یادداشتهای محمدتقی ریاحی (50)
1404/4/12
عشق در برابر عشق از نظرم کتاب بدی نیست. داستان داره. شخصیت پردازی ها نسبتاً خوب انجام شده. برای یکبار خوندن نه تنها ضرری نداره که میتونه خیلی هم مفید باشه چونکه برای هر مطلب تاریخی که نویسنده ادعاش رو کرده، پینوشتی در آخر کتاب گذاشته که خیلی میتونه در جهت افزایش اطلاعات تاریخیمون موثر باشه (مخصوصا برای کسانی که در مورد صدراسلام و اتفاقاتی که در اون دوران مخصوصا بین ایران و اعراب افتاده خیلی خبر ندارند.) داستان در مورد هرمز هست. یک جوان ایرانی که در کودکی در جنگ ایران و اعراب اسیر شده اما تونسته با زرنگی خودش برده نشه و در جامعه اعراب زندگی کنه اما همیشه سنگینی نگاه تحقیرآمیز اعراب رو به خودش که یک عجم هست احساس میکنه. هرمز سر قضیه جنگ ایران و عرب و جنایت های عرب در ایران (که به قول خود هرمز خاک ایران رو به توبره کشیدن) از هرکی عربه متنفره. از اسلام و الله و پیغمبر هم متنفره. اما از بخت بدش عاشق دختر یکی از بزرگان عرب میشه. رسیدن به این عشق کشنده ماجراییست که آدمهای قصه رو به یکدیگر ربط میده. برای این وصال هرمز مسیر سختی رو در پیش داره. رقیبان عشقی هرمز هم بیکار نیستند و امتیازات خاص خودشون رو برای رسیدن به این معشوقه عرب دارند. شیربهای سنگین معشوقه عربی 5 هزار سکه است که هرمز و دوستش بهمن را وادار میکند که در قامت مأموران خلیفه (حضرت علی) به ایران بیایند تا به عنوان هدیه برای امام علی از مردم ایران پول بگیرند تا شیربهای ربیعه را جور کنند. اما همه چیز به این راحتی ها نیست و خیلی زود پای معاویه و امام حسن نیز به این ماجرا باز میشود تا جایی که خون امام حسن جایگزین شیربهای دختر عرب میشود... از نظر داستان پردازی، کتاب رو دوست دارم. اصل داستان قشنگه هرچند در روایت بعضی جاهاش لنگ میزنه. سیر تحول هرمز برای کشتن تعصبش هم منطقیه اما اینکه چطوری یهو این همه محبت اهل بیت رو درک میکنه که با شهادت امام علی گریش میگیره، خیلی بهش پرداخته نشده. مستند بودنش هم در مورد تمام گفتار امام حسن و همچنین بیشتر رفتارشون ، نقطه خیلی مثبتی هست که باید بهش توجه کرد. کلا شخصیت پردازی امام حسن رو نویسنده خیلی خوب انجام داده و به محض ورود امام حسن به داستان (در صفحه ۱۵۰) تا آخرین حضور امام در صفحه یکی مانده به آخر داستان، نویسنده دچار یک حال به حالی معنوی میشه و خودش رو در کنار امام تصور میکنه و محبتش به امام خیلی بیشتر از قبل میشه. اما روند سریع داستان که از سبک قلم نویسنده میاد باعث شده که با دیگر رمان هایی که میخونیم کمی تفاوت داشته باشه. اما خسته کننده نیست. بعضی دیالوگ ها هم عجیب غریبه طوری که با خودت میگی این رو چرا باید الان اینجا بگه، اما باز هم در تمام داستان این مشکل وجود ندارد. اما در داستان پردازی و شخصیت پردازی موفق عمل نکرده است. کل کتابی هست که حداقل ارزش یکبار خوندن رو داره نسخه انتشارات کتابستان ۲۰۹ صفحش داستان هست، ۲۶ صفحه زندگینامه امام حسن که مثلا شخصیت اصلی داستان هم نوشتتش، و ۳۲ صفحه هم پینوشت های داستان! که در کل میشه ۲۷۱ صفحه
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1404/4/12
من معتقدم بعضی از کتاب ها رو طوری دیگر باید خوند. طوری که انگار داری اون کتاب رو زندگی میکنی؛ یکی از این کتاب ها ، همین کتاب زیبای خانم باقری هست. ناتا ، دست ما رو میگیرد و با خودش میبرد به هزار و چهارصد سال پیش؛ جایی در گوشه کنار آفریقا و خیلی زود هم راهی یک سفری میکندمان که پایانش میرسد به يثرب و همسایگی دختر نور! صادقانه میگم که ناتا را زندگی کردم؛ بیش از یکماه طول کشید تا فقط هشتاد درصد کتاب را مطالعه کنم چون دوست نداشتم از این زندگی شیرین جدا شوم؛ اما وقتی به اواخر کتاب نزدیک شدم دوست داشتم هر چه زودتر بازگردم به دنیای خودم؛ من طاقت دیدن اشک دختر پیامبر را نداشتم. اوایل و اواسط و اواخر کتاب خط داستانیی را در پیش میگیرد که هر چند طولانیست اما نمیگذارد کتاب رو زمین بگذارید! برکت ها و نعمت های اسلام راستین را که میخونی وجودت مملو میشود از عشق محمد امین! اما وای از اواخر کتاب وقتی که میفهمی تمام تلاش محمد امین و امام علی به یکواره با جهل مردم رنگ میبازد و فرقه ای وارد اسلام میشود که .... ناتا را طوری دیگر باید خواند!
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.