یادداشت‌های کیومرث؛ (16)

بت، پیش از
        بت، پیش از انجام حرکت بعدی‌اش، لحظه‌ای درنگ کرد. وقتی اسب را برداشت، قدرت نابش را در سرانگشتان خود حس می‌کرد. حتی نگاهی هم به بورگف نینداخت. اسب را که در خانهٔ مقصد زمین گذاشت، سکوتی کامل حکم‌فرما شد. پس از لحظه‌ای، صدای بازدمی عمیق از طرف بورگف شنید و سرش را از بالا آورد. موهای بورگف ژولیده بود و لبخندی تلخ بر لبش بود. به انگلیسی گفت: «برنده شدی.»

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

        این کتاب آلیس فینی هم مورد پسندم نبود
داستان یه زن و شوهری هست که برای حل مشکلت رابطشون میرن ناکجااباد و زن قبلی مرده پیداش میشه و جنایتش رو انجام میده؛ به نظرم ارزش این همه معروف شدن رو نداشت
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

        خوشم نیومد. تو کل روال  داستان دو تا شخصیت داشتن باهم تلفنی حرف میزدن و و قتی تلفن قطع شد داستان هم تموم شد البته این نظر منه و ممکن طرفدارای رمان های عاشقانه پسندشون باشه 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0