یادداشت‌های سید هادی میرمهدی (74)

4

برشی از کت
          برشی از کتاب
مولانا-(چمباتمه مشغول خوردن خربزه و شیرینی و آشامیدن چای می باشد)-از همه شما راستی راستی ممنونم.هرچه فکر می کنم می بینم کاری نکرده ام که مستحق این همه لطف و محبت برادران عزیز خودم باشد.تکلیف شرعی و وظیفه وجدانی هر آدم مسلمانی است که نگذارد به برادرانش ظلم بشود.مگر نمی دانید که در کیش و آئین ما مجاهد فی سبیل الله با شهدا در یک ردیف آمده است.تا میتوانید زیر بار ظلم نروید و راضی نشوید به کسی ظلم بشود... 

نکته برداری: شنیدید میگن طرف یه سر و گردن از بقیه بالاتره...
بنده به جد و حقیقت این عبارت رو در وصف مرحوم سید محمد علی جمالزاده صادق میدونم.
واقعا در بیان،تخیل،قلم،توصیف و ... بی نظیره
از کتابهایی بود که وصف خاصی ازش نشنیده بودم ولی با کمال میل تا آخرین صفحه مطالعه کردم و سرتاسر لذت بخش و طنز آمیز بود.
توضیحی نسبت به برش:
این برش، بخشی از نمایشنامه باج سبیل بود که ملا(آخوند) بعد از یه گرد و خاک حسابی با یه میرپنج تندخو و خشن که خربزه فروشی را به باد جسارت گرفت و سیلی به گوشش زد به مردمی که برای تشکر از اون هدایایی عطا نمودند،بیان کرد
بقیه اش بماند وقتی که خودتون کتاب رو مطالعه کردید...


        

3

          #برشی_از_کتاب 
"مشیر بی جواب ماند، مختار گفت:
لنج!میدونی چیه؟ تو آبای کویت لنج را بستن به مسلسل .خیال کرده بودن اسلحه ای چیزی قاچاق می کنه.لنج مثل الک سوراخ شد و ما مثل گندم ریختیم تو آب. هفتاد نفر چندتایی با گلوله مردن، بیست تایی تو آب غرق شدن، بقیه هم رو آب موندن تا کمک رسید. اما کوسه چندتا دست و پا را قلم کر و برد. یکی من، یکی یه سیاه، یه بحرینی، سه تا عرب مکه ای، یه جهود، دوتا سیک. یکی از سیکاس از کمر نصف شده بود. تو مریض خونه وقتی چشام را واز کردم دیدم یه پام نیست. بعدشم این دو تا چوب را دادن زیر بغلم و گفتن برو در خونه ات... انگار خواب دیده بودم."
آخرین جلد از مجموعه کارنامه سپنج محمود دولت آبادی را خوندم و دیشب تموم شد.
جالب بود میشد به نوعی یک روح کلی را در کل این مجموعه داستان حاکم دونست.
اینکه از جای جای ایران داستان داشت و متعصب بر منطقه خاصی نبود(گرچه ارادت و علاقه ویژه محمود دولت آبادی به شرق ایران خصوصا خراسان را به عینه می‌توان دریافت)
اینکه پر تلاشی افراد را در شهر و روستای ایران به تصویر کشیده
اینکه در آن برهه از زمان مردم بسیار ستمکش بودند
این داستان هم که من تقریبا بر اساس تاریخ اتمام کتاب‌های مجموعه دسته بندی کرده بودم و حدودا به ترتیب نگارش زمانی مطالعه کردم، آخرین داستان این مجموعا بود
مختار که در اول داستان به خاطر بحث و جدال با اوستا کار خود از کارگاه او بیرون رفت(یا بگیم اخراج شد)
برای کار تصمیم گرفت که به کویت سفر کند 
بعد از حدود ۵ ماه خبر غرق شدنش داده شد 
و همسرش خاتون به تلاطمی افتاده بود تا سایه سری بیابد و او را پشتی خود قرار دهد
این بود که مرحب به داستان ورود میکنه 
..... 
بقیه اش را باید خودتون مطالعه کنید تا لذت ببرید🥰😇 
این برش که قرار دادم مربوط به آخرای داستان هست...
اولین مجموعه ای بود که از دولت آبادی خوندم ولی هر کدوم یک شیرینی و جذابیت خاصی را با خود داشت
        

