یادداشت‌های زهرا (34)

زهرا

1403/8/17

همیشه یک نفر دروغ می‌گوید
        برگام! 
ساعت ۴: ۴۰ صبح ، فردا کشیکم و از ساعت ۲ تاالان یه بند گوشش میدادم ، هنوز تموم نشده ، احتمالا ۱/۴ کتاب مونده هنوز و اگه کتاب ، کتاب قوی ای باشه در این ژانر ، انتظار یه چرخش خیلی قوی رو اخرای کتاب دارم ، برای همین به اینکه سیر فعلی داستان چه کسیو مظنون نشون میده اعتماد نمی کنم، در حال حاضر که کت جونز ( قبل تر حدس زده بودم همون کاترین کلی هس ، کت هم مخفف کاترینه) و تاحدودی پریا رو مشکوک نشون میده ، من به پریا زیاد نمی تونم ظن داشته باشم  ، ظن اصلی م به مادر آنا و خود آناست.  اگه باتوجه به اسم کتاب ، قسمتایی که از زبون آنا تعریف میشه دروغ باشه یه تیکه هاییش چی؟ و یا ترکیب جک و آنا . 
دلایل م هم ایناست: فک نمیکنم کت تااین حد از جزئیات زندگی بقیه شون خبر داشته باشه، کسی تااین حد ریز زندگیا رو میدونه که تو خونه ها بره و بیاد و دسترسی داشته باشه ، بدون اینکه مشکوک باشه ، کی بهتر از مادر آنا که بعنوان خدمتکار تو خونه ی نصف اهالی کار کرده ، اینکه پریا به داروهای سرطان اشاره کرد ، اینو نشون بده که مادر آنا فهمیده که مریضه و موقع تمیز کردن خونه ی ریچل ، راز کثیفشو و اینکه چه آدم کثیفیه _ همینطور هلن ، زوئی _ فهمیده باشه و بخواد انتقام دخترشو بگیره ، ازون طرف هم به این فک کنه که خبر قتلا آنا رو میکشونه بلک داون و اینطوری میتونه دوباره ببینتش، حرف ز بالای وان که زوئی نوشت هم منظور زی زی باشه ،_ ون تمیزکاری مادر آنا که روش زی زی نوشته شده بود و باهاش می‌رفته اینور اونور _ 
خود آنا هم شاید کت جونز رو همون اول شناخته و به ذهنش رسیده از اونا انتقام بگیره ، از پریا و جک هم بخاطر اینکه فک میکنه باهم تو رابطه ن میخواد انتقام بگیره ، البته یه ضعفایی داره این ایده 
خب، کتاب تموم شد.حدس قاتل خواستید، درخدمتم. 
پایان بندی سریعشو دوس نداشتم، دلم میخواست نحوه انجام هرقتل رو درست باز کنه ، نه که هول هولکی جمع کنه کل داستانو
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

زهرا

1403/8/7

یکی پس از دیگری
        یکمی مشابه بخش دی بود 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

زهرا

1403/6/24

شکار
        دیو و دلبر 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

زهرا

1403/6/22

فروپاشی
        
فک میکنم کار متیو ئه همه چی
یا ریچل
ریچل و متیو با هم ریختن رو هم؟


هاهاها 
بفرما 🤌🫡
شالوده اصلی ش مثل صدای پایین پله ها بود
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

زهرا

1403/5/31

انسان موجودی یک روزه
این نوشته
          این نوشته بدون ویرایش و خام هست، کلمات مستقیم از ذهن بر صفحه تایپ شدند برای همین ممکنه بعضی کلمات تکراری و نامرتبط باشند.نه حس ویرایش هست و نه تواناییش. نوشته شده در تاریخ ۳۱ مرداد ، ۴:۳۹ دقیقه بامداد 


بااینکه خیلی زیاد خوابم میومد ، اما به زور کافئین خودمو بیدار نگه داشتم. مگه چندبار ممکنه پیش بیاد که بتونم تو تنهایی و سکوت خونه دراز بکشم کتاب بخونم؟ و باید بگم چون برای یه کتاب غیر درسی بود ، برام لذت بخش بود. برای کار نبود.برای مطالعات درسی نبود. برای خوندن یه کتاب غیردرسی بود.

و کتاب. آخ از این کتاب.

برای توصیفش، از یه جمله خود کتاب وام میگیرم. " کل این کتاب ، طلای خالصه"

(این جمله درمورد یه کتاب دیگه و از زبون یکی از بیمارای نویسنده گفته میشه.)

برحسب عادتِ پیشین، همینکه تموم شد اومدم تو گوگل اسم اروین د یالوم رو زدم ببینم هنوز زنده ست یا نه. هنوز زنده س و دوست دارم لاقل یه کتاب دیگه ازش بخونم.

بشدت لذت بردم از خوندن کتاب. برحسب عادات سرشتی ، وقتی هیجان زده میشم دستام می لرزن. این نوشته رو با دستای لرزون تایپ میکنم و از نویسنده بخاطر این هیجان مثبتی که در من ایجاد کرد ، ممنونم.

ایرادات کتاب بنظرم طرح جلد نسبتا بی کیفیت و ویراستاری ضعیفش هست.

کتابیه که بخوام برای بار دوم بخونمش.


        

0