یادداشت‌های Zahra (15)

Zahra

Zahra

4 روز پیش

          این کتاب اولین تجربه‌ام از کتاب‌های ال. ام مونتگمری بود؛ جالب بود و دوستش داشتم. اوایل کتاب مخصوصاً بخش‌هایی که به توصیف رفتارها و شخصیت خانواده و فامیلِ شخصیت اصلی که نماینده‌ی ذهنیت و دیدگاه‌های مردم زمان خودشون بودن، می‌پرداخت، باعث شده بود مطالعه‌ی کتاب برام دشوار و کند بشه؛ نه به خاطر مشکلی در قلم نویسنده یا روند داستان بلکه به خاطر آزاردهنده بودن حرف‌ها و افکار این شخصیت‌ها به‌ویژه دیدگاهشون به زنان که مختص اون دوره بوده( که متاسفانه اکثرش همچنان پابرجاست...). جدای این مورد، داستان از کشش خوبی برخورداره و حتی میشه یک روزه تمومش کرد. شخصیت پردازی و فضاسازی خوبی داره و مکانها با توصیفات نویسنده به راحتی توی ذهن مخاطب ساخته میشن. شیوه‌ی روایتش و اتفاقات داستان هم جذاب ان. تقریباً از شصت درصد کتاب به آخر، دلم نمی‌خواست تموم بشه و میخواستم داستان بیشتر و بیشتر ادامه پیدا کنه و خداروشکر جای خوبی هم تموم شد. حرفهای خوبی گفته می‌شد و مفهوم خوبی هم داشت.
در مجموع کتاب خوبی بود. باعث شد ترغیب بشم به آثار دیگه‌ی این نویسنده سری بزنم.
        

1

Zahra

Zahra

1404/5/27

          این کتاب را دوست داشتم. داستانش درباره‌ی سوگ از دست دادن عزیزان و چگونگی کنار آمدن با این غم و فقدان است. با وجود سادگی‌اش، دوست داشتنی و جالب بود. فضاسازی‌اش توصیفات و جزئیات زیادی نداشت و در اکثر مواقع کلیتی از محیط را بیان می‌کرد اما آسیبی به داستان نمی‌زد و قابل تصور بود. از این نظر هم برایم جالب بود. شخصیت پردازی و روند داستانش را هم دوست داشتم. کتابی‌ست که آرام پیش می‌رود و می‌شود گفت بالا و پایین احساسی شدیدی ندارد اما با وجود این، اصلا خسته کننده نیست.
اگر در حال و هوای خاصی نیستید و نمیدانید چه کتابی بخوانید، این کتاب گزینه‌ی خوبی‌ست. سادگی و آرامشی که دارد باعث می‌شود از مطالعه‌اش پشیمان نشوید.
دلیلی که باعث شد به این کتاب پنج ستاره کامل را ندهم، پایان بندی‌اش بود، گرچه به نظرم پایانش باز نبوده و خوب بود اما ترجیح می‌دادم کمی بیشتر به رابطه‌ی دو شخصیت بپردازد و در جایی قطعی‌تر کتاب را تمام کند.
کتاب دوست داشتنی و زیبایی‌ست  و گویا اولین اثر نویسنده است.
        

15

Zahra

Zahra

1404/5/26

          اولین تجربه‌ام از کتابها و قلمِ هاروکی موراکامی بود و میشه گفت بدون پیش‌زمینه‌ای ازش سراغش رفتم. در ابتدا نمی‌دونستم مجموعه‌ای از چند داستان کوتاهه و فکر می‌کردم تمام کتاب درباره‌ی داستانِ اول، «شهر گربه‌ها» هست که نام کتاب ازش گرفته شده. بعد از پایانِ تقریباً ناگهانی این داستان و شروع داستان جدید فکر می‌کردم دو داستان موازی در جریانه و قراره به نوعی به هم برسن. با جلوتر رفتن و خواندن داستانهای بعدی گمان کردم مثل کتابِ «هر چه به دنبالش هستی در کتابخانه پیدا می‌شود»، مجموعه‌ی چند داستانه که در آخر کتاب مرتبط میشن. اما اواسط کتاب در جایی خواندم که چنین نیست و داستانهایی جدا هستن. گمان می‌کنم پایان ناگهانی و تاحدی بدموقع هر داستان باعث چنین تفکراتی شد و از دلایلی بود که نتونستم با کتاب ارتباط بگیرم و مطالعه‌ی کتاب رو مشکل و کند کرده بود به طوری که میلی بهش نداشتم. اما الان که کتاب رو تمام کردم و گره‌های ذهنیم باز شدن، به جالب بودن انتخاب شخصیت‌ها و داستانهاشون پی بردم. حس میکنم باید زمانی دوباره این کتاب رو بخونم شاید این‌بار بهتر ارتباط بگیرم.
از بین داستان‌های کوتاهش، «کینو» و «دیروز» برام جذابیت بیشتری داشتن و بهتر ارتباط گرفتم.
        