1

          باز دولت آبادی....
کارنامه سپنج کار خودش رو کرد...
بخشی از متن
برمی خیزم و از بقال مهمان نواز خداحافظی می کنم.او شب را به خانه اش میخواندم،تعارف می کند،من قدردانی می کنم و می گذرم.من غریبم؛ 
غروب است و غربت مرا در خود می گیرد.
_آهای زبان گنجشک،آهای زبان گنجشک!
مردی مسافر از خطه خراسان و شهرستان سبزوار که ایامی چند در سیستان و بلوچستان سر می کند.
یاد سفر تبلیغی خودم به آن منطقه افتادم. بر عکس تصوراتی که امثال #ریگی و ... از آن منطقه نشان داده اند .مردمانی ساده،بی آلایش،رنجور،بی امکانات و در سختی های بسیار زندگی می کنند. اما خب توصیف #دولت_آبادی به گونه ایست که از اقوام و شهرهای مختلف در آنجا ساکن هستند. به دلیل منطقه آزاد و یا قاچاق و ... 
دلنوشت:اولین باری که دولت آبادی توسط قلمش برایم دلخوری ایجاد کرد در همین داستان بود که بحث های مذهبی را کمی دور از انصاف مطرح کرد
البته که تالیف قلوب از مسائل هامه هست ولی نباید افراط و تفریطی صورت پذیرد...بماند برای اهلش!
        

1

1

          بخشی از کتاب:...اما همینی که به این قبیله پیله کردی گناه کردی.انگار دندون پیغمبر را شکستی.اون وقت دیگه هرچه دیدی از چشم خودت دیدی .هرجا دستشون برسه می زننت.هم و غمشون اینه که یه جوری اره ت کنن.چون این آدما حیثیتشون راه نمیده نفس کشیدن آدمی را که به اشون بی حرمتی کرده تحمل کنن.
دیگه سایه شم با تیر می زنن. تازه،هیچ نفرشون هم تک نفر نیست.هر آدمشون یه فوجه.حکم زنجیر انوشیروان را دارن.دست به حلقه اولش بزنی صدای حلقه آخرش در اومده.اون وقت تو چی هستی؟
یه قارچ آدم که با یه آسمون قرنبه دنیا اومدی و با یه رگبارم از دنیا میری.بدتر از من 
لحافت آسمونه و فرشت زمین
تو جلو آدمی مثل اون یه ملخی.ها بهت کنه کباب شدی حالا منکری؟
برو تا یقینت بشه....
دو داستان غم انگیز سالار سلیمان و ذورالفقار که هر دو در زندگی رعیتی خودشون با شکست مواجه میشن و زمونه بدجوری روی سرشون خراب میشه...
باز هم مثل همیشه قلم محمود جذاب،شیوا و دوست داشتنی الحق و الانصاف دولت آبادی یکی از بهترین قلم های ادبیات معاصر رو داره...
توصیفات از طبیعت،احوال افراد،دور و بر جامعه همش انسان رو جذب خودش میکنه.
        

1

          سکوت طولی نکشید.مرد خاکستر چپقش را دور ریخت و رو به نایب گفت:
_میگم حاج آقا حقیقتا هم هر کی گفته تهران مثل شکمبه گاو میمونه راست گفته.معلومه که آدم عاقلی بوده،چیزی حالی اش می شده و گفته.بی خودی یه حرفی رو نزده.حقیقتا شهر خیلی گشاد و فراخ و ماشاءالله پر درد سریه.هزار ماشاءالله.........ص 83
دو داستان
 یکی از متولی امامزاده ای در روستا که به تازگی به این سمت رسید و ...
دیگری هم ماجرای نایب،اکبر،مرد زابلی و طفل خردسال ...
گزیده کتاب رو آوردم چون هنوز و صد البته به نحو شدیدتر #تهران امروز همین توصیفی رو داره که 55 سال پیش دولت آبادی اونو این طوری به تصویر کشیده...
#شهر_هزار_ملت
سبک ادبی روان و سلیس نویسنده خواننده رو به خودش جذب میکنه
خصوص این کتاب مواردی رو داره که نقد آن کارساز میتونه باشه
بعد از همراهی طفل با نایب که اعتراض مرد زابلی به اکبر را همراه داشت در ص 105 اکبر از خودخواهی خودش در شیوه تفکر و عقیده میگه که در گزاره های دینی مخالف این سبک بیان شده(اگر میتونستم جلو همه منحرف های دنیا رو بگیرم و نمی گرفتم مقصر بودم.اما جلو این یکی رو گرفتن چه دردی رو دوا می کنه؟)
        

