یادداشت‌های حوراء سادات (21)

حوراء سادات

حوراء سادات

2 روز پیش

          عالیییییییههههههههههههههههههههههههههههههههه 
کتاب در موردِ علی فتاح هست که عاشق یک دختری میشه به اسم مه‌تاب
مه‌تاب با اون چشمهای زیباش و موهاش که آبشار قهوه ای هستن علی رو عاشقِ خودش میکنه
درویش مصطفا به علی گفت که هر وقت عشقت به مه‌تاب به خاطر مه‌تاب بود اون موقع باهاش ازدواج کن
و خب اتفاقاتی که میفته
برای کریم،رفیقِ علی که خیلی هم دوستش داشت
برای عروسِ حاج فتاح 
خودِ حاج فتاح
مریم 
آخ ماجرای صغرا و کبرا هم خیلی باحال بود، از دست تو کریم😂
خلاصه که کتاب خوبی هست 
چیزی که تو کتاب برام جالب بود،تفاوتش با بقیه ی کتاب ها بود
با اینکه رمان برای چند سال پیش هست ولی بازم خلاقیت خوبی به کار برده شده
یهویی از گذشته میپرن به آینده و از آینده به حال و...
چند صفحه ی اول گیج میشین که به نظرم به خاطرِ قلمِ خاصِ نویسنده طبیعیه و خب اذیت کننده نیست زیاد
از این کتاباس که تو ذهنم میمونه
احتمالا بعدا یک بار یا دو بار دیگه هم بخونم 
از کتاب هایی که باعث میشن قدرت تصورِ مغزم فعال بشه و اون فضای داستان رو خوب برای مجسم میکنه خوشم میاد
        

2

3