یادداشتهای حامدنیرو (15) حامدنیرو 1403/10/26 Abigail ماگدا سابو 4.0 1 باید تعارف با خودم رو کنار بذارم و ماگدا سابو رو از نویسندههای محبوبم به حساب بیارم. سابو خیلی شهرت عجیبی نداره، نثرهاش چیز زیادی فراتر از یه قصهگویی جذاب نیست ولی چرا گاهی سخت میگیریم و از یه رمان انتظار چیزی خیلی فراتر از خودش رو داریم؟ سابو قصه میگه. روایت کردنش روانه و پیچیدگی خاصی نداره (البته در خیابان کاتالین این روند خیلی ساده و خطی نبود). ابیگیل شبیه به یه راحتالحقلوم پیش رفت و لغزید. قصهی قشنگی که چیز خیلی بدیع و نویی نبود ولی تصویرسازیها و شخصیتهای خلق شدهش به شدت من رو همراه کرد. مقصود و هدف یه رمان اگه داستانسرایی و همراه کردن خواننده باشه، ابیگیل به حد اعلا این کار رو انجام داد. بینهایت لذت بردم و خیلی خیلی سریع بدون زمین گذاشتن کتاب پیش رفتم. در رو بسیار دوست داشتم ولی از نظر سرگرمکنندگی، ابیگیل در سطح دیگهای بود. چقدر حس خوبی دارم از این همراهیِ لذتبخشی با خانم سابوی عزیزم. 0 22 حامدنیرو 1403/10/26 Island: The Complete Stories آلیستر مک لاود 4.0 1 اصلا انتظار نداشتم از کتابی با چنین داستانهای به ظاهر سادهای تا این حد لذت ببرم. بدون بالا و پایین شدنهای عجیب غریب و با وصف و وصف و وصف. توصیفهای جذاب و قابل درک و تصور. روایت سختی و رنج و کار و معدن و فقدان و مرگ و پیری و بیماری و کودکی. شگفتزده شدم از قلم مکلاود و با اشتیاق فراوان سراغ دومین بهار خواهم رفت. 0 0 حامدنیرو 1403/10/26 Books v. Cigarettes جورج اورول 4.0 1 چقدر من این غیرداستانیهای اورول عزیز رو دوست دارم. یاد آس و پاسهای پاریس و لندن افتادم. قلم ساده و روانِ اورول بهشدت من رو دنبال خودش میکشه و موضوعانی رو مطرح میکنه که دغدغههای من هم هست. خاطرات رو جوری نقل میکنه که خیلی منطقی جلوی چشمات ترسیم میشن. و لبخند حاکم حین خواندن. 0 0 حامدنیرو 1403/10/15 خاطرات یک آدم کش یونگ-ها کیم 3.6 70 یه کار بسیار پرفروش دیگه از نشر چشمه که من باز هم نفهمیدم که چرا و دقیقا به چه دلیل؟! پیرنگ قصه جالبه و واسه اینکه صرفا یه خلاصه داستان کلی ازش بشنوی و بگی جالب کافیه ولی هرچی میخونی زیاد به چیزی برنمیخوری که حسِ یه کتاب خوب رو بهت بده. حرفم این نیست که کتاب بدیه، صرفا متعجبم که چرا اینقدر مورد توجه قرار میگیرن این کارها؟! 0 3 حامدنیرو 1403/10/15 عصیان یوزف روت 3.8 33 هرچند که شاهکار بیبدیلی مثل «مارش رادتسکی» باعث میشه تا ابد برای یوزف روت احترام قائل بود، عصیان هم اما کار دیگهای بود که آدم رو بهخاطر قیاس ناخودآگاه با مارش رادتسکی سرخورده کرد. یک رمان و داستان شدیدا شتابزده، که همهچیز خیلی سریع و اتفاقی و بیتوجه به منطق داستان و شخصیتها پیش میره و حتی اگر یک داستان کوتاه هم محسوب میشد، باز هم خلقالساعه بودن اتفاقات، بسیار تند و تعریف نشده بود. شروع و جلب توجه مخاطب خوب بود و نوید یه داستان جذاب رو میداد ولی انگار ضربالاجلی در نوشتن و اتمامش بوده که محصول نهایی رمانی شلخته و شتابزدهست. 