یادداشتهای کامران محمدحسینی (22) کامران محمدحسینی 6 روز پیش فقیه و سلطان (دیالکتیک دین و سیاست در تجربه تاریخی عثمانی و صفویه - قاجاریه) وجیه کوثرانی 2.5 2 آیا کتاب کوثرانی (فقیه و سلطان)، طرحی تاریخی است درباب امکان سکولاریزم در اسلام؟ نویسنده در یکی از مقدمههای کتاب از این ایده سخن رانده که برخلاف تصور رایج پیوند یا اتحاد دین و سیاست ذاتی دین اسلام نیست و تجربه مسلمانان با مسیحیان در باب جدایی دین و سیاست تفاوت جوهری ندارد. در هر دو دین، دورههایی از اتحاد و دورههایی از جدایی بین دین و سیاست وجود داشته است. کتاب کوثرانی شرح همین جدایی دین از سیاست در اسلام است. امری که نظریهپردازی فقهی برای آن از عصر عباسیان آغاز شد، یعنی زمانی که حکومتهای مستقل از خلافت تشکیل شدند و فقها چارهای نداشتند جز اینکه مشروعیت امارت استیلا را بپذیرند و توجیه اش کنند. با اینکه دوره هایی از پیوند نزدیک بین دین و سیاست در عصر صفوی و عثمانی پدید آمد اما در بعدتر با تحولات عصر جدید، هم فقهای اهل سنت و هم فقهای شیعه فهمیدند که بازسازی خلافت یا امامت در دوران جدید در قالبهای کهن امکانپذیر نیست و دستکم گروههای موثری از علما (اگر نه همه) از مشروطیت و انحلال خلافت دفاع کردند. طرح تاریخی کوثرانی در این کتاب با انقلاب مشروطه در ایران تمام میشود، اما تاریخ با آن پایان نیافته و اتحاد دین و دولت در قالب انقلاب اسلامی ایران و دیگر تجربیات سیاسی اسلامگرایانه در دهههای اخیر نشان میدهد که دیالکتیک دین و سیاست در اسلام همچنان ادامه خواهد یافت. گزارشی از این کتاب را اینجا نوشتم: https://vrgl.ir/hitz9 0 1 کامران محمدحسینی 1404/3/6 نظریه های احیاء و بازسازی تمدن اسلامی سید امیرحسن دهقانی 1.5 1 اطلاعاتی درباره اولین کتابهایی که درباره تمدن اسلامی در غرب یا عالم اسلامی عمدتا از قرن نوزدهم به بعد نوشته شده جمع آوری شده و بعد هم واکنشهای مسلمانان به تمدن غرب بررسی شده که از غربگرایی تا نقد غرب گوناگون است. سپس طرح هایی که بازسازی یا احیای تمدن اسلامی را دنبال میکردند و شخصیتهای اساسی آنها معرفی شدهاند. این طرحها به این شیوه تقسیم بندی شده است: نظریههای بازسازی آموزش (طهطاوی) احیای خلافت اسلامی (کواکبی و رشید رضا) احیای اندیشه اسلامی (اقبال و مطهری و ...) احیای سیستم اسلامی (سید قطب) دعوت اسلامی (حسن البنا) احیای جهاد اسلامی (محمد عبدالسلام فرج) بازسازی میراث اسلامی (حنفی، جابری، ارکون) احیای سنت اسلامی (حسین نصر) در هر بخش بریدههایی از متون اصلی یا بخشی از نظرات بازگو شده است. در فصل آخر که حجم اندکی هم دارد نویسنده تلاش کرده نمایی از سیر تاریخی این نظریات ارائه کند یعنی تاریخ پدیدار شدن هر دسته از نظریات و ارتباطش با زمینه تاریخی را تا حدی روشن کند که البته بحث ناقصی است و کاش همین ساختار را برای کل کتاب به کار میبرد و همین بحث را محور قرار میداد. در این بخش نویسنده همچنین بین مفهوم احیا و بازسازی تفاوت گذاشته و نظریات مطرح در حوزه تمدن اسلامی را به دوگونه تقسیم کرده: گروهی که میخواهند تمدن گذشته اسلامی را مشابهسازی کنند و گروهی که به دنبال ویران کردن تمدن قدیم و بازسازی تمدن جدیدی البته با حفظ عناصری از گذشته، مثل اسلام، هستند. نویسنده در این بخش همچنین تقسیمبندیهای دیگری هم از نظریات جمعآوری شده ارائه کرده که اگر کتابش ساختار بهتری داشت میتوانست مباحث مفصلتر و جدی تری را در بر گیرد اما در حال حاضر به اختصار از آنها گذشته است: برخی از این نظریات تنها بر یک محور تاکید میکنند( مثلاً احیای خلافت یا جهاد) و برخی دیگر راه نوسازی تمدنی را چندوجهی در نظر میگیرند. همچنین برخی بر اقدامات عملی تاکید میکنند و پاره ای بر کار فکری. برخی به دنبال جایگزین کردن تمدن اسلامی به جای تمدن غرب هستند و برخی بر احیای تمدن اسلامی در کنار تمدن غرب نظر دارند. تجربه من از کتاب: کتاب بدی نیست. برخی اطلاعات و چشماندازهایش مفید بود. برخی پیشنهادات کتاب را میتوان بسط داد. اما ساختار سردگمی دارد. پراکندگی و تکرار خواننده را اذیت میکند. به نظرم مفهوم تمدن هم در مقدمات، به حد لازم عمیق و چند جانبه مورد بحث قرار نگرفته. توضیح آرای متفکران هم چنگی به دل نمیزند و گاهی پارههایی منتخب و نامنسجم است. مهمتر از همه اینها تقسیم بندی ارائه شده در این کتاب از نظریات احیای تمدن اسلامی، چه دستاوردی دارد؟ یعنی چه مشکلی را حل میکند؟ آیا با این تقسیمبندی میتوانیم تحلیل تازهای از روند نظریات احیای تمدنی یا ارزیابی آنها ارائه کنیم؟ 0 1 کامران محمدحسینی 1404/3/1 نقش مطبوعات در فرایند نوسازی سیاسی و اجتماعی ایران در دوره قاجاریه حسن بشیر 3.0 1 جایی از کتاب نویسنده توضیح میدهد که از عصر قاجار، حکومتها نوسازی را در زمینه آموزش، ارتباطات و اقتصاد دنبال کردهاند در حالی که روشنفکران الگوی توسعه انسانی و حکومت مردمسالار یا به عبارتی نوسازی سیاسی را اصلیتر بهشمار آوردهاند و حکومتها در برابر آن مقاومت کردهاند و این شرایط تغییری نیافته و در نتیجه مسائل ما هنوز همان است که حدود صد و پنجاه سال پیش بود. 0 0 کامران محمدحسینی 1404/2/31 سیاست های پوشاک در دوره قاجار و پهلوی اول منظر محمدی 4.0 1 کتاب خوبی است. موضوع چندان تازه نیست. درواقع سیاست لباس و دلالتهایش چندان امر جدید یا پنهانی نیست اما کاربرد مفاهیم و صورتبندی آنها و تحلیلها در کتاب به نظرم به قاعده است. برخی نکات تاریخی جالب هم دارد که برای من تازه بود. صفحه آرایی خوب و پر از تصویر با چاپ خیلی خوب. 0 3 کامران محمدحسینی 1404/2/29 دین و روشنفکران مشروطه غلامرضا گودرزی 0.0 1 نظرات آخوندزاده، ملکم و طالبوف درباره دین به تفصیل بررسی شده است. سعی کرده نشان دهد که این نظرات تحت تاثیر پوزیتیویسم اروپایی است. و اینکه تحلیل و برداشت و انتظار این نویسندگان از دین شباهت به برداشت جامعهشناسان کارکردگرا (دورکیم و کنت) از دین دارد. یعنی دنبال بهرهبرداری از کارکردهای خوب دین به عنوان عامل انسجام اجتماعی هستند و از آن سو نگران کژکارکردهای دین در پیشرفت جامعه. نکات مفیدی دارد اما در کل به نظرم کتاب مهمی نیست. 0 20 کامران محمدحسینی 1404/1/21 منابع تاریخی شیعه تا قرن پنجم محمدرضا هدایت پناه 0.0 1 دعوا سر این است که اولینها به نام شیعه باشد. به نظر نویسنده اولین نویسنده سیره جابر بن عبدالله انصاری است و نخستین صحابهنگار هم ابورافع است و این که شیعه در شاخههای مختلف تاریخنگاری پیشرو بوده. با اینکه این دعوا به نظرم فایده چندانی ندارد اما کتاب علمی است و برای شناخت جریان تاریخنگاری شیعه مفید است. حجم اصلی کتاب هم به بررسی کامل هر یک از منابع تاریخی کهن که شیعیان نوشته اند و امروزه موجوداند، مثل الاصنام، وقعه الصفین، مقاتل الطالبیین و غیره پرداخته است. 0 2 کامران محمدحسینی 1404/1/7 تشیع و مدرنیته در ایران معاصر جلد 3 گروه تاریخ و اندیشه معاصر 0.0 1 جلد اول کتاب مجموعه ای از مقالات در نقد برخی صاحب نظران معاصر است. مثلاً نقد نظریات جواد طباطبایی، چنگیز پهلوان، ماشاالله آجودانی، موسی غنینژاد و ... مقاله اول در نقد نظریه طباطبایی درباره انحطاط اندیشه سیاسی در ایران است. خلاصه بحث این است که طباطبایی تفکر عقلانی سیاسی را تفکری غیر الهیاتی و غیر دینی میداند. از نظر او تفکر سیاسی ریشه در یونان دارد، یعنی جایی که تفکر از اسطوره جدا شد و انسان بر سرنوشت خود حاکم دانسته شد. در ایران هم تفکر سیاسی تنها زمانی رشد کرد که منطقه فراغ شرع گسترده شد اما این تفکر رشد نیافت و با غلبه شریعت گرایی و تصوف به انحطاط کشیده شد. فارابی بر پایه تفکر یونانی، اندیشه سیاسی را آغاز کرد اما بحث او معطوف به رییس مدینه شد، نزد ابن سینا فیلسوف سیاسی همان پیامبر دانسته شد و شریعت قانونگذار مدینه فاضله تلقی شد و دیگر جایی برای فکر مستقل درباره سیاست باقی نماند و فلسفه به وجودشناسی محدود شد. در فلسفه ملاصدرا بحث از فلسفه سیاست از این هم محدودتر شد. نویسنده مقاله بعد از شرح نظریه طباطبایی، مفردات آن را به تفصیل نقد میکند. اولا با بیشتر با استناد به آرای داوری اردکانی از استقلال فلسفه اسلامی دفاع میکند و آن را ذیل یا انحراف از فلسفه یونان نمیداند. دوم اینکه تاکید میکند که نزد متفکران مسلمان عقل و وحی در هماهنگی کامل بوده و چنین نیست که با محدود شدن وحی، عقل دامنه فعالیت بیشتر پیدا کند. اما او در نهایت میپذیرد که در اسلام حکمت عملی رفته رفته جای خود را به فقه میدهد و از نظر او این امری طبیعی و منطقی است. بنابر این آنچه طباطبایی عیب دانسته، نویسنده حسنش میداند. همین. 