یادداشتهای زهرا حسنلو (14) زهرا حسنلو 1404/2/11 ادب الهی: تربیت مربی: ویژگی های مربی، اولویت های تربیت، ملاک های تربیت، الگوهای تربیت جلد 5 مجتبی تهرانی 4.8 7 کتاب به هدف تربیت مربیست. اینکه مربی باید قبل از تربیت دیگران، خودش را تربیت کند؛ اما برای خودسازی همه کاربرد دارد و حیف که عمر حاج آقا تهرانی کفاف نداد مباحث را به پایان برساند. خوشخوان و روان است. جواب مسئله ای که سالها دغدغه ام بود در این کتاب یافتم. اگر شما هم ذهنتان آشفته است و کبوتر خیالتان از این شاخه به آن شاخه مینشیند و دچار نشخوارهای فکری هستید، دو جلسه ضبط خیال را بخوانید. 0 0 زهرا حسنلو 1404/2/11 حاج آخوند سیدعطاء الله مهاجرانی 3.9 39 تو این کتاب نمیشه دنبال فرم و تکنیک بود و چیزی برای عرضه نداره اما محتوایی، شخصیت حاج آخوند کشش داره و جذابه 0 2 زهرا حسنلو 1404/1/21 خیابان گاندی، ساعت پنج عصر مهراوه فردوسی 3.2 27 فرم خوبی داشت اما به لحاظ محتوایی نویسنده نتونست اعتمادم رو جلب کنه و ارجاعهای محکم و مستند برای برخی حرفها نبود و ربط بعضی چیزا به هم نامشخص 0 1 زهرا حسنلو 1403/12/28 سفرنامه ابن بطوطه محمدبن عبدالله ابن بطوطه 3.9 7 سفرنامه ابن بطوطه رو نشر کارنامه بصورت دو جلدی چاپ کرده. همراه گروهی آهسته خوانیش کردم. محمد ابن بطوطه ی جهانگرد مسلمون و مراکشیه که تو قرن هشتم زندگی می کرده. حدود ۲۵ سال در سفر بوده و به کشورها و شهرهای مختلف سفر کرده. بعد برگشتن، سفرنامه و تجربیات خودش رو نوشته و به یادگار گذاشته. تو جلد اول کتاب از سفر کوتاهش به آبادان، ماهشهر، شوشتر، ایذه، اصفهان و شیراز و تبریز هم میگه. تو این کتاب ما با آداب و رسوم مردمان کشورهای مختلف تو اون دوره آشنا میشیم. اینکه چیکار میکردن، چی میخوردن، چی میپوشیدن، رسم و رسومشون تو غم و شادی ها چی بوده، پادشاهان چطور حکومت میکردن، ظالم بودن یا عادل، بخیل بودن یا سخاوتمند و... ی سری چیزای جذاب و عجیب غریب هم میخونیم. من فقط با دوتا چیز مشکل داشتم. ابن بطوطه مالکی مذهب بود و گاهی بغض خودش رو نسبت به رافضی و شیعه نشون میده تو کتاب درحالی که همین رو نسبت به کفار نداره و سعی میکنه بدون تعصب روایت کنه. و دومی نگاهی که به زن داشته و شاید اون زمان عادی بوده. ی نکته ای هم که این سفرنامه رو منحصر به فرد خودش میکنه اینکه ابن بطوطه خودش شیخ بوده و ارادت زیادی به مشایخ و قضات داشته، پس هرجا وارد میشده اول سراغ این دسته میرفته و بخشی از شگفتی ها هم مربوط به همین قسمت هاست. هفت سال تو دهلی و دربار بوده و درباره هندوستان اون زمان اطلاعات زیادی میده. به مکه و عراق و چین و اندلس و آفریقا... هم رفته. در کل یکبار خوندش خالی از لطف نیست مخصوصا اگر به سفرنامه های تاریخی و بررسی احوال مردم و پادشاهان علاقه مندید. 