یادداشتهای حسین شیرزادی (16)
1404/5/31

از کتابهای بسیار عجیبی هست که خواندم، میشد نام این کتاب را گذاشت معجزات جنگ، از خودگذشتگی رزمندهای که سهروزه آب نخورده و آبش رو میبخشد به مجروح اسیر شده عراقی بگیر تا زمانی که عراقیها ضدهوایی را روی زمین کار گذاشته باشند و بهترین نقشهٔ کشان جهان، با تمام و بهترین تسلیحات و نیروهای کمکی از چند جای جهان گرفته باشند و فکر بکنند که دیگر ردشدن از آن همه موانع و... محال باشد؛ اما ناگهان صدای ایمان را میشنوند صدایی که اگر باشد هیچچیز جلودارش نیست. وقتی اسیری بلندپایه را میگیرند، میگوید: نقشهکشان ورشو و تسلیحات آمریکایی و خیانت پشتسرهم منافقین و با آن آبوهوای مزخرف و زمین شنی که پای انسان تا زانو در آن فرومیرود و مینگذاریهای سنگین ما و سیمخاردارهایی که از آلیاژی بهکاررفته که بریده نشود و یا بهسختی بریده شود، شما تا اینجا چگونه توانستهاید بیایید، تازه این اسیر خبر از آن نداشت که بچهها پنجروزه در محاصرهاند و دارویی برای مجروحان وجود ندارد و غذا و آبی هم برای خوردن در این کانال نیست، حقیقتاً باید دستبوس تمام رزمندگان باشیم، رزمندگانی اگر آن روزها آن طور به دشمن حمله نمیکردند الان معلوم نبود مثل واقعهای که نوامیس مارا از چند تیر برق در خرمشهر آویزان کردند، در کل ایران این کار را بکنند و درود خدا و رسولش و اهلبیتش به آن مردان پاک.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.