یادداشت‌های مصطفی زریگانی (126)

          چندسال پیش سریال پخش می شد که قهرمان  فیلم به دوره  خاصی می رفت  حالا من می رفتم  به نماز  قدس سال 88  آنان می آوردم به سال 1404 تا مشاهده کنند  نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران  چگونه است

        

           این کتاب را به همه پیشنهاد می کنم  .  کلامی است شهید سلیمانی  که درباره این شهید است که اگر من شهید شوم جایگزین برای من است ولی اگر شما شهید شوید  جایگزینی نیست
        

           امروز کتاب را تمام کردم  روز حمله  اسرائیل  بود  قهرمان کتاب‌  از دفن کردن دوست شهید را توصیف می کرد  ؛   غمگین شدم     ولی بعض ونفرت  از از این دشمن در دل ما زنده است
        

          بامزه بود
        

          این سوم کتاب از  آقای سالاری است  که خواندم 
کتاب شیوا بسیار جذاب  .
یاد حرف شهید  مطهری افتادم که با ید معارف دین را با داستان به مردم آموزش داد
        

          کشش داستان جوری بود یک ساعته خواندم بسیار آموزنده
        

          همانند اسم کتاب زیبا بود  آدمی را وسوسه  می کند فیلمش را در سینما   نگاه کند   از اول سالها حالا این پنجمین کتابی است که فیلم سینمایی  دارد
        

          از نشر خوب روایت فتح  در خواستی داشتم  چرا این کتاب را خوب تبلیغ  نشده . 
 دلیل دیگری این کتاب را خواندم یاد دوستی افتادم سال ۹۲  بحث  های مثل برجام مطرح شد  دوست ما مخالف بود  و دلیلی را بیان می کرد نحو شهادت  قهرمان  کتاب‌ شهید  داریوش  رضایی‌نژاد  بود .  
جالبی این کتاب همسر این شهید است که چه روح بزرگی دارد
        

          اولا شمارا دعوت به گوش دادن به پادکست  کتاب گرد قسمت ۹۵ ،لازم به توضیح  است تنها گوش کنید
 دوم اینکه من در سال۹۰ ویا ۹۱ به راهیان نور رفتم آن سالها مصادف با اختلاس ۳۰۰۰ هزار میلیاردی   بود وسخنران  یکی از شب ها آقای رئیسی بود من در جلسه  به حالت کسی طلبی ازایشان دارد نگاه می کردم سید این جلسه را تمام رفت و از  سوال نکرد وحال با گذشت این همه سال    من ماندم یک دنیا حسرت چطور از سید حلال کنند
        

           این کتاب را باشخصیت شهید صیاد شیرازی می‌خوانید،   شهید حاضر نبود هیچ گونه پارتی بازی کند حتی برای  نزدیک ترین فرد خانواده   مثل پدر ، بسیار منظم وزمان برای او حکم طلا داشت، بسیار متواضع بود 
        

          آخر کتاب خیلی  هیجان داشت،  
        

          اولا آشنایی من با این کتاب از کتاب مبل بنفش ولیو تالتسوی بود
دوم ، این هست در جهان آخرت مرگ وجود ندارد پس قدر همدیگر بدانیم
        

          زیبا ودلنشین بود    فرمانده ای بود که به نیروهایش فرمان میداد که بیا 
        

          آخر داستان هیجان انگیز نبود
        

          خاطره بامزه‌ای از کتاب شنیدم ، نویسنده کتاب  در به سفر اصفهان  یک روز سری به کتابفروشی می زند   از کتاب فروش  سراغ این کتاب را می‌گیرد  وفروشنده می گوید کتاب چهار رنگ دارد ، ونویسنده  فکر می کند  این شوخی اصفهانی  هست  ،وقتی کتاب را  مشاهده می‌کند  کتاب  در فتوشاپ  هست پس چاره‌ای   جز خریدن کتاب را ندارد
        

          جالب بود 
        

          دوستی دارم که طلبه هست کاش می شد این کتاب را به او هدیه بدهم
        

          دراین کتاب  نویسنده شما را به جهان کتاب  آشنا می‌کند وفقط یک جای کتاب لنگ میزند که در خرید کتاب ،  خریدار کتاب دوجور  است خرید کتاب آسان هست که اطرفیان هم کتابخوان باشد دوم اینکه اطرافیان کتابخوان نباشند  باید کتاب را با هزار ترفند به کتابخانه اضافه کنی
        

          نظر استاد درباره ذوالقرنین  جالب بود
        

          صوتی کتاب را گوش کردم ، اگر کتاب را با دو صدایی زیبا بیان شده است ولی بهتر بود صدای روایی  مرتضی آوینی بود  کل کتاب را می خواند