1 41 زهرا حسنلو 1403/12/12 مجلۀ مدام شمارۀ 2 (سفر) 4.2 8 مجله تمیز و حرفهای بود. دو بخش داستان کوتاه و ناداستان داره و در نهایت یک مصاحبه. اینکه نویسنده های مختلف به ی موضوع ثابت مثل سفر، چقدر متفاوت نگاه میکنن و سوژههای متنوعی رقم میزنن برام جالب بود 0 5 زهرا حسنلو 1403/11/16 سورمه سرا رامبد خانلری 3.4 11 تعلیق خوبی داشت و من رو به جلو میکشوند. دنیای سورمهسرا با قوانین عجیب غریبش کشش داشت و اصل قصه بود وگرنه خود داستان سوژه ساده ای بود. 0 1 زهرا حسنلو 1403/3/3 آدم های چهارباغ علی خدایی 3.5 20 برای من که در این خیابان قدم زدم، فضاسازی کتاب کلی و کمی دور از تصویرسازی دقیق بود. اسم کتاب مناسبش است: آدمها. این کتاب پر از شخصیتهایی ست که هر کدام میتواند کلی بسط پیدا کند؛ اما مجموعه داستان کوتاه نیست و بیشتر به خاطره پردازی میماند. در شروع شخصیت اصلی را نداریم اما کمکم متوجه میشویم که شخصیت محوری یا مادر اصفهان عادله دواچی ست. کتاب تعلیق و کشش خاصی ندارد اما عادله دواچی به قدری دوستداشتنی و دلسوزی است که در کنار گویش شیرین خواننده رادیوگوشه به انتهای کتاب رسیدم. 0 0 زهرا حسنلو 1403/3/3 گورهای بی سنگ بنفشه رحمانی 4.2 22 روای باید صادقانه خودافشایی کند تا خون در متن جاری شود. بنفشه رحمانی خیلی خوب این کار را کرده. عریان و نترس احساساتش را زیرورو میکند، روحش را میتراشد و به خود واقعیاش میرسد. درون مایه کتاب، تلاش نویسنده برای مادرشدن و مبارزه با نازایی ست. نویسنده دایره تجربههای زیستهاش را بزرگ کرده و آنها را هم به روایت این مبارزه پیوند میزند. پرشهای زیادی در روایتها بود و کمی گیچم میکرد، گاهی خرده روایتی را با کنجکاوی تمام دنبال میکردم و فلش بک نابهجا، ذوقم را میپراند. کتاب تلخ است و معتقدم برای زندگی اجتماعی و درک درست اطرافیان، باید این تلخی را مزه مزه کرد. نویسنده از دل ناامیدیها، امید میسازد و با نگرشی جدید، پایانی قدرتمند رقم میزند. دوستش داشتم خیلی زیاد. 0 4 زهرا حسنلو 1403/2/13 مدیر مدرسه جلال آل احمد 3.8 146 مدیر مدرسه داستان معلمی ست که برای فرار از روزمرگی و بیهودگیهای معلمیاش تصمیم می گیرد مدیر شود. مدیری که در اتاق آفتاب خورش را بسته و فارغ از همه قیلوقالهای مدرسه نشسته؛ اما مدیریت فرای آن چیزی بود که تصور میکرد. شخصیت خودنگهدار و عزت نفسدارش او را نسبت به بی کفش ولباسی بچه ها و نبود بخاری و.... بی تفاوت نمیگذارد. به تکاپو می افتد و حالش را گدایی کردن از آدمهای پولدار برای گرفتن بودجه بهم میزند و در گیرودار اتفاقات و کشمکش های درونی و بیرونی از اصلاح امور ناامید میشود و قدرت مقابله با قدرت های حاکم در جامعه را ندارد و درنهایت متن استعفانامه را مینویسد. جلال در خلال این داستان، وضعیت اجتماعی، فقر و تبعیض ها، ترجیح روابط بر ضوابط و عدم شایسته سالاری زمان پهلوی را به خوبی نشان میدهد. ما فقط با یک مدرسه و فضای بسته مدرسه طرف نیستیم. ما با روح زنده کنشگری انتقادی و اجتماعی روبه رو هستیم و بنظرم این مدیر مدرسه را ماندگار کرده است. آشنایی با جزئیات تدریس و مسائل مدرسه نشان میدهد، تجربه زیستی معلمی جلال به