یادداشتهای Hannaneh Sadat Khatamian (6) Hannaneh Sadat Khatamian 1404/5/23 آکواریوم های پیونگ یانگ چول هوان کانگ 3.9 14 این کتاب بهترین کتابی بود که دربارهی کره شمالی خواندم. علتش هم امید و هوش و قدرت ذهنی شخصیت اصلی داستان است که واقعا خواننده را مجذوب خود میکند. او در هر شرایطی به فکر بهترشدن یا حداقل حفظ جایگاه کنونی اش بود و کارهای احمقانه نمیکرد و آخر سر هم همین زکاوتش نجاتش داد. این کتاب در مقایسه با کتاب هایی که مربوط به فرار از کره شمالی میشود یک ویژگی خاص داشت آن هم این بود که شخصیت اصلی داستان و خانواده اش از دنیای بسیار متفاوت با کره شمالی مطلع بودند و اتفاقا در آن دنیا زندگی کرده بودند. به نظرم این از همه چیز باید سخت تر باشد که تو بدانی و تجربه کرده باشی ولی ازش محروم باشی. تا زمانی که مزهی یک لذت را نچشیده ای از سرخوشی ای که میتواند تو را در بر بگیرد خبری نداری! اما وقتی که تجربه کردی و لذت بردی دیگر چگونه میتوانی فراموشش کنی و تظاهر کنی که ازش بیخبری؟ 0 9 Hannaneh Sadat Khatamian 1404/5/23 بدون تو، ما هیچ هستیم: یک جاسوس در میان آقازاده های کره شمالی، سرگذشت نامه سوکی کیم 3.4 4 بی اندازه حوصله سر بر و یکنواخت بود. تنها نکتهی مثبتی که داشت این بود که در میان همهی کتاب هایی که دربارهی کره شمالی خوانده بودم این کتاب تنها کتابی بود که با قشر خاص جامعه و نخبگان کره شمالی ارتباط داشت. در طاقچه کتاب حدوداً پانصد و خرده ای صفحه است و خدا میداند که به زور تمامش کردم. و اینکه عنوان کتاب واقعا با خود داستان ارتباطی ندارد، منظورم عبارت جاسوس است. تنها چیزی که نمیشود به این کتاب نسبت داد جاسوسی و تجسس و نفوذی و این چیزهاست. صرفاً یک زن کره ای_آمریکایی مدتی را در یکی از دانشگاه های پیونگ یانگ تدریس میکند و از خاطرات و تجربه هایش مینویسد. 0 1 Hannaneh Sadat Khatamian 1404/5/17 عصرهای کریسکان؛ خاطرات امیر سعیدزاده کیانوش گلزارراغب 4.3 82 کتاب را که میخواندم از خود شرمنده میشدم که انقدر از کردستان ندانسته دارم. چه ها که بر سر مردمان کرد نیامده.. بعد از سفری که به بانه داشتم جوانمردی و مهربانی کردها از یادم نرفته و کتاب را که میخواندم غم سنگینی بر دلم افتاده بود که چرا این بلایا باید برسرشان میآمد. از استقامت و شجاعت سعدا قوت گرفتم و تمام مدت مطالعه هر جا که حرف از او شد تحسینش کردم. چقدر زن انقلابی به شوهرش قوت قلب میدهد، اگر سعید سردشتی انقدر از همسرش مطمئن نبود نمیتوانست سختی و شکنجه روحی روانی را در زندان تحمل کند. 0 2 Hannaneh Sadat Khatamian 1404/5/10 مستند ضدصهیونیزمی - تکفیری حیفا محمدرضا حدادپور جهرمی 0.0 132 کتاب را دو ساعته تمام کردم. کوتاه بود و گیرا...نمیدانم چقدر بر اساس واقعیت بود در هر صورت من فرض گرفتم تمام روند داستان بر اساس تخیل نویسنده است. شنیده بودم که صحنه های اروتیک زیادی دارد و به قولی هرزه نگاری شده اما تا حدی از آن برای نفرت عمیق از حیفا لازم بود... اما اصلا داستان، داستان حیفا نبود...داستان حنانه و رباب بود زنان چریکی که ماده ببر باید نامیدشان. ذکر یا زهرا...یا فاطمه الزهرا چیست که آنطور رباب زیر لب میگفت و دلش را قرص میکرد؟ 0 0 Hannaneh Sadat Khatamian 1404/4/27 جانستان کابلستان: روایت سفر به افغانستان رضا امیرخانی 4.3 93 بعد از خواندن نیم دانگ پیونگ یانگ سری به کتاب های آقای میرزاخانی زدم. بیشتر از همه این کتاب چشمم را گرفت ... شروع کردم به خواندن و اصلا نفهمیدم کی تمام شد... مدام به خاورمیانه فکر میکردم و دشمنش و مرز هایی که بر آن کشیده شده. کتاب را که میخواندم آرزو کردم روزی در مسجد هرات نماز بخوانم و در کوچه و خیابان هایش قدم بزنم...دلم میگرفت از آن همه دوری...چرا در عین نزدیکی انقدر دوری هستیم از هم؟ بین ما مرز هست و مرزبان، و بدون روادید نمیشود قانونی به کشور مجاور سفر کرد. ملیت ما یکی نیست و مذهبمان هم، اما ما فارسی زبانیم. هر کجای عالم که باشیم با کلمات و جملات به یکدیگر پیوند میخوریم و قلبمان به یکدیگر نزدیک میشود... 0 1 Hannaneh Sadat Khatamian 1404/4/24 نیم دانگ پیونگ یانگ رضا امیرخانی 3.9 199 کتاب را یکشنبه عصر شروع کردم و بامداد سه شنبه تمام شد. از همان اول قلم جذاب آقای نویسنده کار خودش را کرد و من تماماً مجذوب داستان شدم، دوستان همراه از اینکه نویسنده سبک نگارش خودش را داشت موافق نبودند و باعث اذیتشان شده بود. من هم موافق نیستم ولی چندان باعث آزارم نشد... هنوز هم به پیونگ یانگ فکر میکنم، به مردمش و این حجم از فرمان پذیریشان...لحظه ای که آقای ری در فرودگاه داد کشید در برابر مافوقش، احساس کردم بالاخره انسانی عادی از مردمان کره شمالی پیدا شده. اینکه توانست و خواست عصبانی شود قلبم را آرام کرد... 0 0