یادداشت محمدتقی ریاحی
2 روز پیش
من معتقدم بعضی از کتاب ها رو طوری دیگر باید خوند. طوری که انگار داری اون کتاب رو زندگی میکنی؛ یکی از این کتاب ها ، همین کتاب زیبای خانم باقری هست. ناتا ، دست ما رو میگیرد و با خودش میبرد به هزار و چهارصد سال پیش؛ جایی در گوشه کنار آفریقا و خیلی زود هم راهی یک سفری میکندمان که پایانش میرسد به يثرب و همسایگی دختر نور! صادقانه میگم که ناتا را زندگی کردم؛ بیش از یکماه طول کشید تا فقط هشتاد درصد کتاب را مطالعه کنم چون دوست نداشتم از این زندگی شیرین جدا شوم؛ اما وقتی به اواخر کتاب نزدیک شدم دوست داشتم هر چه زودتر بازگردم به دنیای خودم؛ من طاقت دیدن اشک دختر پیامبر را نداشتم. اوایل و اواسط و اواخر کتاب خط داستانیی را در پیش میگیرد که هر چند طولانیست اما نمیگذارد کتاب رو زمین بگذارید! برکت ها و نعمت های اسلام راستین را که میخونی وجودت مملو میشود از عشق محمد امین! اما وای از اواخر کتاب وقتی که میفهمی تمام تلاش محمد امین و امام علی به یکواره با جهل مردم رنگ میبازد و فرقه ای وارد اسلام میشود که .... ناتا را طوری دیگر باید خواند!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.