یادداشت‌های مبین محمودی (8)

من او
          چه حیف که تمام شد ... 
و چه پایان قابل پیش‌بینی، و در عین حال غیرمنتظره‌ای!

روایتی داستانی از کوچه‌پس‌کوچه‌های جنوب تهران دهه‌ی ۱۳۱۰ هجری شمسی. به نحوی خواننده را همراه خود می‌کند که پس از چند روز، خود را جزوی از اهالی آن محله و در آن زمان می‌پندارد و پس از اتمام آن، دوست دارد سری به آن حوالی بزند و تمام آنچه خوانده را باری دیگر با چشم خود مرور کند.

تکه‌هایی از یک پازل نفسگیر که به مرور، خواننده با قرار گرفتن هر یک از اجزای آن در جای خود، از انسجامی که به تدریج شکل می‌گیرد حیرت‌زده و البته مشعوف می‌شود. گاهی هم با یادآور شدن بخشی از ماجرا برای او  که مربوط به بخشی دیگر از چند فصل پیش است، به خنده‌ای از سر اعجاب واداشته می‌شود.

نویسنده با اینکه همزمان دو دوره‌ی زمانی را در لابه‌لای هم روایت می‌کند و باعث می‌شود خواننده هر از چند گاهی از بخشی از حوادث آینده‌ی بخش اصلی داستان باخبر شود، اما باز هم لحظات غافلگیرانه‌ای را رقم می‌زند که لطمه‌ای به این باخبری‌های به ظاهر ضدحال وارد نمی‌شود. حین مطالعه، ناگهان بخش کوچکی به ظاهر نامربوط در گوشه‌ای از داستان دیده می‌شود، اما بعد از گذشت چند فصل، ارتباطش درک می‌شود و خواننده را ذوق‌زده می‌کند.

این نوع چینش متفاوت لحظات این داستان که گاهی خواننده را برای فهم بهتر جریان داستان به عقب و جلو می‌کشاند، باعث شده که همانند سری فیلم‌های مارول به نظر برسد. در این سری فیلم به خاطر ارتباط جدایی‌ناپذیری که همه‌ی فیلم‌هایش با هم دارند، اگر کسی به جای آنکه تمام آنها را به ترتیب ببیند تا خط اصلی ماجرا را گم نکند، یکی از آنها را بدون مقدمات قبلی ببیند، به دلیل وجود این ارتباط ممزوج، شاهد لحظه‌هایی خواهد بود که برایش اصلاً قابل درک نیستند. خواننده‌ی این اثر نیز مواجهه‌ی مشابهی را دارد، پس سعی می‌کند با کمترین فاصله‌ی ممکن آن را بخواند تا کمتر مجبور به عقب گرد شود و ارتباط اجزاء داستان را گم کند. همین خاصیت باعث می‌شود که هرگز مطالعه‌ی کسل‌کننده‌ای را تجربه نکند و در هر لحظه، انتظار یک غافلگیری را داشته باشد.
        

