یادداشتهای رضوان کاشیساز (37) رضوان کاشیساز 1404/2/5 خانهی لهستانیها مرجان شیرمحمدی 3.7 62 کتاب روانی بود، و کشش خوبی داشت، با تک تک شخصیتهاهمراه میشدی در طول داستان ولی آخرش ترسناک تموم شد 🫠 0 2 رضوان کاشیساز 1404/2/2 من او رضا امیرخانی 4.3 177 چقدر حاج فتاح، پدربزرگ علی رو دوست داشتم ... 0 5 رضوان کاشیساز 1404/1/29 غریب قریب سعید تشکری 4.7 4 هرکسی چیزی رو نذر و وقف امام رضا میکنه و سعید تشکری انگار کلماتش رو وقف کرده .... 💙 0 1 رضوان کاشیساز 1404/1/4 آخرین روز خانم بیکسبی جان دیوید اندرسن 4.5 23 یکی از بهترین داستانهایی بود که خوندم کاش تمام معلمای دنیا، این کتاب رو بخونن ... 0 7 رضوان کاشیساز 1403/10/12 دویدن تا مردی که جلوتر است سیدمحمد سادات اخوی 3.1 4 خیلی ناراحت میشم وقتی یک کتاب مذهبی رو جوری میبینم که حتی ذرهای نمیتونم باهاش ارتباط برقرار کنم 0 0 رضوان کاشیساز 1403/10/12 کیمیاگر پائولو کوئیلو 3.8 221 کیمیاگر تمام شد 🥹 فکر میکنم این جمله کتاب : هرگز گمان نمیکرد زندگی میتواند این اندازه برای یک چوپان مهم باشد....، میتونه کل داستان رو دربربگیره.... کم پیش میاد افسوس بخورم چرا زودتر یک کتابی رو نخونده بودم، کیمیاگر از اون دسته بود🥹 متاسفانه یک لجِ درون دارم که غالبا از کتابهای بسیار بسیار معروف خوشم نمیاد و طرفشون نمیرم... حیف که زودتر نخونده بودمش ولی من اگر بودم اسمش رو کیمیاگر نمیذاشتم، کیمیاگر فقط یکی از شخصیتهای سر راه سانتیاگو بود... از نظرم پادشاه سالیم و حتی تاجر بلورفروش خیلی بیشتر تاثیرگذار بودن😒 0 4 رضوان کاشیساز 1403/10/7 شانتارام جلد 3 گرگوری دیوید رابرتس 3.0 1 یک رمان سه جلدی که گویا در ستایش مافیا و هند نوشته شده است. جلد اول را دوست داشتم، از هند میگفت و هندیان و کمی هم مافیا.... در پایان جلد اول، اینقدر دوستش داشتم که با خودم گفتم عجب که بیشتر از اینها معروف نشده این کتاب.... در جلد دوم به صورت گستردهتر با فضای مافیایی آن درگیر بودیم که البته من به دلیل علاقهام به پدرخوانده و یا سریال چوکور ، این فضا رو دوست داشتم و صحنههای به شدت خشنش را کمتر میدیدم... و تلخی پایانش به شدت غمگینم کرد جلد سوم اما نظرم را خیلی عوض کرد، دیگر شخصیتهای مافیاییاش را دوست نداشتم، حتی از شخصیت اول و راوی داستان هم خیلی خوشم نمیآمد، با انزجار صحنههای درگیریاش را میخواندم... هزار بار تا پای مرگ رفت و با توصیف خشونتی شدید خودش را نجات داد.... بسیار رودهدرازی میکرد و داستان را کش میداد، همه عالم و آدم را توصیف میکرد، حتی چند بار.... و خلاصه که کاش این کتاب در جلد اول یا حتی دوم تمام میشد 0 0 رضوان کاشیساز 1403/10/5 بر جاده های آبی سرخ؛ بر اساس زندگی میرمهنای دغابی نادر ابراهیمی 4.7 50 نادر ابراهیمی عزیزم، در بهشت خداوند، روحت شاد... تو با کلماتی که انگار از اعماق روحت و با خونت، نوشته شده بود، دنیایی برای من ساختی، به راستی زیستنی و آرزو کردنی..... بار دیگر ، همچون آتش بدون دود، مرا عاشق وطنم کردی از نو.... چه چیز هنر تو ، کم از مردان راستین خدا دارد؟ 