شده و بنا به گفتۀ ایشان هیچ دخل و تصرفی در واژگان و شیوۀ نگارش کتاب انجام نشده و به احتمال قریب به یقین، ما همان متنی را می‌خوانیم که بیهقیِ دبیر نوشته است.

- این کتاب در 3000 نسخه به سال 1377 و در قطع وزیری با جلد کاغذی (شومیز) در 664 صفحه متن و 80 صفحه مقدمه (در مجموع 744 صفحه) و در نشر مرکز به چاپ رسیده است.

- تنها ایرادی که می‌توان به تلاش فراوان و عالی آقای مدرّس صادقی گرفت؛ بُردَن واژگان و معانی آنها (واژه نامه) به آخِر کتاب است.
- چقدر عالی می‌شد که واژگان و معنای آنها در پاورقی همان صفحه از کتاب می‌آمد و نیازی به این دور شدن از فضای داستان و متن نبود. در هر صورت از ایشان بابت این تلاش ارزشمند سپاس‌گزارم.



- ابوالفضل محمد ابن حسین بیهقی؛ دبیرِ دیوانِ رسالتِ سلطان محمود، سلطان مسعود و برخی دیگر از پادشاهان غزنوی و دست پروردۀ بو نصر مشکان صاحبِ دیوانِ رسالت و بزرگِ مُنشیان و نویسندگانِ دربار غزنویان است.
- هر چند بیشتر بخش‌های این اثر از بین رفته است (تنها حدود یک ششم از اصل کتاب تاریخ بیهقی به دست ما رسیده است)؛ اما همین بخش‌های بازماندۀ کتاب، نشانگر ارزش تاریخی آن، هم‌سنگ با ارزش ادبی کتاب است. 

- نویسنده نمونۀ عالی نثر بِینابِین ـ از نثر ساده و مُرسَل قرون سوم و چهارم تا نثر مَصنوع و مُتکلّف قرن پنجم و ششم ـ را به خوبی حفظ کرده و برای ما هدیه فرستاده است.
- بیهقی مردی سلیم‌النفس است که بنا را بر صداقت در بیان حکایات و احوال و اوضاع شاه، وزیر، مسئولان و شخصیت‌ها و نیز اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور نهاده و می کوشد، کمترین حُبّ و بُغض و قضاوت را در بیان مطالب داشته باشد.

- وی پیری جهان‌دیده است که در پایان حکایت‌های مهم و سرنوشت‌ساز کتابش ـ در قالب پندهایی کوتاه و خلاصه که مانند نمکِ غذا به جان انسان می‌نشیند ـ دیگران را به هشیاری، تفکر و تامل در اوضاع جهان و بی‌اعتباری دنیا دعوت می‌کند و دلبستگان و وابستگان به دنیا را نادان و احمق می‌داند و آرزو می‌کند که همگان در دنیا و آخرت رستگار شوند.
- بیهقی خود در جای‌جایِ کتابش به خوانندگان یادآوری می‌کند که آگاهانه تصمیم گرفته، تاریخی بنویسد که تا پایان جهان و تا قیامت در جهان بماند و باعث عبرت و درس مردمان گردد و به آنان کمک کند، درست زندگی کنند.

- او در بخش‌های مختلف کتاب، به منابع مورد استفاده‌اش اشاره می‌کند و معمولا در بیان مسائل و مطالب تاریخی بسیار سختگیر است و اصرار دارد، ماجرایی را که خود در آن میان حاضر و ناظر نبوده، از زبان چندین شخصیتِ مورد اعتماد و خوشنام و مورد قبول همگان، برای خوانندگان بیان کند و این بر ارزش و غنای مطالب کتاب افزوده است.
- و خلاصه تاریخ بیهقی کتابی خواندنی است و اگر اهلش باشید، پس از خواندن حدود 100 صفحه و آشنایی با زبان بیهقی، از داستان‌ها، ماجراها و نمایش زیبایی که بیهقی برای شما ترتیب داده است؛ غرق شگفتی و سُرور خواهید شد.


- سلطان مسعود غزنوی؛ پادشاهی دمدمی مزاج، خودخواه، خودرأی و مستبد، سختگیر، حسّاس و زودرنج و خسیس است و چون بسیاری پادشاهان دیگر، تنها به مالی که عاملانش از مردم بینوا می‌دوشند و برایش می‌فرستند، توجه دارد و به رنج مردم در پرداخت مالیات‌ها وَقعی نمی‌نهد، گر چه در محضر بزرگان و درباریانش چنین ادعایی می‌کند.

- سلطان مسعود به جهت تصور توهم وجود توطئه به همه بدبین است، مانند بیشتر شاهانی که به ناحق به حکومت می‌رسند و لیاقت و کاردانی ندارند و به هیچ کس اعتماد نمی‌کنند و افراد منافق و کم خِرَد و چاپلوس اطراف آنها را می‌گیرند و ایشان را به خِرَدمندان و دلسوزان بدبین می‌کنند.



نمونۀ نثر کتاب «تاریخ بیهقی یا تاریخ مسعودی»: «... و آن روز و آن شب، تدبیرِ بر دار کردنِ حَسَنَک در پیش گرفتند. و دو مردِ پیک راست کردند با جامۀ پیکان که از بغداد آمده‌اند و نامۀ خلیفه آورده که «حَسَنَکِ قَرمَطی را بر دار باید کرد و به سنگ بباید کُشت، تا بارِ دیگر بر رَغمِ خُلَفا هیچ کس خلعتِ مصری نپوشد و حاجیان را در آن دیار نَبَرَد!»
چون کارها ساخته آمد، دیگر روز، چهارشنبه، دو روز مانده از صفر، امیر مسعود برنشست و قصدِ شکار کرد و نِشاطِ سه روزه، با ندیمان و خاصّگان و مُطربان. و در شهر خلیفتِ شهر را فرمود داری زدن بر کَرانِ مُصلایِ بلخ، فرودِ شارستان.

... و حَسَنَک برهنه با اِزار بایستاد و دست ها در هم زده، تنی چون سیم سفید و رویی چون صدهزار نگار. و همۀ خَلق به درد می‌گریستند.
خودی روی‌پوش، آهنی، بیاوردند، عمداً تنگ، چنان که روی و سرش را نپوشیدی، و آواز دادند که «سر و رویش را بپوشید تا از سنگ تباه نشود ـ که سرش را به بغداد خواهیم فرستاد نزدیک خلیفه!»
و حَسَنَک را همچنان می‌داشتند. و او لب می‌جُنبانید و چیزی می‌خواند. تا خودی فَراخ‌تر آوردند.

و در این میان، احمدِ جامه دار بیامد سوار و روی به حَسَنَک کرد و پیغامی گفت که «خداوند سلطان می‌گوید این آرزویِ توست که خواسته بودی و گفته که "چون پادشاه شوی، ما را بر دار کن!"
ما بر تو رَحمَت خواستیم کرد. اما امیرالمومنین نبشته است که تو قَرمَطی شده‌ای و به فرمانِ او بر دار می‌کنند.»
حَسَنَک البته هیچ پاسخ نداد.

... و آن روز که حَسَنَک را بر دار کردند، استادم بونصر روزه بنَگشاد و سخت غمناک و اندیشه‌مند بود، چنان که به هیچ وقت او را چنان ندیده بودم. و می‌گفت «چه امید ماند؟»
و خواجه احمدِحسن هم بر این حال بود و به دیوان ننشست. ...»
        

56