یادداشتهای امین هاشمی (9)امین هاشمی1403/02/28کشتن مرغ میناهارپر لی4.340 "...Atticus, he was real nice..." "Most people are, Scout, when you finally see them." 00امین هاشمی1403/02/28بانکدار آنارشیست: دریانوردفرناندو پسوآ4.52 نمایشنامه «دریانورد» بینظیر بود. 00امین هاشمی1403/02/28تجربه مدرنیته: هر آنچه سخت و استوار است دود می شود و به هوا می رودمارشال برمن4.55 تجربۀ مدرنیته، کتابیه که دوران مدرن رو در قالب کشمکش و دیالکتیک بین مدرنیزاسیون و مدرنیسم بهشکل پخته و بینقصی بررسی میکنه. مارشال برمن ابتدا ما رو در دو فصل اول، با کمکگیری، اشاره و استناد به فاوستِ گوته و نوشتههای مارکس (بهخصوص مانیفست کمونیست)، با پایههای مدرنیزاسیون و مدرنیسم و دیالکتیکشون آشنا میکنه؛ بعد راهنماییمون میکنه به خیابانهای مکادام پاریس و درمورد هوسمان و بودلر توضیح میده. از پاریس هم به سن پترزبورگ میریم و با کشمکشهای میان «کارمند» و «افسر» آشنا میشیم. بعد از اقامتی طولانی در سن پترزبورگ، در آخر به نیویورک میریم و با غولی بهنام رابرت موزز روبهرو میشیم. سفرمون رو هم با گلایههای پستمدرنیستی دربارۀ اینکه «دورۀ مدرن کی به پایان خواهد رسید؟» تموم میکنیم. کتاب نثر و روایت بینظیری داره. بهلطف نثر پرشور برمن میتونیم بهراحتی فضای شهرهایی که در این کتاب از خیابانهاشون میگذریم رو درک کنیم. تجربۀ مدرنیته کتاب غنی و پُری هستش؛ بررسی همهجانبهاش من رو به موضوعات و فیلدهای جدیدی مثل طراحی شهری و معماری علاقهمند کرد و باعث شد جدیتر بهشون نگاه کنم. یکی از بهترین کتابهاییه که تا حالا خوندم و قطعاً بعدها قراره بهش برگردم. 00امین هاشمی1403/02/28از قیطریه تا اورنج کانتیحمیدرضا صدر4.232 در دوران اوج علاقهام به فوتبال نیز، اگر راستاش را بخواهید، تماشای زمین سبز به مدتِ نود دقیقه بعضاً حوصلهام را سر میبُرد. حیاتِ فوتبالیام عمدتاً در مدرسه سپری میشد. نه که خودم خوب توپ بزنم، نه؛ که کُریخوانیها و مباحث مربوط به فوتبال را دوست داشتم. با این حال، کمتر کسی را از همکلاسیها پیدا میکردم که به مسائلِ، دستکم از نظرِ آنها، «جانبیِ» فوتبال علاقه داشته باشد. معمولاً به بازیهای تیم و بازیکنِ محبوبشان بسنده میکردند و تاریخ و فرهنگِ فوتبال حوصلهشان را سر میبُرد. در این میان امّا، مردی بهمعنایِ واقعیِ کلمه «دوستداشتنی»، پای ثابتِ برنامههای فوتبالی بود: حمیدرضا صدر. جنبهای را از آنچه میخواستم باشم نمایانام میکرد؛ گرچه ذهنِ کودکانهام هنوز کامل درنمییافت. امّا از آن شور-و-شوق و گرمای صحبتاش میفهمیدم که او فراتر از یک «کارشناسِ فوتبالِ» ساده است؛ دلمشغولیهایی فراتر از یک بازیِ صرفاً نود دقیقهای دارد؛ یا حتی دلمشغولیهایی که از خودِ فوتبال نیز فراتر میروند: مردی همهجانبه میدانستماش و بهراستی مردی بود همهجانبه. کتابِ حاضر گواهیست بر این مدعا. از قیطریه تا اورنج کانتی. ترجیح دادنِ «مکان» به جای «زمان» برای مشخص کردنِ آغاز و پایانِ یک زندگی، خود بهتنهایی سرنخی میدهد از شخصیتی که با او