0 2 رضوان کاشیساز 1403/9/26 1984 جورج اورول 4.2 177 چطور نویسنده تونسته این حجم از درد رو تصور کنه و بنویسه؟ 0 1 رضوان کاشیساز 1403/9/23 شانتارام جلد 2 گرگوری دیوید رابرتس 5.0 1 چقدر تلخ تموم شد این جلد 😭 0 2 رضوان کاشیساز 1403/9/23 برف در تابستان چاراتواو جوتیکا 3.1 1 برف در تابستان، در بیست و سومین روز پاییز تمام شد 🙃 حدود ۷۰ درصد کتاب ( به استثنای حدود ۱۵ صفحه اولیه) من و جناب سایاداویوجوتیکا باهم درگیر جنگ بودیم😄 گاهی فریاد میکشیدیم و گاها هم اعلام اتش بس بود و با هم قهر بودیم 🫠 اینطوری که من سرش داد میزدم که : برو دلت خوشه، رفته تو دل کوه، زن و بچه رو هم ول کرده، غذا هم خیرات جمع میکنه، واسه من پُز میده همه چیز خوبه، من چقدر خوبم بعد ایشون فریاد میزد که آیا فکر میکنی من رنج نمیکشم؟ بعد من که از رو نمیرفتم، بلندتر داد میزدم که یکی از رنجهات رو بگو خبببب این که میگم داد میزدیم 😐 جدا میزدیم. یعنی نوشتههای کتاب رو که از قولش بود من در ذهنم فریادوار میخوندم 😑 خودم هم که... 🤣🥲 یه جاهایی هم قهر میکردیم، ایشون واسه خودش میگفت، منم به قادربایی شخصیت شانتارم ( کتاب دیگری که میخوندم) فکر میکردم 😀 اما.... وقتی رسیدم به ۷۰ درصد کتاب، من و جناب جوتیکا با هم قرار گذاشتیم ، که ایشون کمتر از مسائلی بگه که اعصاب منو خرد کنه، منم به لحن ایشون که هر پاراگراف موضوع رو عوض میکنه، راضی باشم و خلاصه که خواننده باید عاقل باشد... از اینجا به بعد رو خطاب به جناب جوتیکا میخوام بنویسم😀 : سایاداو خان، سلام علیکم تقریبا ۱۸ روز از عمرم را با شما گذراندم.... آزادی ذهن، مراقبت از آن بدون وابستگی به "من"، داشتن صداقت فکری، دوست داشتن خود به شکل نامشروط؛ از جمله مواردی بود که از شما آموختم، اما نه یک یادگیری ساده، از آن دسته آموختنها که ذهنم و چارچوبهایش را بهم بریزد و به یک کشف جدید در مورد خود برسد. از ته دل امیدوارم بتوانید برای دخترتان وقت بیشتری بگذارید. با احترامات فائقه یک خواننده در پاییزی که آرزوی دیدن برف دارد. 🙃🙃🌺🌺 0 4 رضوان کاشیساز 1403/9/8 شانتارام جلد 1 گرگوری دیوید رابرتس 5.0 1 کتاب قشنگیه یه سفرنامه جذاب عاشق هند میشی و عاشق چیزهایی که فکر نمیکردی: مثلا زاغهنشینی، خلافکاری به نام قادربایی و ... 0 2 رضوان کاشیساز 1403/9/1 سلوک محمود دولت آبادی 3.6 18 و اما سلوک.... دلم برای قیس میسوزد، هرچند گاها عصبانی هم میشدم... برای کسی که به قول نویسنده، داشت از هفت پاره شدن خود در خانه روحش سخن میگفت... و نمیدانم بلاخره آن آشنا از راه میرسد که در آن اتاق را باز کند تا قیس و خستگی هزارسالهاش روی آن ولو شوند یا نه ..... در اینجور رمانهایی که میروند در دسته روانشناسی و فلسفه، ما خیلی با سیر یک داستان نرمال طرف نیستیم و ذاتا اصلا این چیزی نیست که برای نویسنده در این داستانها مهم باشد، چه بسا جواب سوالها