و بالاخره این مجموعه خیلی قشنگ رو تموم کردم، با این مجموعه به معنای واقعی زندگی کردم...و تو قلبم جا جاداره🤌✨✨
      

        اولین کتابی که از فردریک بکمن خوندم و میخواستم بدونم چرا کتابای این نویسنده انقدر معروفه
و عاشقش شدم...عاشق سارا و مامانبزرگش و هری_داداش کوچولوش_یعنی باهاش زندگییی کردم... 
به شدت کتاب قشنگی بود😭😭🫠🫠
      

        فقط ابهت داس لوسفیر🛐🛐مشتاقم بدونم که چی در انتظار داس آناستازیا و داش لوسیفر هست
و صفحه اخر... هنوز تو شوک اون صفحم...
مثل جلد یکش بی نظیر بود🫠🥲
      

        یه کتاب فانتزی عالی دیگه که از یه جهاتی شبیه هری پاتر بود. 
اولای داستان نمیتونستم این همه اسطوره های یونانی رو هضم کنم و تقریبا 100 صفحه گذشت تا خودمو با کتاب وفق بدم اما باهاش حال کردم و به نظرم ارزش چند بار خوندن رو داره
      

        اول از همه باید بگم که صدای درونتون رو کنترل کنید و به هیچ وجه مثل من صفحه اخر رو نخونید،به هیچ وجه...
خلاصه بگم : کتاب واقعا پشم ریزونی بود. اصلا...عالییی بود و به نظرم یکی از بهترین کتابای آگاتا کریستی هست (دنبال یه کتاب کوتاه،جنایی، از ریدینگ اسلامپ در بیاین فقط اینو بخونیننن)
      

         تصادفی این کتاب رو از کتابخونه امانت گرفتم و  خیلی قشنگ بوددد و به نظرم حتما حتماا تو لیست کتابتون باید باشه! 
سیج، پسری  که هویت خود را از تمام اهالی کارتیا پنهان کرده و حالا به خاطر کانر کسی که او را از یتیم خانه بیرون آورده ،مجبور به فاش کردن هویتش میشه...🍃 🍃
      

        "بگذارید دیگران هر چه می خواهند بگویند؛ من به عشق خود وفادار می مانم."

( اولین کتابی بود که از این نویسنده مشهور خوندم، 
خیلی قشنگ بود با این که برام سنگین بود اما سعی کردم باهاش به خوبی ارتباط بگیرم و همینم شد. به نظرم برای شروع کتابای شکسپیر این کتاب مناسب باشه؛) 
      

        بت، پیش از انجام حرکت بعدی‌اش، لحظه‌ای درنگ کرد. وقتی اسب را برداشت، قدرت نابش را در سرانگشتان خود حس می‌کرد. حتی نگاهی هم به بورگف نینداخت. اسب را که در خانهٔ مقصد زمین گذاشت، سکوتی کامل حکم‌فرما شد. پس از لحظه‌ای، صدای بازدمی عمیق از طرف بورگف شنید و سرش را از بالا آورد. موهای بورگف ژولیده بود و لبخندی تلخ بر لبش بود. به انگلیسی گفت: «برنده شدی.»

(و من هر بار که بت مهره های شطرنج را نگاه میکند برقی را در چشمانش میبینم؛‌‌‌؛) ✨ ✨
      

        خیلی کتاب قشنگی بود خیلییی
بدون اینکه بزارمش زمین خوندمش و عاشقش شدم
و صد درصد به شما هم پیشنهادش میکنم 
      

        
مارکوس زوساک که به عنوان فرشته مرگ داستان رو می‌نوشت و با زندگی لیزل ممنگیر در مونیخ _ جنگ جهانی دوم _رو که همراه پدر آکاردئون زنش و مادرش که زاوکرل هاش مخصوص کسایی بود که دوسشون داشت همراه با چاشنی ادبیات  یه رمان عالی رو به وجود اورد✨✨✨ 
      

        این کتاب آلیس فینی هم مورد پسندم نبود
داستان یه زن و شوهری هست که برای حل مشکلت رابطشون میرن ناکجااباد و زن قبلی مرده پیداش میشه و جنایتش رو انجام میده؛ به نظرم ارزش این همه معروف شدن رو نداشت
      

        کتاب با متن های کوتاهش، پایان تلخش (همچینین قلب هاش که خیلی دوسشون داشتم) سادگی و زیبایی خاص خودش رو به خواننده منتقل میکنه و چه بسا داستان بسیاری از ماست و باعث میشه قدر عزیزانمون رو بدونیم... 
      

        خیلییی خوب بود این که نویسنده دنیایی رو که همه ما آرزوش رو داریم (دنیایی بدون مرگ طبیعی، بیماری، فقر و.. ) رو در کنار معایبش ترکیب کرده واقعا قشنگ بود  
      

        یه کتاب فانتزی_ماجراجوری به شدت باحال بود که با خوندن هر صفحه اش یه شوقی به سراغم می اومد و با خوندن پایانش که محاله پیگیر جلد دوم این مجموعه نشدید. یه کتاب پر از عشق و هیجان و شجاعت که نویسنده جوری با اعصاب و روانتون بازی میکنه که ممکنه حتی به جنون برسید🥲😂داستان از طرف شخصیت های اصلی نوشته شده بود که باعث میشد بیشتر با شخصیت گرم بگیرم. 
حتی اگه طرفدار این نوع کتابا نیستید حتما اینو بخونید
خلاصه که خیلی عالی بودد(فقط میخوام بدونم چی در انتظار لایا و الایس عه😭✨) 

      

        یکی از بهترین کتاب های معمایی جنایی بود که خوندم و عاشق همه چیش شدممم 
از اون کتابایی هست که راحت میتونی با شخصیت ها گرم بگیری و با معماهای غیر قابل حدسش دست و پنجه نرم میکنی؛خلاصه بگم عالییی بودد📌