1

🕋🕌 
توفی
          🕋🕌 
توفیقی حاصل شد تا این کتاب خواندنی را مطالعه کنم.
گونه معرفی این بار کمی تفاوت داره...
چون خود کتاب را متفاوت دونستم...
🔹️غرض نهایی: تبیین مفهوم "توسل" به عنوان یکی از مسلمات اندیشه اعتقادی شیعی‌اسلامی
🔸️غرض متوسط: گزارشگری گوشه ای از تاریخ ایران عزیز پس از رخداد ۱۵ خرداد و اعتراضات مردم ایران در خصوص ظلم و استبداد عصری و همچنین نگاهی به جریان حمله ارتش سرخ (سیاه)شوروی به ایران 
🔹️غرض ابتدایی :قلم زنی ادبی نویسنده در پیشروی داستان

توضیح: واقعا باید به جناب استاد انوری عزیز دست مریزاد گفت که این چنین هنرمندانه ،ماجرایی که کمتر از یک شبانه روز اتفاق افتاده است، در بیش از ۱۰۰۰ صفحه قلم فرسایی نموده اند.

چقدر زیبا می‌توان یک ایدئولوژی مذهبی را در قالب یک داستان به تصویر کشید که دائما همراه با وقایع پر مخاطره باشد...
از اول کتاب شما در اوج بودن داستان را تجربه خواهید نمود...
و این اوج گرچه شدت و ضعف دارد اما مانایی آن را با تمام وجود لمس میکنید...
پرده های مختلف داستان (ایلیاتی ها، سرهنگ واسیلی روسی و خانواده اش در شوروی، گروهبان تقی اوف در ترکمنستان، پاسگاه مرزی باجگیران، ستوان گرگیج و همراهانش، مرور خاطرات ذهنی استوار اسدی و و و ) چنان تلاطمی در ذهن شما بوجود می آورد تا کتاب را به پایان نرسانید آن را زمین نخواهید گذاشت...
پانوشت: به عنوان یک اثر هنری ادبی که در کنار سایر کارهای روز مره شما قرار میگرد وقتی اختصاص داده و مطالعه شود...
🔆 اگر فیلنامه شود و توسط کارگردانان خوبی همچون #مجید_مجیدی یا #ابراهیم_حاتمی_کیا و امثال این بزرگواران به اکران سینمایی برسد از آثار ماندگار سینمای ایران خواهد شد...
        

0

برگی از تا
          برگی از تاریخ که در برخی مسائل هنوز هم در هاله ای از ابهام است...
بیانیه بالفور
وزارت امور خارجه
2 نوامبر 1917
لرد روتشیلد عزیز،
بسیار خوشوقتم به نمایندگی از دولت اعلیحضرت همدلی خود را با خواسته ها و آمال یهودیان صهیونیست که به هیئت وزیران تقدیم و با آن موافقت شده ابلاغ نمایم.
دولت اعلیحضرت تشکیل وطن ملی برای ملت یهود در فلسطین را با علاقه دنبال می کند و برای فراهم کردن امکان برپایی آن تمام تلاشش را خواهد کرد.اما باید به روشنی دانست که هرگز نباید کاری بر خلاف و به زیان حقوق شهروندی و دینی گروههای غیر یهودی ساکن فلسطین ،یا حقوق و موقعیت سیاسی یهودیان در دیگر کشورها انجام شود.
سپاسگزار خواهم بود اگر این بیانیه را به استحضار اتحادیه صهیونیسم برسانید.