7

Zahra

Zahra

1404/5/25

          چهارمین کتابی که از این نویسنده خوندم و باید بگم خیلی کمتر از سه آثار قبلی دوستش داشتم. اوایل که با مجموعه آثار بکمن آشنا شدم، بین نظرات دیدم که به نظر عده‌ای این کتاب خیلی زیباتر و دلنشین‌تر از کتاب «مردی به نام اُوِه» است و به نوعی آندرریتده. به همین دلیل بیشتر ترغیب شدم که سراغش برم و بخونمش ولی بعد از تمام کردنش اصلاً با این نظر موافق نیستم. برای من کتاب «مردی به نام اُوِه» جذابتر، دلنشین‌تر و تاثیرگذارتر بود و تا به اینجا بین آثار نویسنده برام صدر لیسته. 
به توصیهٔ دوستان کتابِ «بریت‌ماری اینجا بود» رو بعد از کتابِ «مادربزرگ سلام می‌رساند و می‌گوید متأسف است» خوندم چون در کتابِ نامبرده، بریت‌ماری یکی از شخصیت‌هاست و اولین برخورد مخاطب باهاش در مجموعه آثار بکمن، اونجا اتفاق میفته و در این کتاب تخصصی‌تر به داستان زندگی بریت‌ماری می‌پردازه( البته اگه کتاب مادربزرگ رو نخونده باشین هم مشکلی توی خوانش و فهم داستان این کتاب ایجاد نمیکنه ولی خوندنش خالی از لطف نیست).
کتابش داستان جالبی داره، از شخصیت پردازی، فضاسازی و مفهوم خوبی هم برخورداره. هرچند از این نظر به نسبت دیگر آثار نویسنده ضعیفتره. شخصیت بریت‌ماری برای من دوست‌داشتنی نبود بهتره بگم حسی بهش نداشتم. به عنوان یک شخص به دلم ننشست. درکش کردم و باهاش همدردی کردم اما در همین حد. اینکه سطح احساساتش همیشه در یک حد معمول و کنترل شده میموندن برام جالب نبود. موقعیت‌های خیلی کمی پیش اومد که احساساتش رو شدید بروز بده یا به حد انفجار برسه. البته به خاطر زندگی و تجربیاتی که از سر گذرونده طبیعی بود ولی از جمله دلایلی بود که عمیقاً با شخصیتش ارتباط نگرفتم. ولی اینکه چنین شخصیتی، شخصیت اصلی کتاب شده بود و بهش پرداخته بود جالبه و جای تفکر داره. شخصیتیه که ممکنه در دنیای واقعی و اطرافمون باهاش روبرو بشیم. اینکه از درون به این شخصیت نگاه کنی و برات قابل درک بشه نسبت به آدمی که در ظاهر به نظر میاد خیلی متفاوته. 

شخصیتهای موردعلاقه‌ام از این کتاب، «بِن» بچه‌ی مو نارنجی به شدت دوست داشتنی و شیرین، و «سامی» بودن.
شخصیتی که اصلا باهاش کنار نیومدم و جای حساس داستان پیداش شد و تا آخر کتاب باعث شد از شدت حرص، فشار توی دستهام و سرم جمع بشه و به شدت بی شرم بود، «کِنت» بود. 

 با اینکه این کتاب خیلی زیاد به دلم ننشست ولی ارزش خواندن رو داشت.
        