خیلی میتوانست ساده باشد، آنچنان که فکر کنی اصلا ارزش خلق داستان نداشته باشند در اینجور داستانها، ما بیشتر با خود موقعیت طرف هستیم، موقعیت شکست، غم، رنج و از هم پاشیدگی.... و دقیقا از ذهن و دل فردی که شکسته است، ما دیگران را میشناسیم و حتی میزان این شناخت نیز بسته به ذهن آن آدم است... او چقدر و چگونه به آنها فکر میکند تا اجازه دهد ما چقدر و چگونه آنها را بشناسیم و دقیقا همین است که من اینجور رمانها را دوست دارم و البته اینکه محمود دولتآبادی هم در لیست نویسندگان مورد علاقه من است، بیتاثیر نیست 😄 من این رمان را به افرادی پیشنهاد میدهم که رمان ایرانی از نویسندگان سرشناس، زیاد خوانده باشند و البته اگر فردی تجربه خواندن از دولتآبادی ندارد را پیشنهاد میدهم، اول " جای خالی سلوچ" ش را بخواند 0 19 رضوان کاشیساز 1403/6/20 مغز من و بهانه های پرخوری سپیده بخت 5.0 1 کتاب خیلی خوبی بود معمولا با اینجور موضوعات، یک کتاب روان و یکدست هرگز نخونده بودم، و هر چی بوده ، غالبا حوصله سر بر و یا ترجمههایی بود که متفاوت از سبک زندگی من بوده و یک جمله از چند صفحهش رو میتونستی باهاش همذات پنداری کنی ولی این یکی خیلی فرق میکرد، خیلی حقایقی رو به درستی اشاره میکرد که دقیقا شرح حال من بود ولی ازشون بی خبر بودم، و راهکارهای خوبی هم داشت 0 1 رضوان کاشیساز 1403/6/12 خدمتکار و پروفسور یوکو اوگاوا 3.7 31 کتاب رو خیلی وقت بود که خریده بودم، هروقت که میخواستم برم سراغش، چیزی مانعم میشد ... شاید به این دلیل که موقع تورق نگاهم به یک سری اعداد و فرمولها میافتاد و گمان میکردم، وای نه ریاضی، چیزی که اتفاقا باعث خرید این کتاب شده بود ! خلاصه که در تضادی درون من گیر کرده بود تا اینکه بلاخره خواندمش و چه خوب که خواندمش یک کتاب روان، آرامبخش، سرشار از زندگی بود اصلا اونجوری نبود که فکر کنید : " وای ریاضی!" اما من اگر باشم حتما به دوستداران ریاضی هدیهاش میدهم ! گفتم که ، در تضادی شیرین گیر کرده است.... 1 17 رضوان کاشیساز 1403/1/10 تنها پناه علی صفایی حائری 5.0 1 و وای از کلمات عین صاد که هزار هزار در بسته رو به روی مغز و روح و قلب من باز میکنه 0 7 رضوان کاشیساز 1403/1/10 از سکوی شعبان: شرح عاشقانه مناجات شعبانیه علی رهبر 3.3 2 یه کتاب جمع و جور و حال خوب کن بود. یه شرح دلی از مناجات شعبانیه که مدام هم گریز میزد به قرآن و دعای کمیل و ... 0 3 رضوان کاشیساز 1402/5/30 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 12 کتاب جمع و جور و روانی درباره توحید است، نه آنقدر تکراری که حس کنی بیهوده است و نه آنقدر پیچیده که سردرگم شوی. 0 12 رضوان کاشیساز 1402/5/28 حکایت حجاب: چیستی و چرایی حجاب و پاسخ به شبهات محمدحسن وکیلی 4.4 5 کتاب روان، جامع و جذابی در رابطه با حجاب بود. 💙 0 6 رضوان کاشیساز 1401/9/4 شهاب دین زهرا باقری 4.5 47 واقعا دم نویسنده گرم. عالی از آب درآورده بود. و من چقدر عاشق این کتاب شدم... 0 27