0 2 کامران محمدحسینی 1404/1/3 هم شرقی، هم غربی: تاریخ روشنفکری مدرنیته ایرانی افشین متین 4.4 5 یک پژوهش تاریخی حرفهای. برخی از باورهای رایج در تاریخ معاصر که این کتاب در آنها بازنگری کرده: اندیشه های مشروطه خواهانه بیش از آنکه تحت تاثیر مستقیم غرب باشد تحت تأثیر افکار نو نزد ترکان عثمانی و قفقاز بود. --- برخی منابع، مهمتر از همه ادوارد براون، تلاش کردهاند روایتی از ماجرای مشروطه بدهند که با تشیع سازگار باشد در این روایت روحانیت رهبری مشروطه را برعهده دارد در حالی که نقش پارهای از گروههای فکری و مذهبی نادیده گرفته شده است. به نظر نویسنده روحانیت موثر بود اما رهبر جریان نبود. --- ملی گرایی ایدئولوژی اصلی مشروطه نبود. گفتاری بود که با شکست مشروطه باب شد و تحت تاثیر افکار جهانی از برآمدن حکومت مستبدانه برای مدرن کردن از بالا حمایت کرد. --- و ... 0 5 کامران محمدحسینی 1403/12/29 تبیین جامعه شناختی انقلاب مشروطه: کوششی در تحلیل تغییرات اجتماعی تاریخ معاصر (مشروطه) رضا رمضان نرگسی 0.0 1 نظریه نویسنده این است: علت اصلی انقلاب مشروطه بلوغ نسبی فرهنگ تشیع در بین مردم ایران بود. یعنی بقیه علتها نهایتا یا زمینهساز بودند یا علت کمک کننده. نویسنده کتاب مشروطه را یک گام رو به جلو در الگویی از پیش طراحی شده از حرکت تشیع میداند که نهایتا به انقلاب اسلامی منجر شد. در این نگرش، مذهبِ رشدیافته یعنی مذهبی که حکومت را در دست دارد و انقلاب مشروطه گام اول برای دست یابی به این هدف بود. یادداشت مفصلتری درباره این کتاب در اینجا نوشتم: https://vrgl.ir/ZlVmW 0 3 کامران محمدحسینی 1403/12/29 سیدعلی محمد شیرازی (باب) و شورش بابی ها در مازندران (1265 - 1264ه.ق) سینا فروزش 0.0 1 گزارشی پر جزییات از زندگی باب و بخشی از فعالیت مبلغان اصلی بابیگری و شورش بابیها در مازندران. ویژگی خوب کتاب این است که تقریبا همه جا گزارش منابع بابی و منابع رسمی را کنار هم آورده و مقایسه کرده است. 0 2 کامران محمدحسینی 1403/12/22 تاریخ معاصر ایران موسی فقیه حقانی 3.8 7 تلاش کردم بخوانم، نشد، فصل اول کتاب درباره عصر صفوی، آنقدر غیر علمی و سطحی و مغلوط بود که فعلا رغبت نکردم ادامه بدم. 0 1 کامران محمدحسینی 1403/12/22 احیاگر حوزه ی خراسان: گذری بر زندگانی و آثار حقایق آموز معارف وحیانی، مربی عالمان، فقیه اهل بیت، میرزا مهدی اصفهانی محمداسماعیل مدرس غروی 4.5 2 مقدمه محمد رضا حکیمی را بر کتاب احیاگر حوزه خراسان میخواندم. قلم قلدرانه که ما خوبیم و راستینیم و اصیلیم و فهیم و بقیه نفهم و کسی هم که ما را نقد کند احتمالا هنوز عقلش نرسیده. کارهای حکیمی را نخواندهام، فعلا در این نوشتهاش استدلال قانعکنندهای نبود. 0 1 کامران محمدحسینی 1401/11/17 Shi'ism Revisited: Ijtihad and Reformation in Contemporary Times Liyakat Takim 0.0 1 کتاب «تشیع بازنگری شده» نوشته لیاقت تکیم را میتوان مقدمهای به زبان انگلیسی در شناخت جریانهای اصلاح (reform) گرای دینی در حوزه فقه شیعی، بخصوص در قلمرو فرهنگی ایران دانست. نویسنده با فضای فکری و فرهنگی ایران آشنا است و ایده اصلی کتاب را در مدت حضورش در شهر قم و دیدارهایش در این شهر به دست آورده است و از جدیدترین آثار پدید آمده در عرصه روشنفکری دینی در زبان فارسی با خبر است. نام و آرای تعداد زیادی از فقها و مجتهدان نوگرا و پژوهشگران دینی در کتاب آمده و تقریبا همه محتوای کتاب طرح دوباره نظرات پژوهشگران دینی نوگرای شیعی است و از آن میان نویسنده بیش از همه از آرای ابوالقاسم فنایی و نظریه او درباب تقدم اخلاق بر دین تاثیر پذیرفته است. اجتهاد، نصگرا یا اخلاقگرا؟ دلمشغولی اصلی نویسنده ناسازگاری برخی احکام فقهی با فهم اخلاقی روزگار است؛ ناسازگاریهایی که در عرصههای حقوقی گوناگون از جمله حقوق اقلیتها، زنان، محیط زیست و شیوه حکمرانی نمود مییابد. از آن میان حقوق زنان اهمیت بیشتری برای او دارد و این را میتوان از مثالهای کتاب که بیشترشان درباره حقوق زنان و احکام فقهی مرتبط به آنان است دریافت. او تاریخ و تطور علم اصول و اجتهاد در تشیع را بررسی میکند و ابزارها و مفاهیمی از اجتهاد سنتی را که میتوانند ابزارهای تفسیری کارآمدی برای رفرم در فقه شیعی باشند معرفی میکند. اما او این ابزارها را کافی نمیداند و از لزوم تغییرات بنیادین در سازوکار اجتهاد و ابزارها و لوازم این تغییر سخن میگوید. با اینکه علمای شیعه در طول زمان فتواهای گوناگونی ارائه کرده اند و گاه فتوای پیشینیان را نقض کرده اند اما هیچ یک در بازنگری احکام به قواعد اخلاقی توجه نکردهاند و تنها بر مرجعیت قرآن و روایات و قواعد خاص زمان و مکان تمرکز دارند و به همین دلیل به تفاوتها دراحکام جزیی بسنده کرده اند. از این رو است که نویسنده ابزارهای کهن اجتهاد شیعی را برای سازگاری با پیچیدگیهای دنیای امروز کافی نمیداند چرا که اجتهاد به شدت محدود به نص است. تصویری که نویسنده در طول کتاب از اجتهاد بازنگری شده شیعی ارائه کرده، اجتهادی است که کمتر وابسته به نصوص دینی و بیشتر متکی بر عقل و اخلاق است. قرآن بیش از آنکه از احکام و قوانین سخن بگوید از اخلاق سخن گفته است. از ويژگیهای قرآن این است که قانون و اخلاق در آن به هم آمیخته است به حدی که حتی عبادات هم به دستورات اخلاقی آمیخته است و قانون در واقع ظهور و نمود امر اخلاقی در موقعیت انضمامی است. اما اصول اخلاقی که میتواند در فقه دخیل باشد کمتر مورد توجه و بحث در علم اصول فقه قرار گرفته است. فقها جنبه اخلاقی قرآن را نادیده گرفته و در عوض آن را تنها همچون متنی برای استخراج احکام قانونی خوانده اند. فقهای مسلمان بیش از آنکه نگران به سرانجام رساندن خواستهای اخلاقی وحی الهی باشند، درگیر سازوکار استنباط احکام قانونی بوده اند. از همینجا است که موارد متعددی از تنش و تعارض بین احکامی که از متن استخراج شده و احکامی که از عقلانیت اخلاقی استنباط شده وجود دارد. اجتهاد نو فصل پایانی کتاب طرح و توصیفی است از پدیده اجتهادگران نو. اجتهاد نو اجتهادی است که کمتر به متن وابسته است. نگاه تاریخی به متن مقدس، هرمنوتیک فهم متن مقدس و بازگشت به اخلاق از انواع تلاشهایی است که متفکران دینی و اصلاحگران در اجتهاد بدانها تکیه کردهاند. تفسیر متن مقدس پایان ناپذیر است و هیچ تفسیر کامل و تمامی وجود ندارد. اجتهاد نو روشهایی را بسط میدهد که بر اساس آن بتوان فقه را بر پایه اهداف اصلی شریعت اسلامی مانند عدالت، برابری، ازادی، و احترام به جایگاه رفیع انسان مورد بازنگری قرار داد. فهرست کتاب: فصل اول: The Concept of an Islamic Reformation فصل دوم: Usul alFiqh and Ijtihad in Shiism فصل سوم: Islamic Reformation and the Tools of Ijtihad فصل چهارم: Reason and Ethics and an Islamic Reformation فصل پنجم: The NeoIjtihadist Phenomenon یادداشت بلند من در معرفی کتاب در شماره دوم فصلنامه معرفت شیعه منتشر شده اما هنوز این شماره مجله به فضای مجازی نیامده است. 3 12 کامران محمدحسینی 1401/11/12 ولایت فقیه زیربنای حکومت اسلامی حسینعلی منتظری 0.0 1 وقتی آیتالله خمینی در دی ماه سال ۶۶ نامهای را در نقد خطبههای نماز جمعه آیتالله خامنهای نوشت، بحث از محدوده اختیارات حاکم اسلامی ابعاد تازهای یافت. آیتالله خمینی در این نامه تاکید کرد که اختیارات حکومت اسلامی فراتر از «احکام فرعیه الهیه» است وگرنه حکومت بیمعنا میشود. مثلا حکومت میتواند در املاک خصوصی به قصد خیابانکشی تصرف کند، به خدمت سربازی الزام کند، مالیات بگذارد و از خرید و فروش برخی چیزها جلوگیری کند. حتی میتواند از هر امری چه عبادی یا غیر عبادی که جریان مخالف مصالح اسلام است جلوگیری کند. در همان سال دبیرخانه ائمه جمعه سمیناری برگزار کرد تا به گفته خودشان، فتوای تازه آیتالله خمینی را تبیین و شبهات احتمالی را برطرف کنند. این کتاب حاصل آن هدف و آن سمینار است. بخشی از مقالات، ترجمه و خلاصه کتابهایی است در اثبات اصل ولایت فقیه. نوشتههایی از منتظری، مشکینی، جوادی آملی. برخی مقالات نیز حاصل سخنرانی در این سمینار و معطوف به نامه مورد بحث است: سخنرانی صانعی، موسوی اردبیلی، فلسفی و مهندس میرحسین موسوی. میرحسین موسوی که در آن زمان نخست وزیر بود از تجربههایش میگوید و خلاصه سخنش این است که روحانیت جلوی سیاستگذاریهای دولتی را با انواع بهانههای شرعی سد یا در آن اخلال میکند. مثلا دولت میخواهد برای حمایت از صادرات روستایی، تعرفه گمرک شهری و روستایی را متفاوت یا نرخ مالیات را تبعیضی بگذارد. اعتراض میشود که این کار عادلانه نیست. به این ترتیب بسیاری