4

Zahra

Zahra

1404/4/10

          •درباره‌ی کتاب:
این کتاب را چند سال پیش از دوستی هدیه گرفتم و به دلایلی فرصت نشد که سراغش بروم و بعد از آن‌هم به خاطر معروفیت بسیار کتاب و اینکه در اکثر موارد از کتاب‌ها و فیلم‌های محبوب و شناخته شده خوشم نمی‌آید و سلیقه‌ی اکثریت را نمی‌پسندم، مطالعه‌ی این کتاب تا همین اواخر به تأخیر افتاد. زمانی که در نهایت خودم را مجبور به مطالعه‌اش کردم، به این جمله روی جلد کتاب از مجله‌ی آلمانی اشپیگل برخوردم: «کسی که از این رمان خوشش نیاید بهتر است هیچ کتابی نخواند.» و حقیقتش ذره‌ای تأثیر مثبت بر من نگذاشت و تمام سعی‌ام را کردم که نگذارم روی نظرم درباره‌ی کتاب تأثیر منفی بگذارد. چون به هرحال انسان‌ها و سلیقه‌هایشان متفاوت‌اند و سلیقه‌ی مخاطب معیاری نیست که به تمامی ارزش یک اثر را تعیین نماید. و اکنون پس از پایان کتاب فکر می‌کنم نیازی به ذکر این جمله آن‌هم روی جلد نبود. چون داستان و روایت کتاب آنقدر قوی و زیبا هست که برای جذب مخاطب به تنهایی کافی‌ بوده و نیازی به این جملات نداشته باشد.
اوایل کتاب شاید درک شخصیت اُوِه برایتان مشکل باشد، اما رفته رفته و به مرور با پرداختن به شخصیتش، گذشته اش و زندگی‌ای که از سر گذرانده، درکش امکان پذیر می‌شود و با پیرمردی مهربان و دوست‌داشتنی که پشت این چهره‌ی سفت و سخت پنهان شده آشنا می‌شوید و چنان در دلتان جای می‌گیرد که باور نمی‌کنید آن احساسات و سردرگمی‌های ابتدای کتاب را تجربه کرده باشید.
این که روایت کتاب از نظر زمانی پشت‌سرهم نبوده و در زمان جا‌به‌جا می‌شد را دوست داشتم. به مخاطب فرصت و زمانی برای نفس کشیدن و کنار آمدن با غم برخی قسمت‌ها را می‌داد و در فاصله‌های زمانیِ مناسب بین گذشته و حال سفر می‌کرد و از انسجام خوبی برخوردار بود.
داستان به شدت زیبایی داشت. حس می‌کنم در بیان و توصیف احساسات و تجربه‌ام از این کتاب ناتوانم. اینطور بگویم که نمی‌خواهم در حق کتاب‌هایی که پیش از این خوانده‌ام کم لطفی شود اما در این لحظه به گمانم این زیباترین کتابی است که تا به حال خوانده‌ام.
زیبایی آن در پنجاه صفحه‌ی آخر کتاب به اوج خود می‌رسد، مخاطب و احساساتش به زیبایی هر چه تمام با داستان همراه می‌شوند و قبل از آن که فرصتی برای تفکر بیابید، اشکهایتان سرازیر می‌شوند.
اگر می‌خواهید به سراغ این کتاب بروید، از شما خواهش می‌کنم بدون ذره‌ای آگاهی از داستان یا اتفاقات کتاب سراغش بروید تا غافلگیری‌ها و پرده برداری‌ها از رازها و لایه‌های کتاب را با تمام وجود حس کنید.

•درباره‌ی فیلم:
از این کتاب، دو فیلم اقتباس شده و من نسخه‌ی اولیه، محصول سوئد و سال ۲۰۱۵ را دیدم؛ از نظر من فیلم ضعیف بود. چه به عنوان یک اثر مستقل و برای مخاطبی که پیش‌زمینه‌ای از داستان و کتاب ندارد، چه به عنوان اثری اقتباس شده و برای مخاطبی که پس از کتاب به سراغ فیلم می‌رود. به نظرم انتخاب بازیگرها می‌توانست بهتر باشد. نقاط اوج داستان و لحظاتی که با دیالوگ‌هایی، حقیقت نمایان می‌شود یا شخصیت‌ها به هم مرتبط می‌شوند، به سادگی و گذرا و با کمترین قدرت و تاثیرگذاری پردازش شده بود. البته که زمان فیلم هم فرصت پرداختن به تمام اتفاقاتِ داستان و شخصیت پردازی قوی را نمی‌داد و به همین خاطر برخی اتفاقات که در فاصله‌های زمانی چند ساله صورت میگرفتند، همزمان می‌شدند. از این نظر مشکلی با فیلم نداشتم. بیشترین مشکلم با بازیگرها بود. تنها نکته‌ی مثبت و قوی فیلم برای من، بازی rolf lassgård در نقش اُوِه بود که قوی‌تر از همه و با بیشترین شباهت به شخصیت کتاب حضور یافته بود.
بشخصه کتاب را خیلی بیشتر از فیلم دوست داشتم.
        