این بیانیه آرتور بالفور وزیر خارجه بریتانیا بود که خطاب به مقامات یهودی برای ایجاد کشور جعلی اسرائیل صادر شد...

دو دلیلی که می توان در نتیجه مطالعه این کتاب در ایجاد این نزاع طولانی مدت در کشور فلسطین میان یهودیان و مسلمانان به دست آورد 
1 ضعف و رو به افول بودن امپراطوری عثمانی
2 خود شیرینی انگلیس 
حرفهای بسیاری نهفته و در این کتاب گفته شده و همچنین نگفته شده است.
(لتجدن أشد الناس عداوة للذين آمنوا اليهود...)
        

0

          وقتی یک پروژه، به اصطلاح عامیانه امروزی ،شیک و مجلسی اجرا میشه و به ثمر میشینه ...
🔹سفرنامه
(در واقع اولین سفرنامه حج)
🔸بر اساس قدیمی ترین نسخه
🔹محقق توانا 
🔸کار پژوهشی حرفه ای
🔴بهترین ناشر
🔹مدیر شایسته
اصلا همه موارد دست به دست هم داده تا یک اثر و نسخه که قدیمی ترینش در هند پیدا شده به چاپ برسه...
برشی از متن کتاب
"مسجدی که ما در آنجا بودیم.اندک رنگ شنجرف و لاجورد با من بود، بر دیوار آن مسجد بیتی نوشتم و به رنگ،شاخ و برگی در میان آن بردم.ایشان بدیدند،عجب داشتند ،و همه اهل حصار جمع شدند،و به تفرج آن آمدند.و مرا گفتند که اگر محراب این مسجد نقش کنی صد من خرما به تو دهیم! و صد من خرما نزدیک ایشان ملکی بود.چه تا من آنجا بودم از عرب لشکری به آنجا آمد و از ایشان پانصد من خرما خواست،قبول نکردند و جنگ کردند. و ده تن از اهل حصار کشته شد و هزار نخل بریدند و ایشان ده من خرما ندادند.چون با من شرط کردند،من این محراب نقش کردم و آن صد من خرما بدادند..."
فراز و فرودهای قشنگی وجود داره که این تیکه از کتاب رو بخاطر وفای به عهد مردمان فلج که با ناصر خسرو بسته بودند گذاشتم.
حتما حتما بخوانید ،با همین تحقیق...
ممنون از دکتر توکلی و انتشارات فخیم علمی فرهنگی و مدیریت محترم سرکار خانم رضایی
        

0

          بخشی از کتاب
خانم فونتانن زیر لب گفت:
_مرد بیچاره.
لحنش آنتوان را به لبخند واداشت.پرسید:
-به حال او دلسوزی می کنید؟
-که چرا نتوانسته است اعتماد پسرهایی مثل شما را به خود جلب کند.
-تقصیر او نیست،و تقصیر من هم نیست.پدرم از کسانی است که در عرف عام آن ها را مرد عالی مقام و محترم می نامند من به او احترام می گذارم.ولی چه می شود کرد؟ما هرگز در هیچ زمینه ای نه تنها فکر مشترک بلکه حتی شیوه مشابه در تفکر نداشته ایم.هر موضوعی که مطرح شده است،هرگز نتوانسته ایم از دیدگاه واحد به آن نگاه کنیم....
داستانی از تبار فرانسوی آن در فضای ادبیات فرانسه ،نویسنده ای بسیار قوی و ارائه کننده ایده اصلی داستان در مرتبه ای بالا از ادبیات....
البته تحلیل و قضاوت درباره کل کتاب باید بعد از خواندن 4 جلد گفته شود... خانواده ای مسیحی و مذهبی که اتفاق بسیار عجیب فرار از منزل برای یک نوجوان نوپا ،آنان را درگیر می کند... 
پ ن تعریف مقام معظم رهبری از کتاب در نمایشگاه کتاب انگیزه اصلی برای مطالعه شد
انصافا هم کتاب فوق العاده ای است.
بماند که مترجم مرحوم ابوالحسن نجفی در این اثر نقش مهمی را ایفا کردند.
مطالعه جلد اول تمام شد.
        

2