طرف هستیم. کسی که با «عرضِ زندگی» بیشتر از «طولِ زندگی» سر-و-کار دارد و از آن جالبتر، برگزیدن محله و شهرستانی برای معلوم کردنِ مکان است. این، برای من که دیرزمانیست ایدههایی مربوط به «شهر» و مسائلِ پیرامونِ آن را در ذهن خود مزمزه میکنم، جذابیتِ مضافی را به کتاب میبخشد. با آن که نمیدانم چهگونه میتوان از مُرده ممنون بود، از حمیدرضا صدر سپاسگزارم که آخرین سالهای زندگیِ آمیخته با هنرش را نیز با ما در میان گذاشت؛ زندگیِ ذهنِ مردی که میخندد. 00امین هاشمی1403/02/28فراسوی نیک و بدفریدریش ویلهلم نیچه4.62 نیچه در پارۀ هشتادوهفتمِ کتاب، چهبسا اساسیترین نکته را دربارۀ کتابش پیش میکشد: «امّا کسی این حرف را از من باور نمیکند مگر این که آن را پیشاپیش بداند.» آنان که بیبهرگیِ فراسوی نیک و بد از آن ویژگیهایی که کتابی را «فلسفی» میکند را در مقامِ ایرادی مطرح میکنند، میبایست عنوانِ فرعیِ کتاب را به یاد داشته باشند: پیشدرآمدِ فلسفۀ آینده. نه نظامِ ساخته-و-پرداختۀ فلسفۀ آینده، که پیشدرآمد. 00امین هاشمی1403/02/28هایکو: شعر ژاپنی از آغاز تا امروزعسکری پاشائی3.02 قریب به نیمی از «تفسیر»های پیرامون هایکوها، در نظرم اضافه، و گاه نیز بیمعنا بودند: تکرار نکاتی که، گرچه لازم و مناسباند، پیشتر بارها بدانها اشاره شده و در مقدمهای به طول صد صفحه نیز کِش آمدهاند. فارغ از طریقۀ گردآوری و خردهگیریهایی که بر آن وارد است، ترجمهها درخشاناند و هایکوی بیگانه را برای خوانندۀ فارسی هرچه نزدیکتر و فهمپذیرتر میکند. کتاب، روی-هم-رفته، مقدمهای مناسب برای ورود به جهانِ اسرارآمیزِ هایکو است و به هر دوستدارِ فرهنگ ژاپنی و مشتاقِ شعر-و-شاعری پیشنهاد میشود، امّا گمان میکنم بهتر است وقع چندانی بر تفاسیر نهاده نشود و توجه هرچه بیشتر بر هایکوها معطوف شود. :) «نیلوفرِ صبحگاهی! این نیز هم نمیتواند یارِ من باشد.» (هایکو از ماتسوئو باشو) 00امین هاشمی1403/02/28مسخ و درباره مسخولادیمیر ناباکوف3.639 وقتی چند ده صفحۀ اولِ کتاب رو خوندم، کمکم برداشت و تعبیر من از کتاب شکل گرفت. فکر میکنم هدف کافکا از نوشتن مسخ، این بود که مشکلات روحی و روانی (از جمله افسردگی، که همهمون میدونیم کافکا باهاش دستوپنجه نرم میکرد) رو بهشکل عینی و فیزیکی نشون بده. سوسکی که گرگور بهش تبدیل شد، همون تجسم افسردگیها و بیحسیها و کرختیهاییه که آدمها باهاشون دستوپنجه نرم میکنن. واکنش خانوادۀ گرگور به این اتفاق هم یکی از عناصر مهم داستانه. میتونه بیانگر این باشه که اگر مردم/نزدیکان میتونستن مشکلات روحی و روانی آدمها رو بهوضوح ببینن، چه نوع واکنشی میداشتن. آیا به همون شدتی که خانواده از گرگورِ سوسک وحشت کردن، مردم هم در اینصورت از انسانهای افسرده وحشت میکردن؟ احتمالاً. 225امین هاشمی1403/02/28Berserk جلد 34کنتارو میورا4.71 The art in this volume is just otherworldly. 00امین هاشمی1403/02/28رنج های ورتر جوانیوهان ولفگانگ فون گوته3.828 «آری! من جز سالک و زائری بر زمین نیستم! آیا شما بیش از ایناید؟» 00