0 0 حامدنیرو 1403/10/15 خیابان کاتالین ماگدا سابو 3.7 11 مورد عجیب این کتاب این بود که تا نصف کتاب، تا حد زیادی حس بدی بهش داشتم و دوستش نداشتم، و یکهو از نصف به بعد به شدت درگیر شخصیتها شدم و شد یکی از قصههای محبوبم. انتخاب عامدانهی گنگیهای اول کتاب رو مطمئن نیستم یه چیز خوبه یا بد. میتونه بد باشه چون خوانندهی کمطاقت ممکنه ریطش کنه و کتاب رو رها کنه، خوب میتونه باشه چون وقتی متوجه میشی قضیه از چه قراره و میشناسیشون و ربطهاشون رو پیدا میکنی، یه کشفِ تسکینبخشه. دومین کاری بود که از سابو بعد از در خوندم و حالا میتونم بگم که دوست دارم قلمش رو دنبالش خواهم کرد بیشتر از این. 0 0 حامدنیرو 1403/10/15 اصلاحات جاناتان فرانزن 3.9 4 متوجه هستم که خیلی از کارهای خاکسار تجاری شده و چشمه بسیار بزرگش میکنه ولی من همچنان از انتخاب کارهاش لذت میبرم و برای سرگرم شدن هم شده حتما میخونمشون. اصلاحات با اینکه یه رمان نسبتا جدیده و روایت خیلی عجیب و غریب و پرفراز و نشیبی نداره، همچنان برای من لذتبخش بود و روایت موازی اعضای خانواده لمبرت، بازگشتهای غیرآزاردهنده از گذشته به اکنون و شرح احوالات ذهنی شخصیتها در مواجه با همدیگه برای من خوشایند بود و ترجمه هم مقل همیشه بهروز و روان بود. 0 5 حامدنیرو 1403/10/15 زن سی ساله اونوره دو بالزاک 3.1 6 برای کسی مثل من که بالزاک را دوست دارد، باز در این کتاب هم اندک چیزهایی برای دوست داشتن پیدا خواهد شد، ولی این کتاب اصلا انگار از بالزاک نیست و به خودی خود و برای من، بدترین کتابش است. دور تند و سریع وقایع و مصائب به حدی اغراقشده است که به خواننده فرصت هضم نمیدهد. کسی که بخواهد بالزاک را با این کتاب شروع کند، تا آخر عمر سمت کار دیگری از او نخواهد رفت. 0 0 حامدنیرو 1403/10/15 The Insulted and Humiliated فیودور داستایفسکی 4.0 1 عمیقا لذت بردم و برام شد از برترین کارهاش. روایت پر فراز و نشیب و نسبتا کوتاه نسبت به رمانهای بلندش، که راوی اول شخصش داستایفسکی نویسندهست، بدون اسم بردن. لذت واقعی از خوندن ادبیات و داستان برای من در داستایفسکیخوانی متجلی میشه. کاش در عمر نسبتا کوتاه و پر از سختی و مشکلاتش، فرصت بیشتری داشت برای منتشر کردن کارهای بیشتر و بیشتر. این حد از وصل شدن روحم به انسانی از یک جغرافیای دیگه و یک زمان دور برای خودم هم تعجببرانگیزه. 0 0 حامدنیرو 1403/10/15 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 185 با کمال احترام به قدمت نوشتن بزرگ علوی و پیشرو بودن در زمان خودش و خدمتش به ادبیات داستانی، چشمهایش رمانی برای امروز نیست. در طول خوندنش حس میکردم بامداد خمار ی که نخوندم هیچوقت و فقط آوازه ی زرد بودنش رو شنیدم باید چیزی شبیه به این باشه! نحوه روایت ساده و ابتدایی و لحن پندگونه و لحظات احساسی آبکی و اغراق آمیز و توصیف های کلیشه ای چیزی نیست که مخاطب امروز رو اقناع کنه. فقط خوندم که خونده باشم واقعا وگرنه هیچ چیزی نداشت که علاقه مندم کنه به دنبال کردنش، مخصوصا داستان مثلا معماییش! بزرگان زیادی داریم که سالهای خیلی دوری از ما داستان نوشتن و امروزم تازه و خوندنیه ولی چشمهایش برای من اینجوری نبود. 0 0 حامدنیرو 1403/10/15 شب یک شب دو بهمن فرسی 3.7 17 تعلق خاطر شخصیای که به این کتاب دارم، باعث شده نتوانم چیزی دربارهی خود کناب بنویسم. شبیک شب دو را دختری که دوستش دارم به من هدیه داد. در اولین دیدارمان و اولین باری که چشمش به او افتاد، با بغل کتابهایش که از صفوی خریده بود و یکی از آنها برای من بود. خواندن کتاب را هم خودش رقم زد. از همان شب شروع کرد به خواندنش برایم از پشت تلفن. هرچند وقت یک بار برایم خواند و صفحاتی را هم خودم خواندم. به فصل آخر که رسیدم متوقف شدم و خواستم فصل آخر را هم مثل اولش برایم بخواند. شب یک شب دو، تا آخر عمرم چیزی بیشتر از کاغذ و کتاب و کلماتِ روی آن است. چسبیده به جانم. 1 12 حامدنیرو 1403/10/15 The Wind-Up Bird Chronicle هاروکی موراکامی 3.8 3 نسخهای که من خوندم، از نشر نوای مکتوب با ترجمه م.