از طرحهای قانونی یا اجرایی، که در جهت تحقق آرمانهای انقلاب و اسلام طراحی شده، بلاتکلیف مانده است. در چنین شرایطی موسوی اختیارات فرافقهی حکومت اسلامی را راه حل دشواریهای عرصه حکومتداری دینی میداند. به تعبیر او فتوای امام نشان میدهد که حکومت اسلامی در عرصه اجرایی هیچ بنبستی ندارد. به گفته او معنای بیانات اخیر آیتالله خمینی این بود که «قدرت ولایت در نظام حکومتی ما در تمام زمینهها قابل اعمال است، چرا که مقصد نهایی حکومت اسلامی حفظ مصالح اسلام و مسلمین است و این امر از همه فروع دیگر بالاتر است.» آنان که کتاب را تهیه کردهاند نگران مسائلی بودهاند و در صدد پاسخ به پرسشهایی. سخنرانیهایی که چاپ شده همگی در تایید اختیار نامحدود حکومت اسلامی استدلال میکنند. مفهوم کلیدی مصلحت نظام یا حکومت اسلامی است. اما سازوکار تشخیص مصلحت چیست؟ این پرسش در ذهن برخی از سخنرانان بوده است، هرچند محل گفتگوی آشکار قرار نمیگیرد. مثلا حجتالاسلام فلسفی در سخنرانیاش توصیههایی خطاب به کسانی که قرار است مصلحت را تشخیص دهند و مدیریت اجرایی را در دست داشته باشند، مطرح میکند. معلوم است که همه مصالح را قرار نیست ولی فقیه به تنهایی تشخیص دهد و اجرا کند. کار به دست دولت و مجلس خواهد بود. با این حساب معنای اختیارات حکومت اسلامی دقیقا اختیارات کدام بخش از حاکمیت است؟ میرحسین موسوی در سخنرانی خود کمتر از واژه ولایت فقیه یاد میکند و بیشتر از حکومت اسلامی یا اختیارات دولت اسلامی سخن میگوید. آشکار است که خواست او اعتبار دادن به تصمیمات کارشناسانه دستگاههای اجرایی یا قانونگذار در برابر برداشتها و احکام رایج فقهی است. با این حال او یک یا دو بار از از ولایت فقیه یاد میکند. به نظر او با این فتوای آیتالله خمینی، مفهوم ولایت فقیه دیگر مبهم نیست و محدوده (نامحدودی) قدرت حکومت اسلامی مشخص میشود قدرتی که به تعبیر موسوی «والا، مطلق و وسیع» است و تحت تاثیر هیچ عاملی مشروط نمیشود. به یاد بیاوریم که دولت چپگرای میرحسین موسوی به نیروی فرا فقهی ولایت فقیه نیاز داشت تا با تکیه بر مفهوم مصلحت بر روحانیت راستگرای سنتی غلبه کند. اما او این پرسش را مطرح نمیکند یا به عمد آنرا نادیده میگیرد که اگر بین تصمیم (به تعبیر او کارشناسانه) دولت و نظر ولیفقیه اختلافی باشد، اختیارات نامحدود حکومت اسلامی به کام کدام یک خواهد بود؟ 5 13 کامران محمدحسینی 1401/11/4 اقتصاد سیاسی ایران در دوران قاجار: جامعه، سیاست، اقتصاد و روابط خارجی از 1796 تا 1926 هوشنگ امیراحمدی 3.0 1 کتاب ادعا میکند: ایران در عصر قاجار در حال گذار از فرماسیون فئودالیسم به سرمایهداری بود، گامهای نسبتا بلندی هم برای چنین گذاری برداشته شد اما در نهایت این حرکت به کمال نرسید. شرایط عمومی هر اقتصاد سرمایهدارانه و تولید کارخانهای افزایش جمعیت، افزایش شهرنشینی و گسترش زیرساخت است. در ایران عصر قاجار این هر سه زمینه رشد یافت اما نه چندان که به کار شکلگیری تولید کارخانهای بیاید. تحول هر یک از این شاخصها در عصر قاجار در فصلهای اولیه کتاب مورد بررسی قرار گرفته است. ناکامی ایرانیان در گذار از فئودالیسم به اقتصادی سرمایهداری کارخانهای، دو عامل داشت، دولت فئودال و امپریالیسم که بر سر منافع خود متحد شدند. دولت که به شدت به پول نقد نیاز داشت، زمینهای خالصه را میفروخت و مناصب را در ازای پول واگذار میکرد. به دلیل مالیاتهای ظالمانه زمینهای زیادی غصب شد و دهقانان از ابزار کارشان خلع ید مشدند و مجبور به مهاجرت به شهرها و یا کشورهای همسایه بودند. در کانون تحلیل نویسنده از موانع رشد اقتصادی ایران عصر قاجار، نقش امپریالیسم قرار گرفته است. نویسنده در فصلی به تفصیل نقش مداخلات اروپاییها بخصوص انگلستان و روسیه در ایران را بررسی کرده است. اروپاییها همه کار کردند تا اقتصاد و صنعت ایران را نابود کنند. ایران در نیمه دوم سده نوزدهم به تولید کننده مواد خام تبدیل شد و صنعت در رقابت با کالاهای تجاری اروپا تضعیف شد. حتی تجارت ایرانیان نیز به دلیل امتیازهایی که تجار اروپایی با حمایت دولتهایشان به دست میآوردند رو به افول گذاشت. رشد اقتصاد پولی، دربار را به پول نقد محتاج کرده بود و کسری بودجه باید به نحوی تامین میشد. این شد که بازی اعطای وام و دریافت امتیازهای تجاری و اقتصادی آغاز شد و رقابت انگلیس و روسیه در این بازی اقتصاد ایران را به تباهی کشاند. نویسنده فصل بزرگی از کتاب خود را به تحلیل طبقاتی مخالفتها، قیامها و مبارزاتی که علیه حکومت و امپریالیسم صورت گرفت اختصاص داده است. شورشهایی که همگی علیه اتحاد امپریالیسم و دولت فئودال داخلی بود. مبارزات از شکلگیری در قالب مذهبی (جنبش بابی و بعدا به رهبری علما در جنبش تنباکو) آغاز شدند و کم کم شکل اجتماعیتری یافتند و به انقلاب مشروطه رسیدند. 