خوبی به کارش آمده است. 0 2 زهرا حسنلو 1403/2/13 بندها دومنیکو استارنونه 4.1 103 بندها ماجرای زوجی ست که در سال ۱۹۶۲ عاشقانه ازدواج کردند و بعد دوازده سال با دوفرزند به طلاق عاطفی رسیدند. مرد خانواده در پس تفکرات و تغییرات جدید جامعه به اسم آزادی، مسئولیتش را کنار میگذارد و به دنبال هوس خود میرود. این لطمه جبران ناپذیری به زن و فرزندان وارد میکند. لطمه ای که با وجود برگشت پدر، اثر آن در خانواده ماندگار میشود. کتاب سه بخش دارد: بخش اول نامه های واندا در دهه شصت. بخش دوم روایت و خاطرات آلدو در سن هفتادسالگی. بخش سوم روایت آنا دختر خانواده در چهل و پنج سالگی. ترجمه روان و دلچسب، مخاطب را یک نفس تا انتهای کتاب میکشاند. شخصیت پردازی قوی، پرداخت جزئیات، لحن شخصیتها، شروع قلابدار و ریشه یابی روانشناسانه، میتواند مخاطب را میخکوب توانمندی نویسنده کند. نویسنده با نماد "بندها"ی کفش اتصال خوبی بین آدم های داستان رقم زده. در این داستان، دومینکو استارنونه تیشه اثرات و پیامدهایی که آزادی غرب به تن و روح خانواده میزند را به خوبی نشان می دهد. 0 1 زهرا حسنلو 1403/2/13 هر صبح می میریم سیداحمد بطحایی 2.8 19 احمد شخصیت اصلی به جرم قتل، در زندان و بند اعدامی ها به سر میبرد. شخصیتی جنون آمیز در عین حال عاشق پیشه دارد و با وجود علاقه فراوان به همسرش، او و بچه توی شکمش را میکشد، همانطور که در کودکی، مادر باردارش را هل میدهد و تمام. درون مایه اصلی داستان، هر صبح میمیریم است ! هر صبحی که بیدار می شویم و یک قدم نزدیک به مرگ. داستان روایت جبر، عقوبت و جنون است. نگو نشان بده های زیاد گاهی توی چشم میزند و تعلیق پیش از حد نبض خواندن را کُند. کتاب در سه فصل، دوزخ، برزخ و دنیا روایت میشود و حدود ۲۰۰ صفحه است. داستان در دو مکان نوشته شده: زندان و ذهن سیال احمد، و ما بین گذشته و حال در رفتوآمدیم. کتاب سال ۹۴ توسط نشر افق چاپ و مجدد تجدید چاپ شد. نسخه الکترونیک آن در طاقچه موجود است. @selvaaa 0 0 زهرا حسنلو 1403/2/13 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.8 78 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد متن هایی نزدیک به جستار است از مهزاد الیاسی. سفرنامه نیست اما روایت هایی در سفر است! الیاسی تلاش کرده بجای اینکه ما مسافر کنار دستش باشیم، مسافر در بطن وجودش باشیم. در این کتاب ما به اعماق افکار و اندیشه ها و احساسات نویسنده سفر میکنیم و یاد میگیریم چطور در مواجهه با دنیای اطرافمان به بازتعریفی دوباره نسبت به خودمان برسیم. الیاسی کوله به دوش به نقاط مختلف میرود و سعی میکند برخلاف اغلب مسافرها، دیده ها و شنیده ها و تجربیاتش را هضم کند و در یافتن معنای زندگی به کار گیرد. گاهی پراکندگی متن ها و عدم انسجامش توی ذوقم میزد اما خود نویسنده هم پریشانی دارد. 0 0 زهرا حسنلو 1403/1/2 مهاجر سرزمین آفتاب؛ خاطرات کونیکو یامامورا (سبا بابایی) یگانه مادر شهید ژاپنی در ایران مسعود