5

اندیشه پشتیبان انقلاب اسلامی
          انقلاب اسلامی ایران که به گفته‌ی «تدا اسکاچ‌پل»، تنها انقلابی در دنیاست که آگاهانه و به‌گونه‌ای هشیارانه ساخته شده؛ و به بیان «میشل فوکو»، تنها حرکت اجتماعی است که در برابر مدرنیته قرار گرفته، طبعاً باید دارای اندیشه‌ی پشتیبانِ قدرتمند، حیات‌بخش و ریشه‌داری باشد تا بتواند اینچنین هوش از سر جهانیان بپراند. اندیشه‌ای که با وجود خلأ نظری ناشی از دوری علمای شیعه از حکومت، توانست آن را جبران کند و در عین اتکا به دانش‌های حوزوی، ساختاری جدید و راهبردی و هوشمندانه‌ای را ایجاد کند.
اما برای ساختن نظام معرفتی پاسخگو به مسائل روز انقلاب اسلامی، باید ابتدا از این اندیشه سیراب شویم و مسلط به این پایگاه فکری مستحکم و نقشه‌ی راه معمار این کالبد بشویم و سپس در این چارچوب، دست به اجتهاد جهت امتداد آن بزنیم تا دچار انحراف نشویم.
ما برای حفظ این انقلاب، به آن اندیشه‌ای که انقلاب کرد محتاجیم. اما چنان در درک عظمت آن کوتاهی کرده‌ایم که به بیان ادامه‌دهنده‌ی راه امام، این انقلاب با وجود عظمت و ابعاد و آثار عملی خود، از لحاظ ارائه‌ی مبانی فکری خود، یکی از ضعیف‌ترین و کم‌کارترین انقلاب‌ها در دنیاست.
پس راه نرفته و طولانی‌، اما پرثمر و روشنی در پیش داریم. راهی که از ایده‌پردازی و اندیشه‌ورزی در چارچوبی مشخص آغاز و به تولید علمی متناسب با نیازهای واقعی منجر می‌شود. 
        

1

رستاخیز شگفت انگیز: پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت اولین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) 10 خرداد 1369
          به نظر من هر ایرانی مسلمان، حتما باید این نامه‌ی بی‌نظیر رو بخونه تا هیچ موقع تاریخ انقلاب اسلامی، چگونگی تشکیل و لزوم آن، اهداف والامرتبه‌ی آن و انحرافات و تحریفاتی که تهدیدش می‌کند رو فراموش نکنه و خلاصه اینکه خط رو گم نکنه.
در این نوشتار جایگاه پدرانه‌ی مقام معظم رهبری در قبال امت اسلامی به وضوح دیده می‌شود.
ایشان به موازات اینکه در اولین سالگرد رحلت حضرت امام (ره)، ترسیم دقیقی از ادامه‌ی مسیر جمهوری اسلامی می‌کنند تا با این ریل‌گذاری جلوی تحریفات گرفته شود، دشمنان اسلام را که با محاسبات مادی خود خیال می‌کردند با ارتحال رهبری دنیای اسلام، می‌تواند ملت ایران را از راه امام منحرف کند و انقلاب نوپا را برچیند، ناامید ساخت و مهر بطلان را بر نقشه‌های شوم آنها و تفکر پوچ جدایی دین از سیاست زد.
در این پیام همچنین برای تک‌تک آحاد جامعه مسئولیت مشخص شده و اشاره شده که با همبستگی و وحدت و تعامل سازنده‌ و صادقانه‌‌ی دولت و ملت است که می‌توان پیشرفتی متناسب با خط امام داشت.
روح اصلی این راه، توحید در همه‌ی ابعاد، یعنی نفی عبودیت و اطاعت خیر خدا و تسلیم محض خدا بودن است که تمایز آن نسبت به رویکردهای انحرافی، با معرفی اسلام ناب در برابر اسلام آمریکایی روشن می‌شود.
اگر هر جا، تبلیغات علیه جمهوری اسلامی باعث شد دچار تردید یا سردرگمی در مسیر بشیم، یا در بخش‌هایی ناکارآمدی‌هایی احساس کردیم، ضروری می‌شود که این پیام را بازخوانی کرده و نکات آن را به صورت راهبردهای مشخص، استخراج کنیم.
اگر توجه نداشته باشیم که ما با انقلاب اسلامی، در جهان خرق پارادایم کرده‌ایم و حرف جدید داشته‌ایم، نمی‌توانیم علوم اسلامی تولید کنیم، چون در همان لایه‌‌های سخت موجود به دنبال نظریه‌پردازی هستیم، نه در پارادایم جدید و با توجه به مسائل حقیقی جامعه.
در چارچوب مکتب امام که پشتیبان پیشبرد انقلاب است، ابتدا باید اندیشه کنیم و اندیشمند داشته باشیم تا بعدها بتوانیم علم تولید کنیم و دانشمند تربیت کنیم.
        

2