1 13 کامران محمدحسینی 1401/10/28 سازمان داعش: بحران سنی و نبرد بر سر جهادگرایی جهان حسن ابوهنیه 4.0 1 کتابی در تاریخ داعش با تمرکز بر روند سازمانی تشکیل آن. یکی از محورهای اصلی کتاب شرح اختلاف القاعده و دولت اسلامی عراق و شام (داعش) است. نویسندگان گزارشی نسبتا جامع از عقاید و ایدئولوژی و استراتژیهای از این سازمانها به دست میدهند و نویسندگان و کتابها و مراجع فکری آنها را معرفی میکنند. نویسندگان همچنین نظراتی درباره عوامل و زمینههای ظهور این سازمانها دارند. با خواندن این کتاب اطلاعات نسبتا کاملی از تاریخچه گروههای جهادگرای سلفی اخیر و دولت اسلامی عراق و شام (داعش) به دست میآورید و با نظریهپردازان اصلی این جریانات و افکارشان آشنا میشوید. در ادامه سعی میکنم خلاصهای از ایدههای اصلی کتاب بنویسم: نویسندگان کتاب تقریبا در سراسر کتاب بر جنبه واکنشی ظهور جریانات جهادگرای ضد شیعی تاکید میکنند. به این معنا که گسترش جریانات جهادی ضد شیعی نتیجه سرخوردگی سنیهای عراق از فعالیت سیاسی بود. با گسترش نفوذ ایران در عراق، که آمریکا هم از آن حمایت میکرد، و کنارگذاشته شدن سنیها از عرصه سیاسی عراق، احساسات هویتگرایانه سنی تشدید شد. به نظر نویسندگان جذب اهل سنت عراق در سیاست هیچگاه به طور جدی پیگیری نشد و این به پایداری جهادگرایی در عراق کمک کرد. این همان شرایطی است که نویسندگان از آن با عنوان بحران سنی یاد میکنند. گروه داعش از دل این تغییرات شکل گرفت: در ابتدا ابو مصعب الزرقاوی گروهی در عراق تشکیل داد به نام توحید و جهاد. پس از مدتی این گروه با ائتلاف با القاعده، تبدیل به شاخه القاعده عراق شد. دولت اسلامی عراق از دل القاعده عراق سر برآورد. دولت اسلامی که میل به هضم دیگر گروهها به داخل خود داشت، پس از مدتی وارد سوریه شد و اعلام کرد که جبهه النصره به دولت اسلامی پیوسته و دولت اسلامی عراق و شام تشکیل شده است. جهبه النصره که شاخه سوری القاعده بود چنین ادغامی را نپذیرفت. القاعده مرکزی هم داعش را تایید نکرد و از آنها خواست که تنها در عراق فعالیت کنند. اختلافات تنها در مسائل سازمانی و ریاست جهادگران نبود. ریشههایی در استراتژیها و عقاید داشت. تاریخی که این کتاب از جهادگرایی روایت میکند از دودستگی در اخوان المسلین آغاز میشود. شاخهای از اخوان المسلمین به رهبری سید قطب که جهاد و جنگ با دولتهای مستقر در کشورهای اسلامی را راهبرد خود میدانستند، پدران جهادگرایان بعدی بودند. سید قطب دولتهای ملی یا دستنشانده در کشورهای اسلامی را به دلیل دنبالهروی از ایدئولوژیهای غربی حکومتهای جاهلی و کافر میدانست. هدف این جهادگرایان برپایی دولت اسلامی بود. نسل بعدی جهادگرایان (دهه هشتاد و نود میلادی) بر مبارزه در میدان جهانی با دشمن خارجی یعنی شوروی و سپس آمریکا تاکید میکردند. نماینده این نسل جهادگران در افغانستان و القاعده بودند. نسل پس از آنها در عراق با گروه ابو مصعب الزرقاوی سر برآوردند. اینان بر مبارزه با دشمن نزدیک تاکید میکردند و فرقهگرا بودند و با تاثیر پذیری از نوشتههای کسانی مانند ابوعبدالله المهاجر یا ابوبکر الناجی خشونت زیاد در مبارزات را توجیه میکردند. در واکنش به گسترش قدرت شیعیان در عراق، الزرقاوی آنان را همکاران دشمن کافر (آمریکا) معرفی میکرد. رویهای که دولت اسلامی عراق و شام نیز دنبال کرد. بسیاری از سنیها به این رویه اعتراض کردند و حتی گروهی از شخصیتهای سلفی جهادگرا با هدف گرفتن عموم شیعه مخالفت کردند. القاعده در زمان اسامه بن لادن اختلافش را با زرقاوی و دولت اسلامی پنهان میکرد اما در زمان الظواهری و هنگامی که داعش وارد سوریه شد اختلافات بالا گرفت. القاعده تاکید کرد که فرقه ها از جمله شیعیان هدف مبارزه نیستند و اعلام کرد که دیگر هیچ ارتباطی با داعش ندارد. کار