عمرانی بود. حجم سانسورها (طبیعتا به خاطر ساختار و جنس داستان) به شدت بالا بود و در جاهایی واقعا گیج شدم و نفهمیدم چه اتفاقی افتاده. اما قبلش یه چیزی رو باید بگم. نشر نوای مکتوب که کمتر شناخته شده هستش، چندین ساله که نسبتا تخصصی سراغ کارهای موراکامی رفته و در کنار کتابسرای نیک و چشمه و ثالث، بیشترین ترجمه رو از آثارش داره. و مزیتی که نسبت به نشرهای مشهورتر که حساسیت روشون بالاتره داره اینه که قطعهای که قراره سانسور بشه رو کامل حذف نمیکنه، و یه جوری به خواننده کُد میده که بفهمه اینجا، قرار نیست دقیقا اینی باشه که داری میبینی! مثلا اون کلمات و جملات رو ایتالیک میکنه. ولی خب این در نهایت در جاهای تبدیل به چیزهایی مضحک شده که باید با تمرکز داستان رو خونده باشی و حدس بزنی منظور چیه. مثلا این کلمات، در کتاب اینطوری ترجمه شدن: فاحشه، به "احیاگر" ترجمه شده! سکس داشتن به "هم صحبتی" خودارضایی به "با خودم بودم" دوست پسر به "دوست" و خیلی های دیگه مثل "با او بودم" و "من را در بر گرفت" و از این جور عبارتها. در نهایت قطعا خاک بر سرمون که مجبوریم این قلع و قمعها رو تحمل کنیم ولی در شرایط موجود من بیشتر ترجمههای همین م.عمرانی رو به مهدی غبرایی ترجیح میدم. 0 0 حامدنیرو 1403/10/15 داستان یک شهر احمد محمود 4.4 12 ورق به ورق با خالد و علی و قدمخیر و ممدو و شریفه، از گرمای بندر لنگه عرق ریختم. مزهی عدس پلوهای خشک بازداشتگاه رو زیر زبونم حس کردم. با عرق کشمش تند و تیز توی بطری ها و پیت ها سرم گرم شد و سفتی پوتین و ناراحتی لباس سربازی رو تو تنم حس کردم. همذاتپنداری ای که احمد محمود عزیز توی "همسایهها" و حالا هم "داستان یک شهر" برای من نسبت به جنوبیها ایجاد کرد، هزار تا رفیق و آشنای جنوبی داشتن و رفتن به اهواز و آبادان و لنگه و کنگ نمیتونستن از پسش بر بین. توصیفهای ملموسش از فضا و آدمها و نقل بخشی از تاریخ سیاسی مملکت، در کنار روایتهای زمانی متفاوتش، بازهم من رو در تمام طول کتاب منکوب کرد و کاملا حس میکردم خالد و علی، همین خود من هستن. عمیقا لذت بردم، و با نهایت تمایل و علاقه، میرم به سمت خوندن "زمین سوخته"، کتابِ آخر این سهگانه. 0 0 حامدنیرو 1403/10/15 The Shadow of the Wind کارلوس روئیس ثافون 4.3 62 شبیه نشستن پای صحبت یک آدم پرحرف اما خوشصحبت. هجوم و وفور قصه، با ضرب و شدت بالا بدون لحظهای اجازهی نفس کشیدن. از این نظر، شبیه به جز از کل. قبل از خوندن هرکسی توصیهش میکرد میگفت از اوناست که نمیتونی زمین بذاری. توصیف درستی بود. 0 0 حامدنیرو 1403/10/15 زمستان 62 اسماعیل فصیح 3.3 15 در نظرات خواندم که برخی دوستان نوشته بودن که از فصیح انتظار بیشتری داشتم و با بزرگانی مثل گلشیری و ساعدی قیاس کرده بودند و به این نتیجه رسیده بودند که اثر درخوری نبود. بهنظرم هر اثر رو باید در چارچوب خودش سنجید. زمستان ۶۲ بدون ادعا و شاخ و شانه کشیدن، خیلی درست و سنجیده پیش میره و قصهاش رو روایت میکنه. نثر فصیح هیچ خودنمایی و تلاش برای امضادار نشان دادن نداره و همین باعث شده که داستان، استاندارد و دلنشین باشه و شرح و تحلیل شخصیتها، اونها از تیپ خارج کنه. اولین اثری بود که از فصیح میخوندم و تحتتاثیرم قرار داد و در صورت امکان، حتماً سراغ کار برجستهی بعدیش هم میرم. روند قصه خستهکننده نیست و با سورپرایز قایمشده در آستین در اواخر قصه، چاشنی غافلگیری و هیجان هم بهش اضافه میشه. کاملاً راضی بودم از زمانی که براش گذاشتم. 3 9