40

Zahra

Zahra

1404/4/3

          کتاب بسیار کاربردی و خوبی هست؛ به مفاهیم و مباحث بسیار مهم و ارزشمندی درباره‌ی رنگ و نقاشی می‌پردازه و بنظرم مطالعه‌اش برای نقاشان و افرادی که با رنگ سر و کار دارن ضروریه. همراه با توضیحاتش درباره‌ی کنتراست‌ها، نمود و عمق رنگ و کمپوزیسیون و دیگر موارد، برای درک بهتر مفاهیم، آثاری از نقاشان بزرگ رو تحلیل و بررسی می‌کنه که واقعاً ارزشمند هستن و دید جدیدی بهتون میدن و الهام بخش‌اند. بشخصه از مطالعه‌ی این بخش از کتاب خیلی لذت بردم و شگفت‌انگیز بود.
تنها موردی که توی این کتاب گاهی آزاردهنده میشد، مشکلات ویراستاری بود که ساختار جمله رو به هم می‌ریخت یا در درک مطلب مشکل ایجاد میکرد.
مطالعه‌ی این کتاب به پیش‌زمینه‌ای در بحث هنر و رنگ احتیاج داره و خودش به تنهایی منبع جامع و کاملی نیست و فرای توضیحاتش به مطالعاتی گسترده‌تر هم نیازمنده. با وجود این، قابل فهم هست و می‌تونه به عنوان قدم اول در شناخت رنگ و مباحثش مورد استفاده قرار بگیره.

        

20

Zahra

Zahra

1404/4/1

          این یادداشت رو با بخشی از مقدمه‌ در راستای معرفی کتاب شروع میکنم: «حالا در این گفت‌و‌گو، به صادقانه‌ترین شکل ممکن، درباره‌ی زندگی، تجربیات، موفقیت‌ها و شکست‌هایش برایمان می‌گوید، به دغدغه‌ها و درون‌مایه‌های تکرار شونده در آثارش می‌پردازد، و این‌گونه راه را برای درک دنیای رؤیاگون، شخصی و متفاوتش هموار می‌کند.»
این کتاب به شما دیدگاه جدیدی از شخصیت خانم شیرین نشاط و محتوا و اهداف آثارشون رو میده. گفت و گویی مفصل هست که به زندگی شخصی هنرمند، تجربیات، سختی‌های زندگی‌، روند شکل‌گیری آثار و علایقش، مواردی که از آنها تأثیر پذیرفته، دیدگاه‌های شخصی و دستاوردهای درونی و هنری‌اش میپردازه و از این نظر بسیار ارزشمند و خواندنی هست. همون‌طور که گفتم علاوه بر مسیر زندگیشون و پستی و بلندی‌هاش، نگاهشون به دنیا و مسائلی که در آثارشون نمایان شده رو هم بررسی و تحلیل میکنه؛ اینکه هر عنصر در هر اثر از کجا نشأت گرفته و قصد بیان چه چیزی رو داره در کنار علت انتخاب مدیوم‌هایی که در تولید آثار نقش داشتن. 
سوالات بسیار خوبی هم پرسیده شدن و زمانی که کتاب رو میخونین به همه‌ی سوالات و ابهامات شما پاسخ داده میشه. از این نظر خیلی از نویسنده و گردآورنده‌ی کتاب، آقای محمد عبدی ممنونم.
به شخصه برای من خواندن این گفت‌و‌گو در این کتاب جالب و لذت‌بخش بود و هویت و تصویر جدید و عمیق‌تری از هنرمند رو بهم داد و البته که تأثیراتی هم بر من گذشت و پندهایی هم به همراه داشت و دیدم رو بازتر کرد.
حین مطالعه‌ی این کتاب به کتاب «مطالعه‌ی موردی چند اگزبیشن از شیرین نشاط» نوشته‌ی فرشید خیرآبادی با طراحی و صفحه‌بندی شادی زهره‌وندی برخوردم که درباره‌ی بخشی از آثار خانم نشاط توضیحاتی داده شده بود و تصاویری از آثارشون هم بود. اگه گذرتون خورد این کتاب رو هم بخونین جالبه و بصورت رایگان و به تازگی در اپ طاقچه قرار گرفته.
برای مشاهده‌ی آثار بیشتر از این هنرمند میتونین به سایت darz.art هم مراجعه کنید.
        

20