از جنگ در سطح بیانیه ها هم بالاتر رفت و به درگیری نظامی داعش با دیگر گروههای جهادی و ترور شخصیتهای آنان کشیده شد. 0 6 کامران محمدحسینی 1401/10/19 حقوق زن و مرد از دیدگاه اسلام: ازدواج موقت، تعدد زوجات جلد 3 مرتضی مطهری 4.1 3 بخشی از این کتاب مقاله تعدد زوجات مطهری است (که به شکلهای گوناگون چاپ شده) و در توجیه چندزنی (چند همسری مردان) و حتی تاکید بر ضرورت آن است. مطهری چند تفسیر از تعدد زوجات را نادیده میگیرد یا رد میکند: الف) گفتمان سنتی تعدد زوجات را یک سنت اسلامی به شمار میآورد. چیزی که سیره پیامبر و امامان نیز بوده است. ب) گفتمان فمینیسم چندزنی را ظلمی بر زنان میدانست و یک نمونه از سلطه ناعادلانه مردان بر زنان (مردسالاری). ج) بخشی از گفتمان علمی روانشناختی هم بر تفاوت ویژگیهای روانی/ذاتی مردان و زنان تاکید میکند. اینکه مردان در امور جنسی تنوعطلبند. برخی علما (مثل طباطبایی در المیزان) این شیوه استدلال را پذیرفتهاند. مطهری در برابر این نظرگاهها سعی میکند پدیده تعدد زوجات را به شیوهای متفاوت بازنمایی کند. او استدلالش را بر یک ضرورت اجتماعی بنا میکند. شیوهای که هم علمی است و هم نوعی جبر در آن نهفته است. تاکید بر ضرورت اجتماعی، راه را برای تفسیرهای فرهنگی از پدیده میبندد. همین تفسیر فرهنگی از ماجرا است که گفتار مطهری، خواسته یا ناخواسته، آن را مغفول میگذارد. به گفته مطهری چندزنی نه حقی برای مردان است و نه حتی امتیازی برای آنان. بر عکس این حق زنان است؛ حق زنانی که همسر ندارند. این حق از کجا میآید؟ از یک واقعیت اجتماعی: فزونی تعداد زنان بر مردان. بر اساس این واقعیت اگر مردان تنها یک زن داشته باشند، بخشی از زنان همسر نخواهند داشت. یعنی از حق طبیعی همسر داشتن محروم میمانند. به گفته مطهری این «خیانت به بشریت است». پس چه باید کرد؟ دو راه حل وجود دارد: نخست راهی که غرب طی کرده است. راهی که به گفته مطهری به نفع مردان است: روابط نامشروع خارج از چارچوب قوانین خانواده. راهی که هم بیاخلاقی است هم علیه حقوق زنان. راه دوم راه اسلامی است. راهی که به نفع مردان نیست چون آنان را متعهد به حقوق زنان در مقام همسر میکند. معنایی که در تفسیر مطهری از پدیده چندزنی جابجا میشود، معنای حق است. به گفته او چندزنی نه تنها حق مردان نیست بلکه وظیفه آنان است. بر عکس چندزنی حق و امتیازی برای زنان است، نه مردان. استدلال مطهری بر ادعای فزونی تعداد زنان در سن ازدواج نسبت به مردان در سن ازدواج استوار است. ادعایی که نیاز به ارائه شواهد تجربی دارد. اما دست مطهری از شواهد علمی کافی خالی است. او به چند سرشماری در برخی کشورها اشاره میکند که نشان میدهند تعداد زنان در سن ازدواج بیش از مردان است. منبع او نشریه جمعیت شناسی سازمان ملل متحد در سال 1964 است و برخی منابع متفرقه مانند روزنامه و کتابهایی که به صورت پراکنده از فزونی تعداد زنان سخن گفتهاند. در گفتار او فزونی زنان بر مردان تقریبا امری بدیهی فرض شده است. از نظر او آنچه درباره جنگها و کشتار مردان در آنها و نیز مقاومت زنان در برابر بیماریها میدانیم تقریبا موضوع را روشن میکند. اگر استدلال مطهری درست باشد، در زمان و جامعهای که تعداد مردان در سن ازدواج از زنان در این سن بیشتر باشد (اتفاقی که کاملا محتمل است)، چندشوهری امری اخلاقی و حق طبیعی مردان خواهد بود. اما مطهری پیشاپیش تمهیدی علیه این نتیجه اندیشیده است. او در بخشی از کتابچه خود در شرح علل شکست اشتراکیت جنسی و چندشوهری به گفتمان روانشناختی تکیه میکند. او که در برابر گفتمان روانشناختی با این عقیده که روحیه مرد با تکهمسری ناسازگار است به شدت مخالفت میکند، درباره چند شوهری مینویسد: چند شوهری هیچوقت برای زن امتیازی نبوده و نخواهد بود. علت آن این است که مرد طالب شخصِ زن است و زن طالب قلب مرد و فداکاریهای او. مطهری برای اثبات این ادعا به آثار روانشناسان غربی استناد میکند. به عبارت دیگر او چندشوهری را ناممکن میداند چون با روانشناسی زن ناسازگار است (استدلال روانشناختی) اما چندزنی را مجاز میداند نه به دلیل اینکه با روانشانسی مردان سازگار است بلکه به این دلیل که یک ضرورت اجتماعی است (استدلال جامعهشناختی). بدین ترتیب مطهری مجبور است شیوه استدلال بر اساس ضرورت اجتماعی را