کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی مثل قدم زدن توی کوچههای ساکت و فراموششدهی یک شهر بزرگه، جایی که آدمها زندگی نمیکنن، فقط نفس میکشن و محو میشن. شخصیتها نه قهرمانن، نه ضدقهرمان؛ زنهایی هستن که بودنشون دیده نمیشه، و مردنشون حتی کمتر.
لحظهبهلحظهی این کتاب، پر از دردیه که داد نمیزنه؛ فقط میمونه، تهنشین میشه. روایتها خشونتآمیز نیستن، ولی خراش میندازن. مثل همون گیاهان دارویی که هم درمانن، هم سمی، بسته به اینکه کی و چطور استفادهشون