امیرخانی 4.5 147 ____ "پدرم، جوچیرو، در شهرداری اَشیا کار می کرد؛ کارمندی ساده اما با مرامنامه یک سامورایی که برای امپراتور مرتبه خدایگان قائل بود؛ پدری متعصب، سخت گیر، پدرسالار، و وطن پرست و شاید همین عنصر وطن پرستی انگیزه انتخاب نام من از جانب او بود: کونیکو یعنی فرزند وطن" بخش های ابتدایی کتاب که کودکی تا ازدواج کونیکو یامامورا را روایت می کند، گریز های فراوانی به آداب و سنن کشور ژاپن دارد. از مراسماتی مثل جشن دخترها گرفته تا پوشش کیمونو و کلاه تسونا کاکوشی عروس. مخالفت ها زورشان به تقدیرالهی نرسید و کونیکوی ژاپنی الاصل از خانواده بودایی به همسری جوانی مسلمان درآمد. بانویی که از معبد شیتو در ژاپن، سر از تظاهرات انقلاب اسلامی در ایران در می آورد و کف دست خودش و دخترش مشخصات می نویسد تا بعد شهادت گمنام دفن نشوند! ردپای روزهای انقلاب تا جنگ دفاع مقدس، موزه صلح ایران و فعالیت های دیگر خانم بابایی تا ۸۰ سالگی را در این خاطرات دنبال می کنیم. روایت این بانو به قدری کشش و پتانسیل دارد که بالتّبع، کمتر از محمد ۱۹ ساله و بیشتر از خانم سبا بابایی می خوانیم. بماند که چرا نام ایشان به سبا بابایی تغییر می کند، یگانه مادر شهید ژاپنی در ایران. کتاب با پیوست عکس ها، ۲۴۸ صفحه دارد و روایت آن خطی ست. مصاحبه و جمع آوری داده ها توسط نویسنده، ۷ سال به طول انجامیده و درنهایت، سال ۱۳۹۹ در انتشارات سوره مهر به چاپ می رسد.کتاب هم اکنون به سری چاپ شصت و هشتم رسیده است. خانم سبا بابایی در تیر ۱۴۰۱، پس از دویدن های خستگی ناپذیر، در اثر ضایعه تنفسی آسمانی شد.یادش گرامی. 0 0 زهرا حسنلو 1402/4/21 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 114 کودک که بودم دکوری مادربزرگ را از روی طاقچه بر می داشتم. محکم تکانش می دادم و دست زیر چانه می گذاشتم. ذوق زده خیره می شدم به اکلیل های طلایی که می ریزد روی مکعبی سیاه. فقط می دانستم به آن می گویند: مکه. می گویند: خانه خدا. اما همین نام سه حرفی و کوتاه، توی سه کنج مغزم، گنگ و نامبهم می چرخید. حباب ها درشت درشت باد می شد توی سرم: مکه کجاست؟ خونه خدا یعنی چی؟ چرا مادربزرگ دوست داره بره اونجا؟ چرا وقتی کسی از اونجا میاد براش گوسفند می کشن؟ اصلا چرا میرن اونجا؟ .... بزرگتر که شدم توفیری نکرد، حتی بدتر، وقتی کمی از سیاست سر درآوردم گفتم چرا آدم باید پولش را بدهد به عربستان؟ من هنوز حج نرفته ام، اما به لطف جناب نویسنده، روحم را پرواز دادم تا مدینه و اشک ریختم در قبرستان بقیع. طی الارض کردم به مکه و مُحرم شدم با لباس های سفید. قاطی هندی ها، سودانی ها، پاکستانی ها و.. چرخیدم دور آن خال سیاه و قطره ای شدم در دریای جمعیت. چشم گرداندم در عرفات و فریاد زدم: آقای صاحب الزمان، مهمانِ روسیاه نمی خواهی؟ رفتم پاساژگردی و دست آخر یک بسته هِل عربی انداختم ته کیفم. منِ سیاست زده حالا دل بستم به دعای بی بی، مادربزرگ حاج حامد عسگری: "الهی به جَوونی قسمتت بشه" 0 0