که خودش به آن برتری داده، چند صفحه جلوتر بیاعتبار کند و به استدلال روانشناختی تمسک جوید. 23 20 کامران محمدحسینی 1401/10/18 چگونه تحلیل گفتمان انتقادی انجام دهیم آندره آمیر 4.0 1 کتاب خوشخوان و بسیار ساده که به نظر میآید مفاهیم اصلی تحلیل گفتمان را آموزش داده است. اگر مبتدی هستید یا در فهم این موضوع مشکل دارید میتونید این کتاب را امتحان کنید. 0 14 کامران محمدحسینی 1401/10/14 خرد و آزادی : یادنامه دکتر امیرحسین جهانبگلو عبدالحسین آذرنگ 4.0 1 یادنامهها تاریخ جمعهای پریشان شده و گوشهای از روابط اهل فرهنگ را روایت میکنند. این یادنامه از آن نمونههای ملالانگیز نیست. چندان در یاد و خاطرهنویسی زیادهروی نشده و مقالات گردآوری شده در کتاب هم خواندنی است. کتاب در سال ۱۳۷۲ منتشر شده است. نزدیک سی سال پیش. بخش یادها، یادداشتهای دوستان جهانبگلو است و مرور خاطراتش، یادداشتهایی از مصطفی فرزانه، گلی امامی، صادق بریرانی، شاهرخ مسکوب و دیگران. در ادامه چند طرح و نقاشی و بعدش مقالاتی منتشر شده که فهرستشان را در اینجا میآورم شاید، شاید کسی را به کار آید: نشانههای نمایشی در حماسه یادگار زریران (خجسته کیا) اسب چوبین تروا - ترجمه بخشی از کتاب سیرنابخردی (حسن کامشاد) در ستایش جزئیات - نگاهی به داستان کوتاه مردگان جیمز جویس - (آذر نفیسی) سلطان ولد و مثنوی ابتدا نامه او (محمد علی موحد) دیدار از اقتصاد ایران در میانه قرن نوزدهم - گزارشی از یادداشتهای کنت دو شوشوار در 1860 از اقتصاد ایران (علی همدانی) نگاهی به دارالفنون (هوشنگ ساعدلو) زبان فارسی در استان خوزستان بر اساس سرشماری 1365 (چنگیز پهلوان) جور ناشران در دُرقوزآباد - نقدی بر عملکرد ناشران کتاب - (کریم امامی) گاندی و مسأله آموزش (رامین جهانبگلو) معیارهای عدالت از نظر رالس (محمدحسین تمدن) در میان شرغ و غرب - بخشی از مصاحبه داریوش شایگان با رامین جهانبگلو چامسکی به تعبیر دکارت (شاپور اعتماد) انقلاب دکارتی (حسین معصومی همدانی) مرگ (توماس مان) تصویر دیگر - یادداشت کوتاهی درباره مرگ - (بابک احمدی) 0 12 کامران محمدحسینی 1401/10/12 همه مردم برادرند موهنداس کارمچاند گاندی 5.0 1 چه در سنت ملی و مذهبی ایرانی و شیعی و چه در سنت غربی، که از طریق سینمای هالیوودی همهجا حاضر است، ظلمستیزی و احقاق حق از راه جنگیدن ممکن میشود. مثلا در ایران امروز، هم ادبیات رسمی و حکومتی بر روحیه جنگاوری تاکید میکند و هم ادبیات مخالف آن. اما آنچه گاندی در این کتاب گفته یکسره از جنسی دیگر است. گاندی از مبارزه با ظلم از راه تحمل رنج شخصی سخن میگوید. او از ارزشمندی رنج بردن و از معنای دیگری از آزادی سخن میگوید. بحث از خشونتپرهیزی تنها یکی از بحثهای کتاب است که در کنار دیگر گفتارها، نوعی جهانبینی را تشکیل میدهد که برپایه درک خاصی از هستی و انسان استوار است. این کتاب دوازده فصل دارد: سرگذشت من، مذهب و حقیقت، وسایل و هدفها، اهیمسا یا راه عدم خشونت، انضباط شخصی، صلح بینالملل، انسان و ماشین، فقر در میان فراوانی، دموکراسی و مردم، آموزش، زنان، گوناگون. برای نمونه این چند خط از کتاب را بخوانید: «مقاومت مسالمت آمیز، روش به دست آوردن حقوق از راه تحمل رنج شخصی است و درست صورت مخالف مقابله و مقاومت با اسلحه است.... مثلا حکومت کنونی قانونی وضع کرده است که شامل من هم میشود. اما من آن را دوست ندارم. اگر با زور خشونت حکومت را مجبور به لغو این قانون سازم چیزی را به کار برده ام که میتوان آن را نیروی جسمی و مادی خواند. اما اگر از این قانون اطاعت نکنم و کیفری را هم که برای سرپیچی تعیین شده بپذیرم، نیروی روحی خود را به کار برده ام که شامل قربانی ساختن خویش میشود. هر کس قبول دارد که قربانی ساختن خود در مقامی بینهایت عالیتر از قربانی ساختن دیگران قرار دارد. به علاوه اگر نیروی تحمل رنج برای منظورهای نادرست و غیر عادلانه به کار رود، تنها شخصی که آن را به کار میبرد رنج خواهد کشید و به خاطر اشتباهات خود دیگران را به رنج نمیافکند. » ... «تحمل رنج قانون انسانی است. جنگیدن قانون درندگان جنگل است. اثر تحمل رنج بینهایت نیرومندتر از قانون جنگل است. زیرا موجب تغییر یافتن طرف مخالف و باز شدن گوش او میشود که در غیر این صورت همواره برای شنیدن صدای عقل کر خواهد ماند.» 3 16