یادداشتهای زهرا راکیان (20) زهرا راکیان 1403/4/28 بیگانه آلبر کامو 3.9 158 آن وقت بود که متوجه شدم آدمی که حتی فقط یک روز زندگی کرده باشد میتواند صد سال را راحت در زندان بگذراند. 0 0 زهرا راکیان 1403/4/28 تصویر دوریان گری نیلوفر شیرازیان 4.6 1 +اون میخواد تو رو اسیر کنه. _من حتی از فکر آزاد بودن هم وحشت میکنم! 0 0 زهرا راکیان 1403/4/14 انتری که لوطیش مرده بود صادق چوبک 3.4 13 آسمان و دریا مست کرده بودند و دل هوا به هم میخورد و دل دریا آشوب میکرد و آسمان داشت بالا میآورد و صدای رعد مثل چک توی گوش آدم میخورد و از چشم آدم ستاره میپرید و موج ها رو سر هم هوار میشدند. 0 0 زهرا راکیان 1403/4/6 تفنگ نه دال (شرح زندگی و مبارزات آعلیداد خدر سرخ پهلوان نامی بختیاری) اردشیر صالح پور 5.0 1 چشمش که به لاشخور ها افتاد که بر اسبی چمباتمه زده بودند تصمیم گرفت به آنها شلیک کند و هر نه تایشان را به درک واصل کند... 0 0 زهرا راکیان 1403/4/6 دلربا: زندگی پرماجرای مهرالنساء، ملکه ایرانی فواد فاروقی 0.0 1 نور جهان، لقب مهر النساء بوده است، لقب زن دلربایی که از همسر سفاکش، شاهی نرمخو ساخت... 0 2 زهرا راکیان 1403/4/6 زندانی قلعه قهقهه حمزه سردادور 3.4 4 من قبل ازین که تو را ببینم مثل همهی مردم سخنی از عشق و عاشقی شنیده بودم ولی نمیفهمیدم چیست... بر من ثابت شد که زندگی بی تو برای من زندان پر شکنجه خواهد بود... 0 0 زهرا راکیان 1403/4/6 ما تمامش می کنیم کالین هوور 3.8 118 فكر میكنم يكى از بزرگترين نشانههاى بلوغ يک فرد همین است، اينكه بداند چطور چيزهايى را كه براى ديگران اهميت دارد، درک كند، حتى اگر براى خودش اهميت چندانى نداشته باشد. 0 0 زهرا راکیان 1403/4/6 سینوهه: پزشک فرعون جلد 2 میکا والتاری 4.6 2 یک روز یکی می گوید که من چون فرزند خدایان هستم ، برتر از دیگران می باشم و روز دیگر می گویند که ما چون زر و سیم داریم ، برتر از دیگران هستیم و یک روز دسته ای پیدا می شوند و می گویند که ما چون در بزرگ ترین مدرسه مصر _دار الحیات_ تحصیل کرده ایم و دانشمند هستیم ، برتر از دیگران به شمار می آییم . ولی منظور تمام کسانی که تا پایان جهان به مناسبت داشتن اصالت خانوادگی یا بلندی ریش یا داشتن تحصیلات عالی خود را برتر از دیگران می دانند ، این است که بر فرق سایرین بکوبند و پشت آنها را با چوب زخم کنند و آنها را مثل چهارپایان وادارند که برایشان به کار مشغول شوند و نتیجه ی کار آنها را به رایگان در ازای یک لقمه نان و یک پیمانه آبجو از دستشان بگیرند . انسان را باید از روی قلب او مورد قضاوت قرار داد و اگر میخواهید بدانید چرا افراد با هم مساوی هستند و یکی بر دیگری مزیت ندارد، آنها را در موقع بدبختی و بخصوص ناخوشی و رنج مورد قضاوت قرار دهید تا بدانید که همه یکجور مینالند و اشکی که از تمام چشم ها بیرون میآید، از یک جنس، یعنی آب شور است؛ کسانی که حرف مرا می شنیدند، قاه قاه میخندیدند و میگفتند: سینوهه بدون تردید تو دیوانه هستی...! 0 0 زهرا راکیان 1403/4/6 شب های روشن فیودور داستایفسکی 3.9 205 چطور میتوانستم اینجور کور باشم؟ حال آنکه همه چیز را دیگری تصاحب کرده بود و من جز باد در دست نداشتم ...! همین مهربانیهایش ، همان لطفهایش نسبت به من و عشقش... بله، عشقش به من چیزی نبود جز شادیاش در نزدیکی دیدار با دیگری... 0 0 زهرا راکیان 1403/4/6 گفت وگو در باغ شاهرخ مسکوب 3.3 2 من گمان میکنم هر کسی در ته دلش یک باغی دارد که پناهگاه اوست. هیچ کس از آنجا خبر ندارد، کلیدش فقط در دست صاحبش است. آنجا، آدم هر تصوّر ممنوعی که دلش میخواهد میکند عشقهای محال، هر آرزوی ناممکن و هر خواب و خیالِ خوش، هر چیز نشدنی، آنجا شدنی است؛ یک بهشت یا شاید جهنم خودمانی و صمیمی که هر کس برای خودش دارد. این باغ اندرونی چه بسا از دید باغبانش هم پنهان است اما یک روزی و یک جوری آن را کشف میکند! 0 0 زهرا راکیان 1403/4/6 قمارباز فیودور داستایفسکی 3.9 119 مدیران چشمه های آب گرم از همهی ممالک بدون تعیین مقام و رتبهی خود، برای تماشای این کنتس پیر روسی که بچه شده است! و تا کنون میلیون ها باخته است، هجوم میآوردند. 0 0 زهرا راکیان 1403/4/6 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 365 زنده بودن زمان میبرد، از همه چیز بریدن هم زمان میبرد. مسئله این است که فردا دوباره باید به زندگی ادامه بدهد. 0 0 زهرا راکیان 1403/4/6 چشم هایش 4.3 3 چه شیرین بود. چه شیرین میتواند باشد. افسوس که ما فقط تلخی آن را میچشیم... 0 0 زهرا راکیان 1403/4/6 سال بلوا عباس معروفی 4.1 90 چرا برای داشتن او باید به زمین و زمان التماس میکردم؟ 0 0 زهرا راکیان 1403/4/6 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 139 عظمت در یکنواختی حرکت نیست، در تداوم حرکت است، در باقی ماندن میل به حرکت، در ایمان به حرکت، و بازگشت به حرکت... 0 0 زهرا راکیان 1403/4/6 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.0 100 عشق مگر حتما باید پیدا و آشکار باشد تا به آدمیزاد حق عاشق شدن، عاشق بودن بدهد؟ گاه عشق گم است؛ اما هست، هست، چون نیست. عشق مگر چیست؟ آنچه که پیداست؟ نه، عشق اگر پیدا شد که دیگر عشق نیست. معرفت است. عشق از آن رو هست که نیست. پیدا نیست و حس میشود. میشوراند. منقلب میکند. به رقص و شلنگ اندازی وا میدارد. میگریاند. میچزاند. میکوباند و میدواند. دیوانه به صحرا! 0 0 زهرا راکیان 1403/4/6 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.2 240 یک روز کار، و در پایان روز، یک لحظه دیدار. دیدار چشم هایی به رنگ عسل. 0 1 زهرا راکیان 1403/4/6 هر دو در نهایت می میرند آدام سیلورا 4.2 196 سال ها بدون ریسک پذیری زندگی کرده ام تا عمر طولانی تری داشته باشم، و ببینید این رویه مرا به کجا رسانده است. در خط پایان هستم اما هرگز مسیر مسابقه را ندویده ام... 0 1 زهرا راکیان 1403/4/6 قهوهی سرد آقای نویسنده روزبه معین 3.1 97 من فقط همونم که یه شب به سرم زد قلب کسی رو که دوست دارم فتح کنم . در حالی که همه ی دنیا می گفتن توانایی انجامش رو ندارم ، ولی من با تموم قدرت شروع کردم . خوب هم پیش رفتم ، خیلی هم بهش نزدیک شدم. اما درست لحظه ای که خواستم تصاحبش کنم اسیر سرما شدم، سرمای نگاهش ... 0 1 زهرا راکیان 1403/4/6 پنج قدم فاصله ریچل لیپینکات 4.4 82 عاشقش هستم و او دارد برای همیشه از زندگی ام می رود تا من بتوانم زندگی کنم ... 0 1